Saturday, September 8, 2007



گامی به سوی آزادی
-------------------------------------------------------------------------------
نویسنده: صالح کامرانی
-------------------------------------------------------------------------------
امروزه حقوق بشر حداقل در عرصه اندیشه و خصوصاً عرصه روابط بین الملل به صورت گفتان مسلط مطرح گردیده و دیکتاتورترین حکومت هم جرات مخالفت علنی با آن را ندارد. و کسی و هیچ حکومتی حداقل در حد گفتار به نقض آن افتخار نمی کنند بگذریم از اینکه هنوز هم حقوق بطور کلی و حقوق بشر به طور اخص نتوانسته خود را از تسلط قدرت و سیاست نجات بدهد این وضعیت در کشورهای جهان سومی وضعیت پیچیده و بغرنجی را به خود گرفته است ، حقوق بشر هر چند به طور نسبی از زمان تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر با لحاظ فراز و نشیب های مختلفی که طی کرده توانسته خود را به پارادایم مسلط شدن نزدیک کند ولی همچنان در عرصه های مختلف مدنی ، سیاسی، اجتماعی، محیط زیست، صلح و اقتصاد می لنگد.

در کشوری که ما زندگی می کنیم حقوق بشر مدعیان متنوعی را به منصه ظهور رسانده و هر کس و جریان و منجمله ای از ظن خود با این مساله مهم و جهانی برخورد می کند. حکومت با اعتقاد به نسبی بودن حقوق بشر در حوزه نظری و عملکردهای ملموس خود این پاردایم جهانی را در داخل با چالش عمده مواجه نموده است در مقابل ما با طیف متنوعی از مدعیان حقوق بشر مواجه هستیم که هر چند ادعای اعتقاد به جهانی بودن این مساله دارند ولی در عمل و اندیشه ابرازی خود به جهت رنج بردن از ضعف تفکر سانتراستی غیر مستقیم به همان راهی کشیده شده اند که معتقدین نسبیت حقوق بشر به آن رسیده اند و این مساله ادعای آنها را با چالش عمده ای مواجه کرده و عملاً نوعی اعتماد به جهانی بودن این پارادایم را دامن می زند . با لحاظ مقدمه نسبتاً طولانی فوق به بررسی وضعیت حقوق بشر در آذربایجان می پردازیم.

بررسی ماهیت جنبش ملی مدنی آذربایجان

جهت ورود به این بحث ناگزیر از بسط مساله و اشاره کلی به حرکت ملی آذربایجان هستم در علم حقوق خصوصاً حقوق اساسی و حقوق مدنی یکی از روشهای تحلیل تاسیسات و نهادهای حقوقی بررسی ماهیت حقوقی آن مساله میباشد در اینجا هم به جهت ارتباط موضوع با حقوق بشر از آنروش تحلیلی بهره می برم. اولین بار از این روش در دفاع از هفته نامه شمس تبریز استفاده کردم هر چند در عرصه دفاع این روش هیچ ثمری به جهت عدم اعتقاد طرف مقابل به موضوع نبخشید ولی به نظرم تاثیر خوبی در دیدگاه و نحوه نگرش فعالین حرکت به پدیده های حقوقی حرکت گذاشت.

پیش زمینه عینی و ذهنی جنبش ملی آذربایجان جنوبی

بعد از اتمام جنگ سرد و افول ستاره ایدئولوژی چپ در عرصه جهانی و به تبع آن سقوط و فروپاشی شوروی که خود معلول تغییرات بنیادین در عرصه اندیشه و فکر و نظامهای فکری و فلسفی دوره مدرنیزم بود زمینه ظهور و حضور حواشی رانده شده به متن جامعه جهانی فراهم شد. به عبارت دیگر با افلاس نظام فکری تمرکز گرا و تمامیت خواه و یکسان ساز جهان وارد دوره پلورالیزم و تکثیر گرایی در حوزه های مختلف فکری ، فلسفی و هنری و سیاسی و... گردید. این تغییرات بنیادین بصورت عینی خودش را در عرصه تکنولوژی و ارتباطات و نظام های فکری و سیاسی نشان داد که یکی از نتایج آن ظهور جریانهای مختلف هویت گرا در منطقه خاورمیانه و مهمترین آن جنبش ملی مدنی آذربایجان بود البته نتایج این تحول و انقلاب مهم را در عرصه روابط بین الملل هم بالعین می بیند که در حال بنای نظم نوین جهانی است . جهانی که در حال تکوین بوده و به استقرار معینی نرسیده است، در نتیجه این تغییرات ما شاهد تولد نسل سوم حقوق بشر هستیم که بعد از کنفرانس جهانی 1992 حقوق بشر در واقع اعلام حضور نموده و برخوداری از صلح و همبستگی جهانی را با خود در حوزه هنجار سازی به ارمغان آورده و به بحث جهانی و نسبی بودن حقوق بشر در حوزه هنجاری نقطه پایان گذاشته است هر چند که در عمل و حوزه اندیشه هنور این چالش به قوت خود باقی است.

