Friday, February 16, 2007



در نقد نوشته تركي، آذري، آذربايجاني از مرتضي نگاهي
-------------------------------------------------------------------------------
م.ر. گرديزي
-------------------------------------------------------------------------------
در سايت گويا نوشته اي از روزنامه نگار ايراني محترم مرتضي نگاهي بنام "تركي، آذري، آذربايجاني و...." درج شده است. من هم به نوبه خود با تشكر از سايت فراملي گويا كه سعي به درج بيطرفانه مسائل گروههاي ملي ايران دارد، همچنين از مرتضي نگاهي، لازم ديدم كه چند سطري در باره نوشته ايشان بنويسم.

هرچند كه كلا با آب و هواي عمومي نوشته ايشان موافق ام (و لزومي به تكرار مواردي كه با ايشان همفكر هستم و عمده نوشته ايشان را تشكيل ميدهند نمي بينم) به موارد اندكي كه با ا يشان موافق نيستم ميپردازم:

1- ايشان مرقوم فرموده اند كه : آذربايجان نام سه استان است در ايران و يك كشور در شمال ايران."

به نظر من اين ادعا و تثبيت چندان دقيق نيست. چونكه آذربايجان نام سه استان نيست و نام دو استان است. در واقع نام دو استان مورد نظر هم "آذربايجان" نيست و "آذربايجان غربي" و "آذربايجان شرقي" است.

علاوه برآن به نظر مي رسد كه آقاي نگاهي دقت كافي به فرق بين نام "واحدهاي اداري" در تقسيمات سياسي و اداري كشور با نام "واحدهاي ملي" و به قول ايشان "قومي" نفرموده اند. "آذربايجان غربي" و "آذربايجان شرقي" نام واحدهاي اداري كشور ايران است، حال آنكه آذربايجان ديگري نيز وجود دارد كه در ادبيات مربوط به مسائل چندمليتي و پلوراليسم فرهنگي-زباني و فدراليسم و غيره به كرات با آن مواجه ميشويم. اين آذربايجان همان "آذربايجان ائتنيك" و به اصطلاح ايشان "قومي" است كه عبارت از منطقه ترك نشين پيوسته شمال غرب كشور است. و البته كه حدود و ثغور استانهاي با نام آذربايجان در شرايط فعلي، با حدود و ثغور آذربايجان ائتنيك يكي نيست.

كساني كه مسائل گروههاي ملي ايران را از نزديك تعقيب ميكنند ميدانند كه تقريبا در ميان اكثريت روشنفكران و نخبگان سياسي و فرهنگي گروههاي ملي ايران بويژه تركها، كردها، عربها، تركمنها و بلوچها توافق كلي وجود دارد كه از عمده مشكلات كشور ايران عدم انطباق تقسيمات كشوري با حدود مناطق ملي-زباني كشور است.

احتياج به ذكر نيست كه تغيير تقسيمات كشوري و گزينش نام براي واحدهاي اداري، امري در حيطه قدرت و صلاحيت دولت ايران است كه بنا بر ملاحظات گوناگوني انجام ميپذيرد.

همانطور كه اخيرا استان اردبيل از استان آذربايجان شرقي جدا شده و نام آذربايجان از آن انداخته شد، فردا هم ممكن است كه كلا نام آذربايجان ويا كردستان بنا به مصالحي از نام استانهاي كشور حذف شود. در اين حالت طبق منطق آقاي نگاهي ميبايست گفت كه در ايران آذربايجان ويا كردستان وجود ندارد. البته اين ادعا در آنصورت به اين معني درست خواهد بود كه استانيبه نام آذربايجان ويا كردستان وجود نخواهد داشت، ولي چه استان و واحد ادارياي بنام آذربايجان ويا كردستان در تقسيمات كشوري باشد ويا نباشد، تامدتي كه تركها در شمال غرب ايران و كردها در غرب ايران ساكن اند و از صحنه تاريخ به طور طبيعي و يا جبر دولتي حذف نشده اند، آذربايجان و كردستان وجود خواهند داشت. كه البته اين آذربايجان و كردستان همان آذربايجان و كردستان ائتنيك است.

