Saturday, April 21, 2007



گفتگوي سايت شمس تبريز با دكتر نظمي افشار
--------------------------------------------------------------------------------
علیرضا امیر نظمی افشار
--------------------------------------------------------------------------------
بخش اول

1- سايت شمس تبريز :جناب آقاي دكتر نظمي ، اخيرا با خبر شديم كه جنابعالي تشگيلات جديدي به نام کمیسیون دیپلماتیک آذربایجان جنوبی تشگيل داده ايد . اين تشگيلات بر اساس چه نياز هايي تشگيل شده است ؟ و اساسنامه و مرامنامه آن چيست ؟

دكتر نظمي :همانگونه که هر ناظر نیمه آگاهی براحتی میتواند دریابد، در سنوات اخیر خاصه در دو سال گذشته، موج بیداری و عدالت خواهی ملی، در آذربایجان جنوبی سرعت گرفته و سریعا پیش میرود. این پیشرفت آنچنان عظیم وغیر قابل انکار بوده است که حتی اشتباهات وگاهی سوء تدبیر های ما خارج نشینان نتوانسته است بر آن خلل جبران ناپذیری وارد آورد. ولی نکته اینجاست که اگر این موج خروشان، بنحو شایسته ای در عرصه بین المللی معرفی و ارائه شود به “انرژی سازنده، قابل قبول، و غایتا موفق” تبدیل خواهد شد. و اگر با هشیاری و آگاهی “کانالیزه و هدایت” نشود بعنوان یک سری بازتاب های پراکنده، و اعتراضات انفعالی و مهار نشده شناخته شده، و چون سیل خروشان و ویرانگری در کویرخشکِ سیاست جهان، و ساخت و پاخت های زشتِ بین المللی، تباه خواهد شد و به هدر خواهدرفت. ما نه از فلسطین استمرار بیشتری خواهیم داشت و نه از چچن شجاعتی افزون تر.

امروز، چنانکه بار ها گفته ام، خلا بزرگی در صحنه بین المللی از حرکت ملی آذربایجان وجود دارد و هیچگونه فعالیت موثر در این باره مشاهده نمیشود. این شرایط ناگوار، عواقب وخیمی در پی دارد که اگر غفلت شود باز سر آذربایجان بی کلاه خواهد ماند و این بی نصیبی، این بار جبران پذیر نخواهد بود. سئوال اینجاست که آیا ما از “مویه و مرثیه” برگذشته بیشتر لذت میبریم یا “جبران مافات”؟

عدم حضور ما در صحنه بین المللی، نه تنها امکان رشد سرطانی به دشمنان و بد خواهان ما میدهد، و دشمن، بناحق، جایِ بحقِ ما را پر میکند، و ما را مجرم مینمایاند، بلکه همزمان نیزموجب دلسردی ویاس بیش از پیشِ مبارزان صادق ما میگردد.

بسیاری از مردم خاورمیانه، از جمله ما، ضعف شدیدی در زمینه دیپلماسی داریم. حتی در سطح روشنفکران و عالمان نیز درک درستی از دیپلماسی و کاربرد صحیح آن وجود ندارد.

البته وجود عوامل نفوذی مغرضان، و استفاده موذیانه آنها از “میدانداران خود محور وبی کفایت ما”، رل روزافزونی در این زمینه بازی کرده و با خلق “تابو” های مختلف، صداقت و شفافیت را کم رنگتر، ورادیکالیزم و تحریک را جانشین دیپلوماسی و تعقل کرده است. تحریک غیرمسئول، آنهم از خفاگاهی امن، فقط شعر حافظ را بیاد می آورد که:

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها

آقای حامد، اگر با این بیان کوتاه، بین من و خوانندگان شما، ارتباط ذهنی بر قرار نشده باشد، با محدودیت های استراتژیکی و یا امنیتی که شما دارید و “تابو” های مسمومی که منجر به خود سانسوری و حذف نقد و بررسی در حرکت ملی ما، بر من توصیه میشود، ادامه این مصاحبه بی ثمر خواهد بود. در هر محیطی، فقدان نقد عالمانه، مروج عربده کشی،شراب پاشی بوده، و باعث رشد فساد از هرنوع آن میشود.

من با توصیه و کمک دوستانم در شش ماه گذشته که از تعطیل رابطه تلویزیونی “آنا یوردو” و جبهه ملی آذربایجان میگذرد به دو موضوع مشخص پرداختم:

اول- وظیفه خود را بنام یک آذربایجانی، در مورد “قره باغ” انجام دادم. بدون میل به افشاءِ مسایل غیر ضروری، باید بگویم که از تمام امکانات و روابط بین المللی خویش استفاده، و تمام هم خود را برای “دیپلوماسیِ قره باغ” مصروف کردم که منجر، یا اقلا موثر در، ملاقات پرزیدنت بوش با پوتین در لندن شد که از آن تاریخ روند ‘برخوردِ جهان، با این موضوع در تمام جبهه های مخالف و موافق عوض گردید.

دوم- با اذعان به فقدان دیپلوماسی، یا، روشنتر بگویم، حتی سلطه “آنتی دیپلوماسی”، در حرکت ملی آذربایجان، بفکر تشکیل “مکانیزمی” افتادم که ترکیب “تشکل سیاسی” نداشته و برای “رهبران” رنگارنگ گروه های پراکنده ایجاد واهمهِ رقابت، نکرده و به عوامل نفوذی اطلاعات جمهوری اسلامی دلیلی به فحاشی و افترا و ترور شخصیت ندهد.