این تغییرات مهم اندیشه ای و استقلال آذربایجان شمالی و پایان جنگ هشت ساله ایران و عراق و افزایش ارتباطات بین دو آذربایجان و بطور کلی استفاده از ابزارهای نوینی چون اینترنت و ماهواره ...پایه های فکری این جنبش رادرسالهای پایانی قرن بیستم بنیان نهاد که ابتدا بصورت تمایل آذربایجانیهای جنوبی به افزایش ارتباط با برادران شمالی خود را نشان داد. جنگ قره باغ و تجاوز دولت ارمنستان به خاک آذربایجان و اشغال ۲۰% از خاک آن جمهوری و ارتکاب جنایت نسل کشی خوجالی توسط آن دولت و برخورد مساله دار دولت ایران با آن مساله از زمینه های مهم شکل گیری و هویت یابی آذربایجان جنوبی بود که خود را ابتدئاً به صورت اعتراضات دانشجویی و .... نشان می داد . با آگاهی هر چه بیشتر قشر آگاه ملت آذربایجان با حقوق اساسی خود زمینه طرح مطالبات قانونی و اساسی این ملت هم روزبروز بیشتر می شد بطوریکه با شروع دهه هفتاد شمسی ما شاهد تولد این جنبش در بین دانشجویان آذربایجانی هستیم و دانشگاهی نیست که دانشجویان آذربایجانی به فکر برگزاری مراسم شب شعر و موسیقی نباشند. یادم هست در سال ١٣٧١ ده روز از ثبت نام خود در دانشگاه شیراز نگذشته بود که در سلف سرویس دانشگاه شاهد تجمع دانشجویان آذربایجانی شدم که علت آن توهین به تورکها در یک برنامه تئاتر در دانشگاه شیراز بود که دانشجویان با اعتراض خود توانستند رئیس دانشگاه را مجبور به عذرخواهی کنند و ادامه تئاتر را متوقف نمایند از جمله آن دوستان آقای ایرج سلیمان زاده مدیر مسئول هفته نامه ارمغان آذربایجان بود که این مساله باعث تقویت روحی ما و اعتماد به نفس بیشتر در دیگر برنامه های بعدی شد. البته این مساله در دانشگاههای دیگر از جمله تبریز ، ارومیه ، تهران و ... با شدت بیشتر ادامه داشت و هر روز باعث هویت طلبی بیشتر دانشجویان می شد . دیری نپایید که این حرکت، خود را در انتخابات مجلس پنجم نشان داد و می توان گفت که برای اولین بار مردم تبریز در آن انتخابات به هویت خود رای دادند این جنبش در عرصه مطبوعات خودش را با انتشارات هفته نامه های امید زنجان ، مبین ، نوید آذربایجان ، شمس تبریز و ... نشان داد . این نشریات حقیقتاً نقش اساسی در انعکاس خواسته های هویت طلبانه ملت آذربایجان ایفا نمودند در دهه هشتاد ما شاهد حلوه های این جنبش در بین مردم بصورت شرکت عظیم و گسترده در قورلتای بابک و تولد نشریات متنوع و مختلف دانشجویی در دانشگاه های کشور هستیم . در شکل گیری پایه های جنبش ملی مدنی آذربایجان در دهه هشتاد نمی توان به نقش اساسی افراد و چهره های مستقل که هزینه های زیادی پرداخت کردند و میکنند و نیز نشریات متعدد دانشجویی و دانشگاههای متعدد اشاره ننمود. با فعالیت پی گیر این افراد و جریانها و نشریات داخل و خارج در نیمه اول دهه هشتاد درست در وسط دهه یعنی سال ١٣۸۵ این جنبش خود را بصورت یک جنبش تمام عیار در یک خرداد نشان داد البته در شکل گیری زمینه های این جنبش نمی توان از تاثیر روشنفکران آذربایجان که در عرصه تاریخ و ادبیات قلم فرسایی نموده اند چشم پوشی نمود این اشاره گذار صرفاً جهت ورود به مساله اصلی و تبیین ماهیت جنبش می کنند که خود بحث تبیین ماهیت مقدمه طرح مساله اصلی یعنی حقوق بشر در مباحث بعدی است والا این حرکت رابا چند سطر نمی توان نشان داد.

