Tuesday, October 23, 2007



ايران در تنگناي قدرتهاي جهان
-------------------------------------------------------------------------------
منوچهر عزيزي (هاراي)
-------------------------------------------------------------------------------

هر چند تكنولوژي عصر نوين بسياري از معادلات جغرافياي سياسي جهان را به هم زده است ، ليكن هنوز هم قانونمندي هاي پيشين ارزشهاي ذهني خود را از دست نداده است . يكي از همين قانونمندي هاي پيشين ، اهميت حريم جغرافياي سياسي براي قدرتهاي جهان است . هر چند اين قانونمندي از طبيعت حراست از مناطق تنازع بقاي حيوانات وحشي به يادگار مانده است ، اما به نظر مي رسد انتقال دموكراتيك ! چنين قانونمندي وحشيت از حيوانات وحشي ، به انسانهاي متمدن همچنان ساري و جاري است .


اما حراست از اين حريم ها فرم ظاهري خود را از دست داده است و از صورت منطقه اي به صورت تيولداري دست نشانده درآمده است . مثلاً تا پيش از فرو پاشي نظام شوروي ، كشورهاي جهان به صورت حريم سياسي شرق و غرب تقسيم شده بود كه بعد از آن ،‌اين معادلات به صور مختلف در آمد . به عنوان مثال از كشورهاي خاور ميانه نظير افغانستان و عراق و مصر و غيره از حريم سياسي شوروي ، ظاهراً به امريكا منتقل شد و در عوض بعضي از كشورهاي امريكاي جنوبي نظير كوبا ، ونزوئلا و شيلي و نظير اينها به درجات مختلف از حاكميت سياسي امريكا دور شدند ، و اكثر كشورهاي مسلمان كه تحت تسلط سياسي و نظامي امريكا قرار گرفته اند ، با ايدئولوژي اسلامي خويش قصد فرار از دموكراسي لائيك و سكولار امريكايي دارند و از طرفي كشورهاي جنوب شرقي آسيا ، بعد از جنگ جهاني دوم تدريجاً به سياستهاي راست و چپ گرويدند .

در اين ميان كشور فرو پاشيده شده شوروي كه تقريباً‌ همزمان با انقلاب اسلامي ايران فرو پاشيد و از طرفي نيز ايران از سياست غرب دور شد ، نه تنها حاكميت پنهان و آشكار خود را به جمهوري هاي ظاهراً مستقل جدا شده حفظ نموده ، بلكه در منطقه نيز مايل نيست حريم حياتي و سنتي خود را از دست بدهد و غفلت از آن را به فرو پاشي واقعي جمهوري هاي خود مختار خود نظير چچن تلقي مي كند .

انقلاب ، ايران دور شده از غرب را به روسيه نزديك كرد و اين تغيير جهت هاي 180 درجه ، در گير و دار بحرانهاي افغانستان و عراق و مسئله غني سازي هسته اي ايران ، روسيه را وادار به مقابله تلويحي با سياستهاي امريكا در رابطه با سياست هسته اي ايران ، با انگيزه حفظ حريم جغرافيايي خود نمود .

هر چند با وجود تكنولوژي هاي بسيار پيچيده جاسوسي و جنگي انگيزه سنتي حفظ حريمهاي جغرافياي سياسي را بي معنا مي نمايد ، ليكن چنين انگيزه هايي به عنوان مبادلات امتيازات سياسي و اقتصادي مورد سوء استفاده قرار مي گيرد و عقل سالم سياسي نبايد پشتيبانيهاي مقطعي قدرتهاي جهاني را به عنوان پشتوانه دائمي حراست از موقعيت جغرافيايي و سياسي تلقي نمايد! هر چند عقل سالم سياسي اكنون به عنوان معيار منطق نيست و زور قدرتها معيار منطق را تعيين مي كند .

به هر روي ايران در تنگناي چنين وضعيتي قرار گرفته است و جز اتكا به ملت خويش ، آنهم با اجراي كامل حقوق انساني آنها و تغيير در سياستهاي اصولگراي راديكال كنوني كه كشور و ملت را به انتحار ايدئولوژيكي سوق مي دهد ، هيچ چاره عقلاني باقي نمانده است .

منوچهر عزيزي

01/08/85


Labels:

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home