چطور كه با حذف نام كردستان از تقسيمات اداري كشور در تركيه، مفهومي بنام كردستان تركيه از بين نرفته است. منطق اينكه در حاليكه واحدي بنام كردستان در تركيه نيست اما همه جا از كردستان تركيه صحبت ميشود همين است كه منظور نه تقسيمات اداري (مانند آنچه آقاي نگاهي مد نظر دارند) بلكه تركيب زباني و ملي مردم است.

به عنوان مثال وقتي كه كردهاي ايران از "كردستان ايران" صحبت مي كنند البته مقصودشان تنها استان موسوم به كردستان در تقسيمات اداري كشور نمي باشد. منظور از كردستان ايران، منطقه كردنشين پيوسته در غرب كشور است، حال گيرم در تقسيمات اداري و سياسي كشور به شكل يك واحد اداري با نام كردستان باشد و يا در ميان چهار واحد اداري به نامهاي استان آذربايجان غربي، كردستان، كرمانشاهان و ايلام پخش و تجزيه شده باشد.

البته شايد دليل اينكه آقاي نگاهي آذربايجان را مركب از سه استان دانسته اند اين باشد كه ايشان مسئله جداسازي اخير استان اردبيل را كه شاهد بوده اند مد نظر داشته اند. البته هستند هموطنان مسن تر از من و آقاي نگاهي كه جدا ساختن زنجان از آذربايجان را نيز به خاطر دارند. هر چند كه فكر نمي كنم امروزه روز كساني كه شاهد جداسازي مناطق ترك نشين استانهاي همدان و مركزي و تهران و غيره از آذربايجان بوده اند، در قيد حيات باشند.

آشكار است كه در تعيين مناطق ملي و حدود سرزمين هاي تاريخي مسكن ملل و گروههاي ائتنيك، بياد داشتن و حافظه اشخاص معيار نيست. مسئله بسيار كلانتر و جدي تر از آن است كه به حافظه ي فردي افراد بسنده شود. معيار و مرجع در اين مورد حافظه تاريخي ملل و واقعيتهاي اجتماعي-انساني-زباني موجود است. به عنوان مثال حتي اگر آقاي نگاهي خود شاهد نبوده و بياد هم نداشته باشند، آذربايجان ائتنيك منحصر به دو ويا سه استان بانام آذربايجان در تقسيمات اداري فعلي نيست.

براي تكميل شدن موضوع جمله اي از ميرناصرخان رهبر بلوچ در قرن نوزده كه در جواب پرسشي از سوي هئيت انگليسي به شكل بلوچستان كجاست داده است را نقل ميكنم. وي ميگويد: "تمام آن نواحي كه بلوچها در آن ساكن و باشنده اند، بلوچستان است".

براي روشن شدن بيشتر مسئله بند زير را از طرح هيئت نمايندگي خلق كرد براي خودمختاري كردستان ميآورم كه ميگويد: "كردستان ايران سرزميني در محدوده جغرافيايي كشور ايران است كه از نظر تاريخي مسكن اقوام كرد بوده و اكنون نيز اكثريت ساكنين آنرا ملت كرد تشكيل ميدهد، اين سرزمين شامل كليه مناطق كردنشين استانهاي چهارگانه ايلام، كردستان، كرمانشاهان و آذربايجان غربي ميباشد."

به همين منوال مقصد از آذربايجان دو استان با نام آذربايجان نيست. بلكه "آذربايجان ايران سرزميني در محدوده جغرافيايي كشور ايران است كه از نظر تاريخي مسكن اقوام ترك بوده و اكنون نيز اكثريت ساكنين آنرا ملت ترك تشكيل ميدهد، اين سرزمين شامل كليه مناطق ترك نشين استانهاي دوازده گانه آذربايجان شرقي، آذربايجان غربي، اردبيل، زنجان، قزوين، همدان، مركزي، تهران، گيلان، قم و كردستان و كرمانشاهان ميباشد."