ماهیت جنبش ملی مدنی آذربایجان

همانطوریکه در قبل اشاره نمودم، ماهیت یابی تاسیسات و نهادهای حقوقی روشی است که امروزه به طور وسیع در علم حقوق کاربرد داشته و در فهم مسائل و نیز نتایج آن که یک نتیجه عملی است تاثیر بسیار مهمی دارد و در این مقاله هم به جهت ارتباط مستقیم ماهیت جنبش آذربایجان با حقوق بشر و نتایج آن ناگزیر از استفاده از این تحلیل شدم. این روش تحلیل مبتنی بر استقرار بوده و پس از بدست آوردن پایه اصلی موضوعات مختلف؛ تحلیل گر بعد از الغای خصوصیت داده ها به یک حکم واحد در خصوص موضوع تحلیل می رسد. به عنوان مثال وقتی ما با تاسیسات حقوقی بیع (خرید و فروش) ، اجاره ، بیمه و ... مواجه می شویم متوجه می شویم که این تاسیسات حقوقی همه بعد از تلاقی دو اراده بوجود آمده است لذا به این نتیجه می رسیم که این تاسیسات یک قرارداد هستند لذا بایددر برخورد با این مسائل به عنوان تحلیل گر حقوقی، قاضی، وکیل دادگستری، قانونگذار و ... باید حکم یک قرارداد را به آنها بدهیم و الا به نتایج مبهم و خلاف واقع خواهیم رسید به عنوان مثال در مقابل این تاسیسات حقوقی تاسیساتی هستند که به هیچ عنوان در عالم حقوق نمی توانیم آنها را ناشی از اراده طرفین حساب کنیم مثل قتل که یک واقعه حقوقی می باشد اگر این تحلیل ها صورت نگیرد و فهم و استنباط مساله مشکل می شود و هم اینکه ما با نتایج غیر واقعی و غیر عادلانه مواجه می شویم به عنوان مثال اگر قتل را یک عمل حقوقی قراردادی بپنداریم آن وقت اجازه داده ایم که یک نفر با دیگری توافق کند که آن فرد را به قتل رساند و در مقابل مبلغ معینی را به وارث و یا شخصی که در قرارداد مشخص کرده اند بپردازد می دانید این کار به جهت برخورد موضوع بانظم عمومی شدنی نیست لذا مشاهده می فرمایید که هر پدیده به ماهیت خاص خودش را داد و تعیین ماهیت هر پدیده اختیاری و دلبخواهی نیست ، ممکن است کسی یا گروهی در تعیین ماهیت یک موضوع دچار اشتباه شود و یا تلاش کند ماهیت مورد نظر خود را از آن پدیده استنباط کند و یا بدهد. ولی اگر واقعیت و اوضاع و احوال معلوم و مسلم آن پدیده و یا تاسیس بدقت و بدون اعمال غرض در نظر گرفته شود تقریباً اکثریت به یک نظریه مشابه خواهند رسید. البته خطای تحلیل همیشه به جهت نظری بودن مساله وجود دارد و در این خصوص من هم مستثنی از این قاعده نیستم . نمونه دیگر این تحلیل در خصوص پدیده هاو نهادهای سیاسی و اجتماعی مربوط به تاسیس حقوقی دولت (State) است که قرنها مورد مناقشه و کنکاش فیلسوفان و اندیشمندان و حقوقدانان بوده است در تعیین ماهیت دولت عده ای آنرا بر مبنای زور دانسته و گفته اند بر حسب طبیعت و اصل تنازع بقاء زورمندان به دیگران فائق شده و موفق به تشکیل نهاد سیاسی دولت می شود که البته دیگراین نظریه منسوخ شده و کسی را یارای دفاع از آن نظریه در حوزه اندیشه نبوده و هر چند در واقع ما شاهد (State) هایی از این نوع هستیم عده ای State را عطیه الهی دانسته و حاکمان را نماینده خدا در روی زمین می دانندلذا به ماهیت State جنبه اولویت داده و در تمام مناسبات داخلی و خارجی با این تحلیل برخورد می کنند که البته این جریان شامل طرفداران فره ایزدی و حاکمان مذهبی می شود که سلطنت طلبان و حکومت های مذهبی را در این گروه می توان دسته بندی کرد باسپری شدن عصر تاریک و قرون وسطایی و ورود اروپا به عصر مدرن (روشنگری) دیدگاههای مربوط به ماهیت State هم متحول شده و دانشمندانی همچون جرمی بنام، هگل ، مونتسکیو و نهایتاً ژان ژاک رسو ماهیت State را بصورت یک قرارداد اجتماعی تعبیر و تفسیر نمودند و بدین ترتیب در عناصر سازنده دولت مردم و نهایتاً ملت را دخیل کردند که آثار درخشان زیادی را نصیب بشر نمود. بنابراین بسته اینکه ماهیت یک نهاد سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی از چه خصوصیت علمی ، نظری و حقوقی برخوردار باشد نتایج و تاثیرات آن نهاد هم متفاوت خواهد بود لذا State یی که برخود دارد از ماهیت مبنی بر قرارداد اجتماعی است در سیاست داخلی اعم از حقوق اساسی و آزادیهای فردی و اجتماعی مربوط به ملت و دولت و نیز در سیاست خارجی و نحوه نگرش آن به حقوق بشر، محیط زیست ، صلح جهانی و علم و دانش متفاوت از State ی خواهد بود که از ماهیت تئوکرات و ... برخوردار است لذا تعیین ماهیت جنبش ملی مدنی آذربایجان از باب مقدمه واجب که نتیجه بلافصل آن در صورت فراهم شدن سایر شرایط بر فرض اگر تشکیل یک State فدرال باشد خالی از فایده نبوده و نخواهد بود یک فایده آن از بعد نظری است برای آنهایی که علاقه مند و یا نیازمند به شناخت و تحلیل این حرکت هستند دوم قایده عملی آن است برای موسسین این حرکت، برای مخاطبین آن و حتی مخالفین این حرکت، با لحاظ مطالب فوق ماهیت جنبش ملی مدنی آذربایجان را که عبارت از عناصر زیر می باشند بیان می گردد:

ملی است: به این معنی که این جنبش از ماهیت ناسیونالیستی برخوردار بوده و در جهت تثبیت پایه های مکون ملت آذربایجان در ابعاد تاریخی ، فرهنگی ، زبانی ، جغرافیایی و بطور کلی هویتی به نام آذربایجان تلاش و فعالیت می کند که تغییرات و تحولات بنیادین فکری و سیاسی و ایدئولوژی در سطح جهان و نیز ترس از خطر انحلال و نابودی وجودی از علل مکون اصلی این بعد جنبش می باشد. لذا کسانی که این جنبش را نتیجه تحریک بیگانگان جهت کسب منافع خویش و یا صرفاً واکنش هیجانی ناشی از تشجیع آنی و موقتی احساسات قومی (قبیله ای) می دانند سخت در اشتباه و یا عملاً در بی راهه هستند کمااینکه جریانات سانترالیستی قیام ١ خرداد ١٣۸۵ را با این تحلیل برخورد کردند و قیام مردم را ناشی از تحریک مردم به خاطر سوسک خوانده شدن توسط روزنامه ایران وانمود کردند کمااینکه شاهد تکرار این موضوع در روزنامه آفتاب یزد، مردسالاری ، زن روز و مجدداً ایران هستیم که بسیار اشتباه و یا مغرضانه می باشد و ناشی از عدم توانایی آنها از درک تحولات عملی و فکری و اندیشه ای در سطح جهان و منطقه می باشد . دلیل اشتباه آنها هم تکرار این حرکت بصورت آگاهانه ملت آذربایجان در سالگرد ١ خرداد ١٣۸۵ در ١ خرداد ١٣۸۵ است. مخصوصاً شعار «هارای ، هارای من تورکم» به خوبی این بعد ماهیت جنبش را به خوبی آشکار و ثبت نمود. تلاش در جهت کسب حق تحصیل به زبان مادری، برگزاری مرتب روز جهانی زبان مادری، تلاش در جهت اعاده نام آذربایجان به اراضی تاریخی آذربایجان در ١۲ استان ایران، برگزاری مراسم سالگرد فاجعه خوجانی و ... نشانگر تثبیت این عنصر از ماهیت جنبش می باشد.