امروز ملت ما واقعا بپا خاسته است، و حرکت در بطن جامعه شکل میگیرد. بسیار دور از انصاف است که اینهمه ایمان و انرژی مبارزان و ایثارگران ملی، خصوصا در داخل، گروگان و زندانی شهرت طلبیِ دو سه نفر”اوزی بیگ” بماند. من ایمان دارم که همه فعالان، صادقانه عاشق آذربایجان و دلسوزانه مایل به خدمت هستند، ولی گاها، فاقدِ شرایط لازم برای درک ضروریات رهبری ، چه در سطح کوچک و چه در سطح بزرگ، میباشند، و مناصب خود ساختهِ خود را، دیوانه وار دوست میدارند. این مشکل، تنها عاملِ برخورد سرد وبی توجه مجامع بین المللی، به خواستهای ماست، در حالیکه خواستهای مشابه ملل و اقوام کوچکتر را بجدیت دنبال میکنند. مسلما عدم استقبال عام از جانب گروه تحصیلکرده، دانشگاهی، بازاری،و سرمایه دار، چه در داخل و چه در خارج هم، اشاره ای است باینکه “ما هنوزقادر به فروش متاع خود، حتی به خود نیستیم” چه رسد به دوست و همسایه و بیگانه.

در انسانی بودن خواستهای ما شکی نیست، کثرت نفوس ما تردیدی ندارد، شرایط جهانی و خاصه منطقه بهترین “اتمسفر” و”فضا” را برایمان ایجاد کرده است. چرا تمام مجامع دمکراتیک بین المللی در مبارزات ملی و قومی ایران نام کرد و عرب وبلوچ و حتی ترکمن را ورد زبان کرده اند ولی از ترک آذربایجان خبری نیست؟؟ اگر ترکان ایران راضی و ساکت بودند این اوضاع قابل توجیه بود. ولی چرا حرکت هست ولی در چشم جهان و جهانمداران دیده نمیشود؟، چرا زندانی سیاسی هست ولی در مجامع مدافع حقوق بشر، مطرح نیست ؟(جز چند ایمیل پراکنده و بدون پی گیری که دردفاتر مستاصل از کثرت مکاتباتِ [1] سازمان ملل و سازمان عفو بین المللی مجال توجه نمییابند) چرا فریاد هست ولی در گوش محافل دموکراتیک جهان از سکوت مرگبار هم بی طنین تراست؟

اینجاست که میپرسیم:

“چه بلائی به سر باغ آمد”؟؟؟

در سیاست دو شاخه مشسخص وجود دارد:

1 – علم مدیدیت جامعه بر اساسِ نیاز هاو تضاد ها

2 – دیپلوماسی یا علم روابط

دیپلوماسی چیزی است که حرکت ملی آذربایجان، بدان نیاز دارد تا در سطح داخلی، بین تشکل ها، ایجاد همبستگی کند، و هم در سطح بین المللی، احتیاج شدید به آن دارد تا ظلمی را که در نود سال اخیر به ملت و سرزمین ما روا شده است نشان بدهد.

ما اول باید منافع ملی آذربایجان را تعریف، و اهداف آن را با “امکانات و مقدورات سیاسی روز” تطبیق- تعدیل نموده، وموافقان، بیطرفان و مخالفان اهداف خویش را رده بندی کرده، آسیب پذیری و موارد حساسیت جو جهانی از آن را تحلیل، و بر اساس آن به یک سری فعالیت های دیپلوماتیک و بازار یابی «عدالت خواهی» ، در سطح جهان دست بزنیم. هم زمان باید با شفافیت، بدون مبالغه، و تحریک، خطرات و نقاط ضعف حرکت و مبارزات خود را به اطلاع ملت برسانیم.

من و دوستانم معتقدیم که از وظایف اولیه این کمیسیون، ترویج امکانات همآهنگی و همکاری بین گروهها و شخصیت های آذربایجانی، و جلب آذربایجانیان علاقمند، ولی غیر فعال میباشد اینها گنجینه بی نظیر علمی، سیاسی و اقتصادیِ دور از دسترس هستند و در جریان برنامه تلویزیونی ” آنا یوردو” تماسها خود را بامن آغاز کردند، وبدون اعتماد، همکای و حمایت آنها، خلا عظیمی در نیروی فکری، مالی و مبارزاتی مکا خواهد بود.

یکی دیگر از اهداف ما تعدیلِ رادیکالیزیم،و کانالیزه کردن انرژی و احساسات تند افراد صادق و ملی، به یک نوع حرکت مفید و ملموس در سطح جامعه و نهایتا برای کاربرد در جهت دیپلوماسی، در سطح بین المللی میباشد.

این اقدام، نه تنها ما را “ملتی در جستجوی عدالت” و معرفی خواهد کرد، بلکه شانتاژ های دشمنان را که هدفشان از ما چهره ای خونخوار؛ متعرض و شمشیر بدست ترسیم کردن است، خنثی خواهدنمود. آنوقت گوشها، ما را خواهد شنید، و چشمها، ما را خواهد دید، و قلبها، درد ناروای ما را لمس خواهد کرد.

راجع به مرامنامه باید عرض کنم، بطوریکه گفتم، این سازمان یک “کمیسیون” است. و بهمان دلیل نمیتواند مرامنامه ای داشته باشد. کمیسیون باید دارای “دستور کار” باشد.

دستور کار این کمیسیون، تجهیز تمام “امکانات” آذربایجان جنوبی برای نیل به اهداف ملی آنست.

اهداف ملی که بتواند حد اقل مصالح ما را برآورد کند، استقرار سیستم حکومتی فدرال یا کنفدرالِ “مطلقا و مسلما” ملی، بر موازین دموکراتیک جهانی که در آن ملتها صرفا با هویت ملی خود(زبان، دین، فرهنگ،موسیقی،عادات، و تاریخ)، و در سرزمین های ملی و تاریخی خود(با بررسی های مستند، علمی و مقدور و مقبول جهان) زندگی، و با حاکمیت ملی خود(قوایِ مقننه، مجریه، و قضائیه)، بدون قیمومیت های تحمیلی، اداره شوند.