2- آقاي نگاهي ميفرمايند: ما اين روزها زبان آذري نداريم. زبان آذري همچون زبان لاتين زبان مرده اي به حساب ميآيد.

البته من با جوهر كلام ايشان صد در صد موافقم اما باز به فرضي نه چندان صائب در اين جمله ميبايست اشاره كنم. و آن اينكه وجود زباني ايراني بنام آذري در زبانشناسي تاريخي، انديشه اي در سطح تئوري است. يعني زبان مستقل و فراگيري بنام آذري با مشخصات مورفولوژيك، تيپولوژيك، فونتيك، لئكسيك، گرامري و سمانتيك مشخص از سوي مراجع و زبانشناسان معتبر و بيطرف بين المللي هنوز به اثبات نرسيده است كه مرده ويا زنده بودنش بحث شود.

آنچه كه در ايران از سوي برخي از زبانشناسان محترم فارس، و به تبع ايشان بعضي از مليگرايان ميانه رو و افراطي فارس پيوسته تبليغ ميشود، و مورد استفاده شما در تثبيت فوق نيز بوده است، چيزي جز عرضه ي تئوري اي قطعي نشده بجاي حقيقتي علمي نيست.

آنچه كه قطعي است اين است كه زبان مورد ادعاي آذري ايراني فوق، چيزي به جز لهجه ها و گويشهاي بسيار متفاوت ايراني كه مرحله مياني خانواده زبانهاي تاتي و تالشي امروزين را تشكيل ميدهند نبوده است.

3- آقاي نگاهي مرقوم فرموده اند: ما در جمهوري آذربايجان ملت آذربايجاني داريم ولي در كشور ابران قوم آذربايجاني. ايران كشوري است با اقوام گوناگون.

نخست ذكر مي كنم همانطور كه در عبارتي كه از هيئت نمايندگي خلق كرد ذكر كردم ديده ميشود، "قوم كرد" در مورد مراحل تاريخي و گذشته، و "ملت كرد" در مورد وضعيت امروزي كردها بكار رفته است. يعني اينكه واژه قوم مرحله اي بدوي و ابتدايي از رشد و تكامل گروههاي ملي ايران است. اين كلمه در مورد گروههاي تاريخي و ابتدايي و اسطوره اي و افسانه اي ممكن است كه بكار رود نه در مورد گروهها و شرايط امروزي. من دليلي براي محكوم كردن گروههاي ملي ايران به گذشته و بدويت و افسانه-اسطوره ها نميبينم.

البته مخفي نيست كه كلمه و تعبير قوم ،از طرف نژادپرستان و ملي گرايان افراطي و برخي مراجع دولتي جهت تلقين ملت نشدن اين گروهها و در واقع ابزاري براي همسان و يكسان سازي گروههاي ملي، به اصرار بكار برده ميشود.

و علاوه بر آن در درك حقوقي معاصر، فرق بسياري بين حقوق يك قوم در كشور چند قومي و يك ملت در يك كشور چند مليتي وجود دارد. در كشورهاي جهان سومي يونيتار و بخصوص خاورميانه، تنزل دادن گروههاي ملي به حد قوم، در واقع قبول آنچه كه امروز وجود دارد (چونكه كشور چند قومي حداكثر همانطور ميشود كه كشورهاي خاورميانه اند، وضعيت بهتري با درك و ذهنيت قوم مدارانه متصور نيست)، و نفي ضمني حقوق ملي - مدني آنهاست.

