Monday, October 29, 2007



سرنوشت شیخ صادق خلخالی در انتظار واعظان جمعه شهرهای آذربایجان
-------------------------------------------------------------------------------
احسان آستارالي
-------------------------------------------------------------------------------

جاده صاف کنهای شوونیستهای تهران در آذربایجان چشمهای خود را به واقعیتهای سیاست حاکمان فارسگرای تهران بسته اند چشم و گوش بسته خود را در اختیار آنها قرار داده اند و علاوه این به خاطر پست و مقام دنیوی می خواهند ملت آذربایجان را هم به نوکری اینها دربیاورند. این ملایان قدرت طلب و دنیا زده همه هم و غمشان ضدیت با ملت آذربایجان و منافع آن می باشد. ولی جوانان هویت طلب و مبارزان پیشرو را مانع ” فارس تازی ” خود در آذربایجان می دانند و به این خاطر بعد از قیام خرداد این بی خبران از درد های ملت آذربایجان بیشترین حملات لفظی و توهین آمیز را در بازار زهد فروشی و ریاکاری جمعه نثار بهترین فرزندان ملت آذربایجان کرده اند.

علاوه بر بازار ریا در روز جمعه در هر مسجدی که چند جوان ناآگاه بسیجی را دور خود دیده اند دور برداشته و حتی به جمهوری آذربایجان شمالی هم با تمام توان حمله کرده اند و عقده های قدرت طلبی و شهرت طلبی خود را برای همه عیان کرده اند.

شیخ شبستري در مسجد شهر “تسوج” جمهوری آذربایجان شمالی را ایران شمالی می خواند و حملات لفظی شدیدی را به هویت طلبان ترک می کند. این شیخ نمی گوید که اگر جمهوری آذربایجان شمالی ایران شمالی پس ایران جنوبی کجاست؟ اگر آنجا ایران شمالی پس باید یک ایران جنوبی هم باشد چرا تابحال به دنیا دروغ گفته اید و دولت خود را جمهوری اسلامی ایران گذاشته اید. چرا نام دولت خود را جمهوری اسلامی ایران جنوبی نگذاشته اید؟ اگر آذربایجان شمالی ایران شمالی آنوقت “بحرین” چسیت؟ آیا بحرین ایران جنوبی است یا بحرین است؟

یا حملات “شیخ عاملي” در نماز جمعه اردبیل به آذربایجان برای خوش خدمیی به اربابان فارس خود در تهران را چگونه می توان ارزیابی کرد؟ این افراد که می خواهند علاوه بر خود، ملت خود را هم به نوکری بیگانگان در بیاورند را چگونه می توان انسان نامید؟ افرادی ریاکار و دنیا پرست و مقام پرست که اراده ای از خود ندارند و حلقه به گوش اربابان فارس خود رد تهران نشسته اند. اگر روزی ناف اینها از تهران و قم بریده شود چه کار خواهند کرد؟ آنها که به سیاستهای تهران و قم وابسته شده اند و هر آنچه آنها می گویند و اینها هم تکرار می کنند و به عنوان بازوههای عملیاتی آنها در آذربایجان عمل می کنند را چگونه می توان تحمل کرد؟

شوونیستها و آریا پرستان تهران نشین بعد از اینکه نتوانستند با افرادی همچون دکتر مرتضوی و رفیعیان و غیره به مقابله با آذربایجان بر خیزند شیخ و ملاهای بی دانش را به جنگ ملت آذربایجان فرستاده اند. و با بسیج عده ای سپاهی و حقوق بگیران فارسها در آذربایجان به جنگ هویت طلبان حق طلبان آمده اند و انجمنهای جعلی مانند “طوبی” و “وطن” در تبریز با نظارت ورق پاره “میثاق” درست کرده اند و حملات به اصطلاح ادبی خود را با همکاری افرادی از جمله” خلیل محمدی”، “جلال محمدی”، “طاهری خسروشاهی”… و دکتر “نائبیان” مدرس تاریخ دانشگاه تبریز بر علیه آذربایجان شمالی و جنوبی تدارک دیده اند و با تمام توان برای جعل تاریخ آذربایجان و نامهای تاریخی آن می کوشند نوکری خود را به فارسها نشان دهند نامهای این افراد باید در خاطر همه بماند و هویت طلبان ترک در تبریز باید اینها را شناسائی کنند و برای ملت اینها و عملهایشان را افشا کنند اینها باید افشا بشوند و ضدیت آنها با آذربایجان برای همه باید روشن شود.

نمی دانم چرا این شیخهای از خدا بی خبر از سرنوشت شیخ صادق خلخالی درس عبرت نمی گیرند و تمام شب و روز را در خدمت اربابان خود هستند برای خیانت به ملت خود . مگر شیخ خلخالی کمتر برای فارسها خدمت کرد؟ تمامی دشمنان آنها را سرکوب کرد و در آخر سر اربابانش بعد از اینکه تاریخ مصرف ایشان گذشت لقب”دیوانه” به ایشان داده و او را منزوی کردند. حتی برای مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان هم تایید صلاحیت نکردند. عاقبت مزدوران غیر از این نسیت!


Labels:

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home