2- سايت شمس تبريز :اين تشگيلات به دنبال برآورد كردن كداميك از نيازها و خواسته هاي مردم آذربايجان است ؟

چنانکه گفتم،کمیسیون نمیتواند مرامنامه و ایدئولوژی داشته باشد. دستور کار این کمیسیون، ایجاد راهکارهائی برای شناساندن بیشتر حرکت ملی آذربایجان به عنوان یک حرکت انسانی و حق طلبانه در سطح جهانی و ایجاد دیالوگ با سازمانهای بین المللی و کشور های دنیا ست. چرا که این جنبه مبارزات ما، فعلا، در خلا مطلق است و مسلما “بودن یا نبودن” آن، میتواند تعیین کننده باشد.

اگر جمهوری آذربایجان در جنگ قره باغ یک سازمان موثر خارج از کشور داشت که صدای مردم مظلوم آن رادر مورد جنایات ارمنستان جنایتکار و همدستان تبهکارش، به گوش جهانیان برساند اوضاع به شکل دیگری برمیگشت. در عوض و در فقدان چنین دیپلوماسی، ارمنستان و همدستان جنایتکار او، با سوء استفاده از منابر جهانی “مسیحیت”، و منابع مالی تشیع، یکی از بزرکترین جنایات تاریخ معاصر را کتمان و خود را “مظلوم” و مظلومان واقعی را متجاوز و جنایتکار نشان دادند.

کمیسیون ما، با حضوردر مراجع و مجامع جهانی (اگر از طرف مردم حمایت شود یا اقلا موجب غضب و توطئه تشکل هاقرار نگیرد) نه تنها امکان چنین تزویر و تدلیس را نخواهد داد، بلکه صدای حق مردم عدالت طلب را بنحو شایسته منعکس خواهد کرد. تنها در باره “خوجالو” داد سخن دادن و با شعار های احساساتی جلب محبوبیت کردن کافی نیست. ما نمی خواهیم بنشینیم و بعدا در باره “خوجالوهای آذربایجان شرقی” و “کرکوک های آذربایجان غربی” مرثیه خوانی کنیم.

3- سايت شمس تبريز :تفاوت ماهوي اين كمسيون با ساير تشكلهاي مربوط به آذربايجان در چيست ؟

این کمیسیون ماورای یک حزب یا جبهه است. ما خود را مقید و محدود به یک ایدئولوژی و یا تئوری و یا اساسنامه خاص( که میتواند موردِ رد، یا قبول سایر تشکل های آذربایجانی باشد) نمیکنیم. از نظر ما هیچ فرد، گروه سیاسی، مجامع کونه گون، صاحبان نیات متفاوت، و یا ممالک مختلف، غیر قابل دسترسی نیستند.

اگر منافع و مصالح ملی آذربایجان ایجاب کند، ما باکشور های جهان؛ سازمانهای بین المللی،و حتی مخالفان و دشمنان خود دیالوگ باز میکنیم و به گفتگو و دیپلوماسی مینشینیم. ما معتقدیم که کاربرد عمده و اساسی دیپلوماسی در ارتباط با مخالفان و دشمنان است. بعضا نیتِ دیپلوماسی با “قوناخ باجی” های کودکانه، اشتباه میشود.

طبیعتا، در جریان فعالیتهای دیپلوماتیک، فقدان شعورِ علمی، ذهنی، سیاسی، و آگاهی های لازم از ائدولوژی، استراتژی و تاکتیک های سیاسی طرف مقابل میتواند فاجعه آفرین باشد. تاریخ، سرزمین و ملت ما، هنوز بهایِ سنگینِ مذاکرات “بدون موازنه” با قوام را میپردازد.

ما اگر با آگاهی از چند و چون سیاست جهانی، و نیات جلی و خفیِ سیاستمداران جهان و نقاط ضعف و قدرت آنان، در عرصه جهانی حضور نداشته باشیم طبعا تربیون خالی مارا معاندان پر خواهند کرد و یا از خودما، بی کفایتانی را مامور چنین رسالتی خواهند کرد که تیر خلاص ملتِ ما را مثل همیشه بدست خودی، بر مغز ما شکیک کنند.

توصیهِ سکوت و تحمل از طرف دوستان همان اندازه که میتواند از نفاقِ غیرضروری جلوگیری کند، بهمان اندازه هم میتواند با اراده دشمنان، و از حلقومِ خودی های نا آگاه، موجب رد و تحریمِ نقد و تحلیل وتمیز قرار گرفته و محیط رشدِ عناصر فرصت طلب و آلت دست را فراهم نماید. نشر فوبیایِ «دشمن میخواهد در صف ما نفاق بیندازد» هرگونه نقد علمی و برخورد توام با تشخیص و تمیز را، تکفیر، و امکان ارزیابی و اصلاح را منتفی و برای افراد غیرشفاف و یا غیر کارآمد، مجال استمرار و کنترل داده، و با دلسوزانه ترین پوششی، موجب انحراف حرکت، ونهایتا، نافرجامی آن گردد.

من معتقدم، که این “تابو” های اجتناب از نقد و تحلیل و اصلاح هم، ولو به نیت حفظ وحدت ظاهری، ما را چشم بسته، بهمان راه میکشاند که دشمن میخواهد.

مثلی ترکی میگوید: دوستانت را نزدیک و دشمنانت را نزدیکتر نگهدار.

من همیشه گفته ام، ما و سایر ملل ترک و همبسته، در اعصار و قرون مختلف، در تاریخ و حیات اغلب ملل جهان تاثیر گذار بوده ایم. طبعا حافظه تاریخی این ملتها، خاطرات مطلوبی از ما ندارد. ما با اینکه امروز، میراث مثبتِ گذشتکان خود را دو دستی (و باید بگویم با جهالت و سادگی) به دیگران و گاها به دشمنانمان واگذار کرده ایم، ازقضاوت سوءِ حاصله از آن مبری نبوده، و تالی فاسد چنان قضاوتها را مشتاقانه بجان میخریم.