به همين جهت امروزه تقريبا تمام گروههاي ملي غير فارس ايران از ترك و كرد و بلوچ و عرب و تركمن به اين توافق ضمني رسيده اند كه از كاربرد واژه قوم براي ناميدن گروههاي ملي ايران اجتناب كنند. در ادبيات سياسي مدرن منسوب به گروههاي ملي ايران، در رد تز قوم بودن گروههاي ملي ايران، نوشته ها و مطالعات بسيار و ارزشمندي وجود دارد كه براي آگاهي و به روز كردن داده ها ميتوانند بكار روند. (از جمله مقالات آقاي بني طرف)

البته ممكن است كه آقاي نگاهي ترجيح دهند خود را منتسب به گروه ملي اي كه آن را قوم مينامند بدانند كه ترجيح فردي ايشان است و نافي ملت بودن و قوم نبودن تركهاي ايران نيست.

4-آقاي نگاهي مرقوم فرموده اند: ملت يعني داراي دولت.State _ Nation - بنابراين نميتوان ايران را كشوري كثير الملله ناميد.

من در اين مورد نميخواهم به تفصيل سخن بگويم. مطلعين از ادبيات سياسي گروههاي ملي ايران، حتي بسياري از جريانات سياسي سراسري ايران، مي دانند كه ايران به چه اندازه كثيرالمله است. فقط اينرا ذكر كنم كه برخلاف گفته، فرض ويا تئوري ايشان در حاليكه بسياري از كشورهاي جهان كثيرالمله اند، داراي يك دولت اند ويا به عبارت ديگر بسياري از ملل، داراي دولت از آن خود نيستند. و دقيقا به همين دليل است كه در بسياري از كشورهاييكه داراي يك دولت اما چند ملت اند، مبارزه در راه احقاق حقوق ملي (و نه قومي)، فدراليسم ويا حق تعيين سرنوشت در جريان است.

بنا به تئوري جالب ايشان مثلا اگر يك شبه و توسط نيروي خارجي در يك كشور ، سيستم يك دولتي (يونيتار) به چند دولتي (فدرال ) تبديل شود و يا به چند دولت تجزيه شود ، يك شبه اقوام آن كشور تبديل به ملت ها مي شوند. من شخصا روند بوجود آمدن ملتها را اينچنين نميبينم. بر عكس گفته ايشان، با تشكيل دولتهاي گوناگون در كشوري چند قومي، قوم ها به ملت ها تبديل نميشوند، بلكه به عكس، تاسيس دولتهاي فدرال و چند دولتي نتيجه و محصول كثيرالمله و چند مليتي بودن كشورهايي است كه علي رغم چند مليتي و كثيرالمله بودن، هنوز داراي سيستم يونيتار ميباشند.


5- در آخر مختصرا در باره اين گفته ايشان توضيحي ميدهم. ايشان ميگويد: زبان تركي داراي چند رسم الخط است. در تركيه و آذربايجان آن را با الفباي لاتين مينويسند و در اوزبكستان و قزاقستان با الفباي كيريليك. در ايران و عراق و افغانستان با الفباي فارسي _ عربي.

لازم به توضيح است كه طبق سمينار اورتوگرافي زبان تركي در ايران به سال 2002 ،كه فعلا تنها مرجع صلاحيتدار در باره زبان تركي و مسائل آن در ايران است، "نام الفباي زبان تركي، "تورك اليفباسي" ويا "الفباي تركي" است. براي دقت بيشتر، "الفباي تركي با منشا عربي گفته ميشود".

همانطوريكه الفباي زبان فارسي "الفباي فارسي" است (يعني الفباي عربي كه براي ويژگيهاي زبان فارسي اصلاح شده است) الفباي زبان تركي هم "الفباي تركي" (يعني الفباي عربي كه براي ويژگيهاي زبان تركي اصلاح شده است) و نه "الفباي فارسي-عربي" ميباشد. اين الفبا داراي كاراكترهايي مانند "ؤ" براي " ö " و "ئ" براي " e" (براي كسره) است كه در الفباي فارسي موجود نميباشند.

