Monday, October 29, 2007



عباس لسانی سمبل مقاومت ملت آذربایجان

احسان آستارالي

عباس لسانی بیش از یک هفته * است که در زندان مرکزی اردبیل با اعلام قبلی، اعتصاب غذای خود را شروع کرده و دولت فارسگرای تهران روزبه روز فشار بیشتری را برای شکستن مقاومت ایشان وارد می کند اما ایشان بر عزم خود پافشاری می کند و اینگونه فشارها را از سوی جمهوری اسلامی به هیچ می انگارد ایشان از ته دل به این مساله اعتقاد دارد که برای رسیدن به آزادی باید هزینه داد. آزادی بدون مبارزه و دادن هزینه به قول آقای سید حیدر بیات “قانیق وئرمیر

دولت تهران بعد از اینکه چندین گل از ملت آذربایجان در خرداد ماه جاری خورد شروع کرده به بر هم زدن بازی و از زور نظامی و امنیتی خود به صورت عریان و خشونت آمیز استفاده می کند و دادگاه و قضات هم در خدمت نظامیان و امنیتی ها برای به زنجیر کشیدن بهترین فرزندان ملت آذربایجان در آمده اند. طوری شده که قاضی ها به جای اینکه به وظیفه قضائی خود برسند کار نیروهای اطلاعاتی را هم به عهده گرفته اند و حتی از توهین و تحقیر هم بر علیه هویت طلبان ترک دریغ نمی کنند. قاضیان بر جای بازجویان نشسته اند وقتی که محاکمه می کنند دارند کار بازجوئی را انجام می دهند فقط کم مانده که کابل بر دست بگیرند زحمت شکنجه گران را هم کم کنند این بیدادگاها بدون نظارت سازمانهای حقوق بشری به بازوان امینیتی حکومت تبدیل شده اند و کار اداره اطلاعات را هم به عهده گرفته اند.

عباس لسانی بعد از شروع اعتصاب غذا به همراه چند تن از یاران باوفای خود چند روزی است به سلول انفرادی زندان انفرادی یعنی زندان در داخل زندان منتقل شده است برای آنانکه تجربه زندان انفرادی را ندارند می خواهم تصویری هر چند کم رنگ از زندان انفرادی برایشان نشان دهم تا بدانیم که زندان انفرادی یعنی چه زندان، زندان انفرادی در زندانهای مرکزی معمولا در یک قسمت پرت و دورتر از بندهای زندان درست می شود یک ساختمان مستطیل شکل با یک درب آهنی بزرگ که در وسط آن یک دریچه کوچک وجود دارد که سربازی که متهم یا زندانی را به همراه می برد با زدن درب بزرگ نگهبان داخلی اول دریچه کوچک را باز می کند بعد از شناختن سرباز درب بزرگ را باز می کند. هر کس که وارد می شود اول از همه باید تمامی مشخصات ایشان را در یک دفتری بزرگ ثبت می کنند بعد تمامی وسایل همراه او را می گیرند از جمله کمربند، ساعت، انگشتر… و ایشان را به سلول انفرادی هدایت می کنند. سلولهای انفرادی هم در یک طرف این مستطیل بزرگ درست شده اند و که همه به یک راهرو بزرگ که در طرف دیگر ساختمان است راه دارند.

باز خود سلول انفرادی هم دارای درب بزرگ و دریچه است در اندازه دو متر در یک و نیم متر که کف آن پوشیده از موکت است با یک لامپ همیشه روشن و چند پتوی سربازی هم به زندانی می دهند. زندانی روزی سه بار به توالت برده می شود. سه بار غذای ناچیز می دهند زندانی گذشت زمان را هم نمی داند شب وروز برای زندانی یکی است چون سلول همیشه روشن است و ساعتی هم وجود ندارد.

در بسیاری از مواقع زندان انفرادی به قبرستان شبیه می شود هیچ صدائی شنیده نمی شود فقط گاهی صدای زندانیانی که نگهبانان را صدا می زنند این سکوت مرگبار را می شکند باز سکوت و گاهی ناله و زمزمه زندانیان دیگر که با خود و خدای خود خلوت کرده اند این سکوت را حزن انگیز می کند همه چیز از بتن و فولاد است. سنگ، سیمان و آهن اگر چه در خانه انسان را از گزند باد و باران و بلایای طبیعی محافظت می کنند ولی در زندان انفرادی اینها همه برای محدود کردن زندانی بکار رفته اند حالا مجسم کنید که وضع زندانیان حرکت ملی آذربایجان در زندانهای انفرادی چگونه است این وضعیت زندان انفرادی زندان های مرکزی است حساب سلولهای انفرادی اداره های اطلاعات جداست که در و دیوارشان بوی خون و مرگ می دهند.