آیا ما، در عرصه جان امروز، قادر به تحمل اینهمه دشمن یا بد خواه یا بد دل هستیم؟ یا باید تدبیری دگر بیندیشیم؟

چشمها را باید شست

نظری دیگر باید کرد

گونه ای دیگر باید دید

گاهی مبارزان ما از روی صداقت و احساسات شدید ملی، در مجامع ،اتاقهایِ پال تاک، و نوشته های خود، بدون توجه به صدماتِ آنی و آتی، مسایل گذشته ما را چنان طرح میکنند و ملل و ممالک ذیربط را بخاطر سیاستی که قرن یا قرنها پیش، تحت شرایط متفاوت و بدلایلی که امروز اصلا مطرح نیست، چنان خصمانه به چالش میکشند که گویا تازه از خواب اصحاب کهف برخاسته اند واز محیط، واقعیات، شرایط و مصالح امروز بی خبرند.

این رویه که مسلما از روی حسن نیت و عدالت خواهی انجام میشود، متاسفانه، دوستان سابق را رنجیده خاطر، بیطرفان گذشته را، دشمن، و دشمنان پیشین را تحریک و جری میکند. در حالیکه ما باید با بررسی شرایط امروز و مصالح ملی امروز، دوستان گذشته را دلگرم، بیطرفان قبلی را خوش بین، بدبینان پیشین را بیطرف، و دشمنان سابق را اقلا خنثی کنیم. ما باید بین تخلیه عقده های درون، و مصالح ملی یکی را برگزینیم. بررسی بی ترحم و بی اغماض گذشته، وظیفه محققان و مورخان و اساتید تاریخ و سیاست است، نه به اصطلاح سیاستمداران و فعالان سیاسی.

همان گونه که بکار گیری «نرم افزار» در یک کامپیوتر، آنرا قادر به انجام خواستها و نیاز های ما میکند، و میتوان گفت کلیتِ «سخت افزار»، بدون آن مجموعه غیر مفیدی از آهن پاره هاست، دیپلوماسی نیز در سیاستِ جهانیِ امروز همان نرم افزاری است که به خواستها و نیات ملت درمجموعهِ مکانیزم تشکل های سیاسی و دولتها، قابلیت انجام و عمل میبخشد.

ما امیدواریم این کمیسیون، همان رلی را که “نرم افزار” در کامپیوتر بازی میکند، در عرصه سیاست جهانی برای تشکلها و فعالان آذربایجان داشته باشد.

----------
سايت شمس تبريز: انگيزه انتخاب نام اين گروه سياسي به عنوان ” كمسيون ديپلماتيك آذربايجان جنوبي” در چيست و آيا اين گروه جهت رسيدن به خواسته هايش فقط راههاي ديپلماتيك را انتخاب و اجرا خواهد كرد ؟

دکتر نظمی افشار : بطوریکه قبلا، به تکرار گفته ام، شرایط احزاب و سازمانها، و جبهه های سیاسی آذربایجان غربی، زیاد مشخص نیست. وجود سیستم “عضویت” پذیری در این سازمانها، یا بسیار محرمانه است، یا بسیار ابتدائی و بصورت سمپاتیزن.

راجع به عنوان “کمیسیون …………” این نام سه کلمه کلیدی دارد. کمیسیون – دیپلوماتیک- جنوبی.

در مورد “جنوبی” توضیح ما را در بخش دوم همین مصاحبه (سئوال 5 ) میتوانید بخوانید.

در مورد ” دیپلوماتیک” و لزوم آن نیز در مصاحبه های قبلی و دوبخش پیشین این مصاحبه به تفصیل سخن رفته است. دراینکه آیا این کمیسیون فقط راه دیپلوماتیک را پیش گرفته است یا نه؟ البته جواب مثبت است. همانطور که از نام آن پیداست عملکرد این کمیسیون، فقط و فقط دیپلوماسی و لوبی گری است و خواهد بود. در ابتدا میخواستم به قسمت اخیر سئوال شما به طنز پاسخ گو باشم که: کارِ “دیپلوماسی شکنجه” کاردوستان شما در داخل است. منظور ما از دیپلوماسی فقط دیپلوماسی است. ولی بعد دیدم که شما هم حق دارید چون کار سیاست آذربایجان چنان به ابتذال کشیده است که نقیضه گوئی “اگر با فحش و اتهام وعربده باشد” خیلی هم منطقی است. مثلا در فوریه 2005 در یکی از بیانیه ها خواندم که : ما با دولت جمهوری اسلامی و حکومت مسئله ای نداریم، فقط خواهان “سکولاریزم” و “حق حاکمیت ملی” هستیم. نویسنده هم تقصیری ندارد چون بضرورتِ “رهبری” باید حرف گنده بزند، و از آنجائیکه اعتبار و بار سیاسی و حکومتی این لغات را در مدارس ابتدائی تدریس نمیکنند لذا از درک شمول آنها عاجزاست. در حالیکه سکولاریزم با حکومت مذهبی و حق حاکمیت ملی با ولایت فقیه جمع اضداد است.

سايت شمس تبريز : سمت جنابعالي در اين كمسيون چيست ؟

دکتر نظمی افشار: من، بنیانگذار و مسئول این کمیسیون هستم.

سايت شمس تبريز : اين كمسيون از چه زماني شروع به فعاليت كرده است ؟

دکتر نظمی افشار : رسمیت تشکل آن از آغاز سال مسیحی 2006 بوده است.