بنابراين همانطور كه الفباي عربي اصلاح شده براي زبانهاي فارسي، كردي و يا اردو به ترتيب "الفباي فارسي، كردي و يا اردو" ناميده ميشوند، الفباي عربي اصلاح شده براي زبان تركي هم الفباي تركي است و بايد بدين شكل ناميده شود و نه به شكل الفباي فارسي-عربي.

با تشكر
م.ر. گرديزي


متن نوشته آقاي مرتضي نگاهي

تركي، آذري، آذربايجاني و .... توضيح چند نكتهء مهم

جاي خوشحالي و شادماني است كه امروزه هم وطنان عزيز به زبان ها و مذاهب و فرهنگ هاي قومي توجه نشان ميدهند و از سايت گويا هم بايد سپاسگزار شد كه اين آراء و بحث را بازتاب ميدهد.
مطلب چند هفتهء من پيرامون سايت آذربايجاني صداي آمريكا بحث هايي را برانگيخت كه من در اينجا ميخواهم براي روشن شدن موضوع نكاتي را توضيح دهم:

زبان تركي، زباني است كه ميليون ها نفر از چين تا اروپا (بلغارستان) به آن تكلم ميكنند. اين زبان مانند همهء زبان هاي دنيا لهچه هاي گوناگوني دارد كه تركي آذربايجاني يكي از آن هاست. گفته ميشود كه حدود نيمي از مردم ايران ترك زبان هستند. از تركان قشقايي تا تركان اراكي و البته آذربايجاني. بارها نوشته ام و نوشته اند و گفته اند كه ترك زبان بودن به معناي شهروند تركيه بودن نيست! برخي از هم وطنان براين باورند كه ترك يعني شهروند تركيه!! كما اينكه فارس بودن هم به معني ايراني بودن نيست. فارس يعني فارسي زبان. حالا اين فارسي زبان ممكن است در سمرقند و بخارا باشد يا در عراق. البته استان فارس را هم داريم كه موطن قارسي زبان هاي شيرازي و تركان قشقايي و ديگران است.

آذربايجان نام سه استان است در ايران و يك كشور در شمال ايران. ما اين روزها زبان آذري نداريم. زبان آذري همچون زبان لاتين زبان مرده اي به حساب ميآيد. بنابراين كساني كه زبان تركي مصطلح در آذربايجان و بخشي از خراسان و استان فارس و ديگر نقاط ايران را "زبان آذري" ميدانند يا مينامند، اشتباه ميكنند. زبان اين هموطنان تركي است. همين.

ما در جمهوري آذربايجان ملت آذربايجاني داريم ولي در كشور ابران قوم آذربايجاني. ملت يعني داراي دولت.State _ Nation - بنابراين نميتوان ايران را كشوري كثير الملله ناميد. ايران كشوري است با اقوام گوناگون. شهروندان ايران ممكن است ترك باشند و آسوري و ارمني و يهودي و كرد و بلوچ و .... و اي كاش روزي برسد كه همهً اين اقوام داراي حقوق مساوي باشند!
آذري ممكن است مخفف آذربايجاني باشد. نه زبان مردمي كه به زبان تركي تكلم ميكنند.

ترك يعني ترك زبان، نه شهروند كشور تركيه! ( تركان قرقيز و تاتار و اوزبك و باشقير و بلغار و كاشغر و قشقايي و ... هم داريم كه ربطي به كشور تركيه ندارند!)
زبان تركي داراي چند رسم الخط است. در تركيه و آذربايجان آن را با الفباي لاتين مينويسند و در اوزبكستان و قزاقستان با الفباي كيريليك. در ايران و عراق و افغانستان با الفباي فارسي عربي.

من اميدوارم كه تركان جهان همهء الفبا ها را ياد بگيرند و آزاد باشند كه به زبان مادري خود حرف بزنند و بنويسند و بخوانند. اين آرزو را براي تمام اقليت هاي قومي و مذهبي و نژادي دنيا را هم دارم. به اميد آن روز!

Labels:

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home