عباس لسانی حالا در چنین وضعیتی به مبارزه تاریک اندیشان و نیروهای ضد آذربایجانی رفته است او با نوشتن نامه به دادستان کل استان اردبیل پرده از رذالتهای آنها بر داشت و چهره کریه نیروهای ضد آذربایجانی را به همراه اربابان فاشیست آنها را برملا کرد و برای همه روشن کرد که چگونه این عروسکهای خیمه شب بازی آلت دست فاشیستهای تهران نشین شده اند و هر آنچه را فاشیستها از تهران دیکته می کنند اینها بدون چون و چرا اجرا می کنند. سئوالی که عباس لسانی در آن نامه از دادستان پرسیده بود بسیار روشن و گویاست € آیا ماهیت جمهوری اسلامی با حقوق ملت آذربایجان در تضاد می باشد؟ € اگر جمهوری اسلامی مدعی “عدالت € است پس چرا در مقابل اجرای عدالت در ایران که هویت طلبان آذربایجان خواستار آن هستند مقاومت می کند و هویت طلبان را به زنجیر می کشند عباس لسانی با این سئوال مشورعیت رژیم تهران را زیر سئوال برده و آنها را هرچه بیشتر بی آبرو می کند.

عباس لسانی و هزاران مبارز هویت طلب آذربایجان جنوبی امروزه “وجدان بیدار و آزاد € جامعه آذربایجان جنوبی هستند و می روند که با مقاومت خود تاریخ را از نو بنویسند. آنان که حالا در گوشه های سلولهای انفرادی برای ملت خود جانشان را فدا می کنند ما که در بیرون هستیم باید ندای ازادیخواهی آنان را به جهانیان برسانیم آنان که تحمل زندان و شکنجه را ندارند بیایند با پوستر و عکسها و اعلامیه های اینها در جلو سفارتخانه های جمهوری اسلامی و یا در مقابل سازمانهای حقوق بشری متینگ برگزار کنند و نگذارند جمهوری اسلامی فشار بیشتری بر علیه اینها روا دارند.

بر تمامی آذربایجانیان خارج از کشور وظیفه است که برای آزادی این عزیزان متحد و یکپارچه شوند آنان که دل در گرو آزادی ملت آذربایجان را دارند بیایند برای آزادی این دوستان و همرزمان اختلافات کوچک را کنار بگذارند. عکسهای این عزیزان را بایراق خود کنند و در جلو سازمانهای حقوق بشری تظاهرات راه اندازی کنند.

ما باید به قدرت رسانه و مئدیا ها ایمان بیاوریم و از اینها درست استفاده کنیم تا فریاد نزنیم کسی حرف ما نخواهد شنید. باید برای ارتباط با افکار عمومی دنیا برنامه داشته باشیم. بدون داشتن رسانه های حرفه ای و قدرتمند موفقیت ما در آینده زیاد نخواهد بود باید با ملت خود در ارتباط باشیم و مئدیا این ارتباط را برقرار می کند تا ما مبارزان خود را به ملت بشناسانیم و ملت ما با حقوق و مسئولیتهای خود آشنا شود. دوستان در خارج از کشور برای آزادی عباس لساني باید به کارهای عملی و تبلیغی بزنند. همه عزیزان خود را یک به یک باید با کارهای عملی آزاد کنیم. دنیا باید بداند که در آذربایجان جنوبی چه می گذرد باید همه خبر رسانی کنیم به زبان انگلیسی، فارسی، ترکی، عربی… همه باید دست به یک تبلیغات سنگین بزنیم از طریق موبایل، دیوار نویسی و پخش اعلامیه… امروز زمان دست روی دست گذاشتن نیست.

نبود یک رادیوی جهانی٫ ضعف بزرگ حرکت ملی

امروزه رادیو امتحان خود را پس داده و به وسیله مورد اعتماد مردم تبدیل شده است بسیاری از مردم هنوز هم دوست دارند که اخبار را از طریق رادیو گوش دهند چرا که در حالی که کار خود را انجام میدهد اخبار رادیو را هم گوش می کند،راننده در ماشین، چوپان در کوه، بقال در مغازه، قالی باف در پشت دار قالی … همه و همه در حالی که کار خود را می کنند می توانند به رادیو هم گوش کنند. در انقلاب 57 ایران رادیو بی.بی.سی توانست بیشترین تاثیر را در انقلاب داشته باشد همچنین جریانات سیاسی هم از طریق رادیو بیشترین تاثیر را گذاشته اند ما در کنار تلویزیون گوناز باید یک رادیو جهانی داشته باشیم روزی 2 ساعت هم کافی است تا اخبار صحیح در بین مردم جریان داشته باشد. بسیاری از ترس دولت ماهواره را جمع کرده اند و نمی توانند گوناز را نگاه کنند باید به فکر یک رادیو بود.

Labels:

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home