سايت شمس تبريز : بسياري از گروههاي خارجي موافق استفاده از توانهاي غرب و بخصوص آمريكا هستند و رايزنيهايي را با مراكز سياسي غرب در زمينه مسائل آذربايجان انجام مي دهند . با توجه به اينكه جنابعالي زماني مشاور اقتصادي كنگره آمريكا بوديد اين سوال مطرح مي گردد كه اصولا نگاه آمريكا به مسائل آذربايجان چگونه است و آيا حزب شما نيز مثل خيلي هاي ديگر موافق استفاده از توانمديهاي آمريكا در مسائل مربوط به آذربايجان است يا خير ؟ لطفا در اين باره توضيح دهيد ؟ و اينكه آيا اين تشكيلات شما به صورت رسمي با مقامات و مراكز سياسي غرب مذاكره كرده است ؟ در صورت مثبت بودن لطفا در صورت امكان بفرمائيد كه اين مذاكرات با چه كساني و بر اساس چه موضوعاتي صورت پذيرفته است ؟

دکتر نظمی افشار : من نمیدانم منظور شما از طرح این سئوال چیست؟ مثل اینکه هنوز هم باور نکرده اید که ما راه دیپلوماتیک پیش گرفته ایم؟ من طبعا آنچه را که میخواهم به شما خواهم گفت. یک کلمه بیشتر،” قرار عدم صلاحیت” مرا از این وظیفه صادر میکند.

شما باید از یک واقعیت مطلع باشید که مبارزان خارج از کشور در هر اقلیمی که هستند، نسبت به قوانین و مقررات کشور محل اقامت یا شهروندی خویش حرمت و احترام دارند(یا اقلا باید داشته باشند) نتیجتا، با توجه به شرایط موجود، در هر نقطه دنیا مهاجران یا شهروندان ایرانی تبار، کم و بیش مورد مداقه و توجه هستند. ضمنا مجامع دموکراتیکی نیز وجود دارد که (صرفنظر از فلسفه وجودی شان) ظاهرا، مرجع این نوع دادخواهی های بین المللی است. اگر مبارزان آذربایجان مثلا به پارلمان اروپا مرجعه میکنند یک امر طبیعی و حق مسلم آنهاست. اغلب این مراجعات هم برای مساعدت یا دادخواهی نیست بلکه برای اعتراض به سکوت موذیانه این سازمانها/دولتها به بی عدالتهای حاکم در داخل ایران است.

راجع به تمسک من به این مراجع، بله، من در مورد قره باغ، انتخابات جمهوری آذربایجان(که یکی موفق و دیگری نا موفق بود) و مسایل زندانیان سیاسی خودمان، از روابط و تماسهای خود استفاده کرده ام ولی در مورد خواستهای آذربایجان جنوبی، جز ملاقاتهائی که برای آقای دکتر چهرگانی در سه هفته اول، ترتیب داده بودیم تماسی نداشته ام.

بعد از آن ها، فقط نامه ای هم به پرزیدنت بوش نوشته ایشان را از حمله به ایران منع کرده بودم. درمورد امکان استفاده از توانمندی های آمریکا و غرب، طبعا امکان بزرگی است ولی فعلا فقط و فقط دشمنان ما، و بر علیه ما، استفاده میکنند ما بعنوان “آذربایجان جنوبی” در صحنه جهان حضور نداریم و اگر هم عنوان شده باشیم با فقدان آگاهی آنرا به ” نتیجه منفی” تبدیل کرده ایم.(بیان این مطلب دین اخلاقی من به فعالین صادق و جمع ساکت داخل است)

آقای حامد، مردم آذربایجان امروز در سنگین ترین شرایط اجتماعی و سیاسی که بر اساس غیر انسانی نژادپرستی، برآنان تحمیل شده زندگی میکنند، و یک قدم، فقط یک قدم با اضمحلال یا انفجار فاصله دارند. اولی ملت و تاریخ ما را نابود خواهد کرد، ودومی، ما و دشمن ما را. من سکوت بر چنین جنایتی را تایید این جنایت میدانم. ولی قبل ازتوصیه و انتخاب راه دوم، مذبوحانه تلاش میکنم که در وهله اول، اگر هم نه صد در صد، اقلا نود در صد خواستهای مان را بدست بیاورم.

اجازه بدهید داستانی بگویم که رفع خستگی شود. روزی مرحوم حجت الاسلام میرآقا زاهدی (جانشین مرحوم آیت الله عرب باغی مجتهد محبوب ارومیه) در ملاقاتی به پدرم گفته بود “باقر خان ، شنیدم به مومنی فتوا داده اید که ” نماز سحرگاهی را برگزار نکند ” پدرم توضیح داده بود “آقا، من از ایشان پرسیدم نماز میخواند یانه؟ و ایشان گفتند” چون بیداری سحرگاهی جسما برایم مقدور نیست نماز نمیخوانم، و شنیده ام که اجر اصلی در نماز صبح است، لذا اصلا نماز نمیخوانم” من هم گفتم تو پانزده رکعت را برگزار کن، من تضمین میکنم خداوند بخشنده است بجای هفده بار با پانزده بارهم ترا میشنود. جناب زاهدی، منِِ معلم ریش سفیدِ غیر معمم، پانزده رکعت را برایشان قبولاندم و بار شما را راحت کردم جنابعالی بعنوان روحانی محبوب مردم هم، فقط روی دو رکعت کار بکنید”

حالا جواب من به مبارزان شرافتمند و باغیرت آذربایجان که مرا به استقلال خواهی دعوت میکنند اینست که اجازه بدهید من و یارانم، با شناخت “چه میتوان کرد، چه نمیتوان” در بازار سیاست مغشوش منطقه، نود در صد را فراهم بکنیم. و از حول حلیم، به دیک نیافتیم، اتخاذ تصمیم راجع به ده درصد بقیه، نظر به بُعدِ عوارض و نتایج متصوَر، و بهای سنگینِ احتمالی که ملت ما شاید برآن بپردازد، فقط و فقط حق مسلم ملت ساکن داخل، و با نظر خواهی مستقیم خواهد بودو هیچ فرد یا سازمان یا تشکل، خاصه اگر خارج نشین بوده و فارغ از همّ و غمّ عوارض آن در گوشه امن بنشینند و فرمان جنگ و خونریزی و ویرانگری و برادر کشی بدهد، این صلاحیت را ندارد. ولی تا، نود در صد ما، بدست نیاید، و ما از نقطه حرکتِ زیر صفر(یعنی حتی نداشتن یک مهد کودک غیر فارسی زبان) برخلاف تمام موازین، شرایط، و مقدوراتِ موجود جهان، ، فقط و فقط صد را بخواهیم، شاید از نود درصد که سهل است، حتی از بیست در صد هم بی نصیب باشیم. خواستن فقط نصف مسئله است نصف بقیه، توانائی، شرایط، مقتضیات و مصالح جهانی است.

به موضوع اصلی برگردیم. برای ملتی که در این شرایط ناگوار گرفتار است، و دولت که باید خادم وحامی نیاز ها و خواستهای آن باشد، مثل دشمن قسم خورده عمل میکند، توسل به هر عاملی، نه تنها مجاز و اصولی است، بلکه واجب و ضروری است. الغریق یتوسل به کل حشیش.

ما در انتخاب بین فنا و بقای ملی، راه دوم “بقا” را به هر قیمتی که باشد برگزیده ایم. و تمام راهای ممکنِ اعتدال و منطق را یک بیک تجربه میکنیم تا با کمترین هزینه انسانی و مالی و عمرانی، به مرحله “بقا” آنهم بقای تضمین شده برسیم. و میخواهیم در صحنه نمایشات سیاست جهانی، ما رل “بایکوت کننده” و “نا هماهنگ” را بازی نکنیم. همان اشتباهی که اعراب سنی عراق کردند و خود بایکوت شدند. ما این سیاست دشمن را که با خلق امکانات غیر مترقبه و با عوامل ناشناخته، برای ما نسخه تندروی، عملیات انفعالی، و خدای نکرده تروریستی مینویسد که ما را “از رده مسابقات خارج” کند، با عقل و تدبیر و دیپلوماسی به خورد خودش خواهیم داد و قطره قطره در حلقومش خواهیم ریخت، بگذار اگرما را به دنیا “متعرض” و “ناسازگار” و”شمشیر بدست” نقاشی کرده است، خودش بناچار “تنها” و معترض و شمشیر بدست درروی صحنه و زیر نورافکن ها باقی بماند تا پرده بیافتد.

ما، در این استراتژی، همگامان تاکتیکی زیادی میتوانیم داشته باشیم که بالقوه یاران ما هستند و مصلحت مشترک با ما دارند ولی انتخاب درست، و نحوه ارائه مقبول و داد و ستد های منطقی، فقط باعشق به هویت و صداقت محض، یا فریاد و عربده و شراب پاشی و قلدری، عملی نیست.

من گنگِ خواب دیده و، عالم، تمام کر من عاجزم ز گفتن، و خلق از شنیدنش

سايت شمس تبريز : اين حزب در حال حاضر مهمترين مشگل بر سر راه حركت ملي آذربايجان را در چه مي داند و براي رفع اين مشگل چه راهكار اجرايي دارد ؟

دکتر نظمی افشار - اول اینکه بابا ما حزب نیستیم. شما را بخدا من و یاران بیکناهم را که با هزار احتیاط قصد اجتناب از برخورد با شعبان بی مخ های “آذری” داریم به دم چماق آنها نفرستید. ثانیا، راجع به مهمترین مشکل سر راه حرکت ملی آذربایجان، کارو در کتاب شکست و سکوت، مینویسد: یک ساعت بدون آنکه حرفی بزنم بر چشمانش خیره شدم. فریاد زد خفه شدم چرا حرفی نمیزنی؟ پاسخ دادم: نشنیدی؟ برو!!!

سايت شمس تبريز : جنابعالي در نامه اي كه به دبير كل حزب دموكرات كردستان نوشتيد ، خود را مبلغ تعامل با كردها مطرح كرديد . آيا اين يك نظر شخصي است و يا اينكه نظر تشگيلات شما مي باشد؟

دکتر نظمی افشار - این اگر نظر تشکیلات ما نبود من بخودم اجازه چنین اقدامی را نمیدادم. در این کمیسیون، قرار داخلی ما براین است که هر اقدامی باید با اتفاق آرا انجام گیرد. راجع به تعامل، که امروز در ادبیات سیاسی ایران مصرف میشود، باید صادقانه بگویم که من مصداق “ما وُضِعَ له” آنرا بخوبی نمیدانم. ولی اگر قصدتان اینست که من معتقد به همزیستی مسالمت آمیز توام با احترام متقابل، بدون فرصت دادن به آوای شومِ شغالان، که مانند انگل فقط در محیط آشفته و آلوده میتوانند بقا داشته باشند وخودی جولان دهند، و بهای تحریکات و تشنجات غیر مسوول عقده های خودنمائی و میدانداری خویش را با خون جوانان و کودکان بیگناه ترک و کرد، بپردازند، صدالبته که بله من و یارانم، معتقد به این گونه تعامل هستیم و دلسوزانه به ملت ترک آذربایجان توصیه میکنم که به این دام دشمنان ما نیفتند.

اشتباه نشود، سیاست “تعامل” فقط ناشی از ضعف یا مبتنی بر ناتوانی نباید باشد، تعامل با قدرت و دیپلوماسی زور هم در فرهنگ سیاسی جهان وجود دارد.

ولی مسلما، باید آخرین لایهِ دیپلوماسی و آخرین حربه سیاسی باشد.

قبلا گفته ام، ما باید در تصورات و خاطرات تاریخی خود تجدید نظر کنیم. ما، ملت ترک ایران، غیر از شوونیزم فارس دشمن پایداری نداریم که بحکم ذاتی دشمن هویت و نتیجتا، دشمن بقای ماهستند. مکانیزم ویرانگر شوونیزم فارس، برای خود عوامل محرکه ای(با تکیه به سابقه تاریخی آنها با ملت ما، یا ملل همبسته ما) نیز دست و پا کرده است که با ما طبعا دشمنی خواهند کرد. روس و ارمنی در این لایه قرار دارند.

من بر این باورم که کرد ها بلذاته دشمن ما نیستند و با روشهای معقول میتوانند دوست ما نیز باشند. اگر این شرایط در هر ملت دیگری حتی برادران و خواهران عرب ایران (که امروز مطمئن ترین دوستان ما هستند) بود من زیاد حساسیت نمیداشتم، ولی ما با کردها محکوم به همزیستی هستیم و لازم نیست که عاشق هم باشیم فقط کافی است که به حقوق هم احترام بگذاریم و ما این تجربه را داشته ایم. فقط مصالح مشترک و رهبران شایسته خوش نیت و مستقل میتواند این سناریو را تجدید کند. امروز مصالح مشترک موجود است، هردو، ملتی مظلوم و مستضعف هستیم که در یکقرن اخیر، آماج بیشرمانه ترین دشمنی های حکومتهای خود بوده ایم. و از مرکز نشینان، جزغارت و تطاول و اعدام و اشغال نظامی و بمباران چیزی ندیده ایم. البته بسیار ساده لوحی است اگر باور کنیم که اکراد، در سرزمین ما نظر ندارند، ولی در هیچ ملک بی صاحبی همسایگان بی نظر نخواهند بود. در مثل مناقشه نیست و این مثال، ” تشبیهِ مع الفارق ” است، در دهات ترک نشین میگویند” با گرگ هماغوشی کن ولی چوب را از دست مگذار”. ما اگر اراده و قدرت نگهداری سرزمین خود را داشته باشیم، نه تنها، ما را متکی به نفس میکند، ضمنا، دشمنان احتمالی و نظربازان سرزمین مارا نیز، به تاملِ مجدد وامیدارد. زور آزمائی لازم نیست و از آن غیر ضروری تر تحریکات و تشنجات ابتدا به ساکن است.

آقایِ حامد، بله من این نامه را نوشتم، چون اعتقاد داشتم که این، صدای نهیب اکثریت ملت آذربایجان خاصه مردم آذربایجان غربی است. من این نامه را نوشتم، چون به اعتبار اجتماعی وسیاسی خویش در بین ملت کرد ساکن آذربایجان واقفم. من میدانم با پایین آوردن صدایِ طبل خونخواهی بعضی عقده ای های غیرمسئول، میتوان همان گذشته شیرین را که در طی حکومتهای ملی داشتیم، تکرار کرد. در طول یکسال که تمام ملت ترک و کرد مسلح بودند و مرز و مرزبانی وجود نداشت یک قطره خون از دماغ کسی به بهانه ترک و یا کرد بودن ریخته نشد.

آسان است که “غلام یحیی” شد، وبعد از فرار، بهای اعمال و کردار مان را با خون سی هزار سکنه بیگناه آذربایجان پرداخت کرد، و شصت سال تشدید دشمنی بجان ملت آذربایجان خرید و راه پرشرف و انسانی ملت حق طلب و رهبر عدالت خواه آنرا خدشه دار نمود. میتوان رفسنجانی بود و بهای افزون طلبی و قدرت خواهی خود را با یک میلیون شهید و سه ملیون معلول، و ملیونها مادر و پدر و فرزند عزادار پرداخت. ولی دشوار است که مرحوم پیشه وری یا شهید قاضی محمد بود و از غیر ممکن ممکن ساخت.

من انعکاس مثبت این نامه را از اکثریت معقول و مبارزان مسئول شنیده ام و از حمایت آنها ممنونم. این مراحم مرا خشنود کرد و ضمنا شنیده ام که نامه من بگوش یکنفرعقده ای، و دو قداره کش ایشان ناخوش آیند بوده است. بخون پر شرفِ تُرکم قسم، که این خبر خوشحالترم کرد. چون پی بردم که کار درستی کرده ام.

اجازه بدهید این نامه و جواب آنرا تحلیلی کره باشیم.

من بخودم اجازه نمیدهم شان والای ترکان آذربایجان را، به بهانه دیپلوماسی، ذره ای پایین بیاورم و نیاورده ام.

من به آفای هجری گفته ام که اجازه ندهیم “افکارمان رابه بازی بگیرند” و آنها را مودبانه، از کوته بینی بر حذر کرده ام “و اجازه ندهید که شرایط لحظه ای و متغیرِ جهانی و مصالح آنیِ جهانمداران، صد ها سال همزیستی گذشته ما را مخدوش، و آینده مان را مشکوک نمایند”

من از زشتکاری ها و و غارتگری های گذشته با صراحت و بی تعارف یاد کرده ام”از بیان این واقعیت، خوشحالم که “حافظه تاریخی” ملت نجیب و قدرشناس آذربایجان، خاطرات شیرین حکومتهای ملی آذربایجان و کردستان را با دلگرمی مطمح نظر ساخته و آنها را بعنوان خاطرات “ملت کرد”، در حافظه تاریخی خود زنده نگهداشته است. درست همانگونه که، با مناعت و بزرگواری خاصِ خویش، غارت وچپاول گری های سمیتقو را بنام “یک غارتگر وقاتل” بی ارتباط به هویت قومی و ملی او، به بایگانی راکد، انداخته است”

من در این نامه زعامتِ آذربایجان، و رهبرحکومت ملی آنرا، یاد آور شده ام “مرحوم پیشه وری هنگام عزیمت به تهران برای مذاکره با قوام، در جواب نگرانی های مسولان امور، درپای هواپیما، در حالیکه دست بر شانه شهید قاضی محمد داشت، گفت: اگر من امروز، به ضرورت، به تهران میروم، جای نگرانی نیست، برادر بزرگوارم قاضی محمد درآذربایجان است”

من به صراحت مناطق کردنشین، حتی پایتخت جمهوری کردستان را با نام همیشه آذربایجان یاد کرده ام” عشایر ساکن در نوارِ غربیِ سرزمینِ آذربایجان”

من بر خلاف اعتقاد خودم و بعنوان اعتراض، روی نام ترکیِ پایتخت جمهوری کردستان تکیه کرده ام “درسردشت، ساوجبلاغ، سلدوز”

من آنها را از توسعه طلبیِ موجودِ حمایتهای زود گذرِ شرایطِ جهانی، بر حذر داشته ام ” من بخوبی میدانم که در هرملتی “ارتدکس” هائئ هستند که بیمار گونه به آرزوهای توسعه طلبانه و دور از عقلِ خود چسبیده، و مانع هرگونه آرامش، اتفاق و دوستی میشوند”

من عمل آنها را در رابطه با بیانیه مشترک با پان ایرانیست ها کوتاه بینانه خوانده ام ” من، حتی، ائتلاف حزب شما و پان ایرانیستها را در پاریس نیز، بعنوانِ یک تصمیم “عجولانه، کوتاه بینانه، و غیر مرکزی” پذیرفته ام”

من بعضی اعمال آنها را به بازی کودکان تشبیه کرده و آنرا “غیر قابل قبول و تحمل” یاد

کرده ام. “و حتی خوش نیتی من و بزرگواری ملت کهنسال و عظیم آذربایجان و ملل و دول ترک همجوار، بازی ِ “من نبودم دستم بود” را بیش از این قابل قبول و تحمل، نمیدانند.”

و در پایان مثل یک برادر ارشد نصیحت، و توصیه به یک اقدام حزبی کرده ام “من بعنوان یک دوستدار واقعی ملت کرد، و همسنگر شما در راه احقاق حقوق حقهِ ملل ایرانی، از جنابعالی انتظار دارم با صدور بیانیه ای، تمام این احساسات تند و غیر مسوول را متهم، و برای همیشه به دسیسه های دشمن که از کوتاه ترین راه، یعنی از دهانِ تندروان کرد و ترک، میل بخون کشیدن سرزمین ما را دارد نقطه پایان بگذارید.

من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم تو، خواه از سخنم پند گیرو، خواه ملال”

ایشان نیز با نهای مهربانی و ادب ، بدون کوچکترین حالت دفاعی یا انفعالی، به نکته های کلیدی نامه من مهر تایید زده اند.” آقای دکتر علیرضا نظمی افشار، دوست عزیز، نامه پر مهر و دلسوزانه تان را دریافت نمودم. از ابراز احساسات مسئولانه شما در رابطه با حفظ و تقویت دوستی و برادری میان دو ملت ترک و کرد ساکن آذربایجان سپاسگزارم و از شخص فرهیخته ای مثل جنابعالی جز این انتظاری نیست”

ایشان هم صمیمانه از خطرات میدانداری طبالان خونخواهی و خونریزی اظهار نگرانی کرده اند.

“من و حزبم گذشته های تلخ و شیرینی را که این دوملت در آذربایجان با هم سپری کرده اند، دسیسه های حکومتهای توتالیر پهلوی و جمهوری اسلامی، مداخلات بیگانگان و اعمال و گفتار نا مسئولانه افراطیونی از هر دو بخش را در ایجاد فضای متشنج و کاشتن بذر نفاق در میان هر دو ملت کرد و ترک را بیاد داریم و از تکرار آنها همیشه نگران و در اندیشه هستیم. در آذربایجان دو ملت ترک و کرد محکوم به زندگی در کنار هم هستند”

جناب هجری، با نهایت بزرگواری توصیه مرابرای یک اقدام حزبی، قبول و نوشته اند “درج مصاحبه رامبد لطف پوری که دقیقا در جهت عکس سیاست حزب دزاین زمینه میباشد در روزنامه “کوردستان” اشتباهی بوده است که از طرف انتشارات حزب ما روی داده و ما به محض اطلاع از آن در وب سایت حزب توضیح دادیم که این مطالب نظر مصاحبه کننده است نه نظر حزب دمکرات کردستان ایران و در شماره آینده روزنامه “کوردستان” نیز این توضیح را درج خواهیم کرد، تا هیچگونه شبهه ای در این مورد باقی نماند.”

من آنقدر ساده لوح نیستم که تصور کنم مشکل ما حل شده است ولی آنقدر به اهمیت مساله ایمان دارم که هِّمِ خود و یارانم را در آن مصروف کنم. ما در آذربایجان غربی نه ارتشبد فارس زبان برای حفظ امنیت لازم داریم نه ماموران حفظ امنیت [2] سازمان ملل. دو ملت باشعور، میتوانند نقاظ ضعف و قدرت خود را شناسائی و با دیپلوماسی معقول، با تفاهم همزیستی کنند. این تعامل صرفا برای ساکنینِ قانونمند و محلی وغیر وابسته به عوامل خارجی است.

نه کرد، هرملتی که در ذره ای از خاک پاک ملت ترک نظر داشته باشد اگر نه با آتش و خون بلکه، با چنگ و دندان روزگاشان را تیره و تار میکنیم. ولی این فقط در دفاع از خاک آذربایجان مجاز است. آتاترک در توجیه 250000 شهید چاناق قلعه گفت: مادران ترک، ملیونها فرزند دیگر میزایند ولی هیچ مادری، به زاییدن یک وجب خاک قادر نیست.

آقای حامد، اگر منظور شما از تعامل اینست، بله من به تعامل با هرملتی، علاقمند، و به تعامل با هموطنان کرد ایمان دارم. ولی هر ملتی، حتی کرد، از خارج مرزهای آذربایجان و ایران، بخواهد در سرزمین مقدس مان حضور شرارت آمیز و یا ایجاد مشکل نماید، با آنها تعامل که نه، حتی ترحم را هم حرام میدانم. تروریستهای پژاک و پ ک ک، با خشم و آتش و خون، و بدست فرزندان شجاعِ ملت ترک آذربایجان به لانه های خود در خارج مرز های سربلدنمان رانده خواهند شد.

من ملت شریف آذربایجان و مرزنشینان قهرمان آذربایجان غربی را به خدای بزرگ میسپارم.

Labels:

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home