این بعد ماهیت جنبش ، نقطه افتراق جدی بین خود و سایر جنبش های ایدئولوژیک، قبیله ای و اجتماعی می گذارد بدین معنا که این بعد جنبش، ناظر به احیای حقوق ملی آذربایجان و هر آنچه که در تکوین ملیت آذربایجان اعم از زبان ترکی ، تاریخ آذربایجان ، ادبیات ، جغرافیا تاثیر مستقیم دارد می باشد. بنابراین اهداف این جنبش در داخل یک جنبشی که ناظر و یا مدعی پاسخگویی به مشکل کلی بشریت و جهان و آن جهان است اعم از چپ و راست نمی تواند محقق شود. و این نکته ای است که طرفداران واقعی آن جنبش باید توجه داشته و از اخطاط بحث و یا تلاشهای عبث جهت مبهم نمودن مساله خودداری کنند و صاحبان واقعی جنبش آذربایجان هم تکلیف خود را روشن نموده و انرژی خود را در اقناع بیهوده طرفداران آن جنبش هایی که اهداف دیگری را دنبال می کنند صرف نکنند این بعد نشانگر این واقعیت است که این جنبش به دنبال تکمیل پروژه ملت سازی است ملتی به نام آذربایجان و مشخصاً در ١۲ نهایت ١٣ استان موجود ، بنابراین همچنان که از یک قرارداد بیع نمی توان انتظار تولید آثار حقوقی اجاره و یا مضارعه را داشت از این جنبش هم نمی توان انتظار تولید آثار و اهداف در خصوص مناطق تورک نشین سایر نقاط ایران و یا خارج ایران داشت بنابراین آنهایی که این جنبش را مربوط به پروژه پان تورکیسم اگر وجود خارجی داشته باشد (البته پان تورکیسم جغرافیایی منظورم است) و یا وابسته به آذربایجان شمالی و به اصطلاح خودشان وابسته به جنبش پان آذریسم به معنای وحدت دو آذربایجان شمالی و جنوبی می دانند چه از طرفداران این جنبش و چه از مخالفین آن یا سخت در اشتباه هستند و یا مغرضانه به دنبال اهداف خاصی هستند البته این حرف به معنای افتراق مردمان موجود در دو آذربایجان از بعد هویتی و یا با سایر ترکان ساکن در ایران و یا خارج از ایران نیست کما اینکه قطعاً بین دو قرارداد بیع و اجاره فصل مشترکی مهم به نام عقد و توافق بودن موجود است و هر دو از اصول و قواعد حقوقی و موازین قراردادها تبعیت می کنند. این بعد جنبش پاسخ محکم و نیز سد دفاعی عظیمی است در قبال اتهام زنندگان الحاقی گری و نیز در قبال طرفدارانی است که ندانسته این جنبش به جهاتی خارج از ماهیت و فلسفه آن تحت عنوان پروژه ها و یا ایده های چون تورکان ایران و یا وحدت سیاسی و یا جغرافیایی دو آذربایجان سوق می دهند. آنها قبل از اینکه در ماهیت و فلسفه وجودی چنین تاسیسی مدافعه کنند مبادرت به صدور حکم نسبت به ماهیت و شکل نهاد می کنند البته عده ای از سردلوزی و عده ای از سر عناد و دشمنی به عبارت دیگر قبل از اینکه در خصوص قرارداد و نوع آن از جمله اجاره و یا بیع بودن مساله، درک درست و روشنی داشته باشند صحبت از رسمی بودن و یا غیر رسمی بودن و نحوه نوشتن و بیان آن تاسیس می کنند که مساله قطعاً خلاف مقتضای ذات آن تاسیس و نهاد سیاسی ، اجتماعی و یا حقوقی است. و این است علت عدم توفیق یک شخص یا گروه و جریان خاص در درون این جنبش، علی رغم داشتن مقطعی کاریزمای سیاسی و یا امکانات و تریبون خاص در رهبری مورد نظرشان بر این جنبش ، به همین خاطر دانسته و یا ندانسته سعی در القای ایدئولوژی شدن حرکت در مقاطعی میکنند ولی به جهت غیر ایئولوژیک بودن این جنبش و تضاد با مقتضای ذات جنبش توفیقی حاصل نمی شود البته این از نقاط قوت این جنبش می باشد. در مقابل مخالفین این جنبش هم به جهت دشمن و مخالفت ذاتی و تاریخی با بعد ملی ماهیت آن، در هر تلاشی و قدمی که جهت انحراف آن از ذات اصلی خود می کند با شکست مواجه می شود و تلاش اینها از نوع تلاش بیهوده جهت پیوند دو ناهمجنس مثل پیوند درخت بید به سیب می باشد که مثلاً انتظار چیدن میوه انار دارند هر چند تلاشهایی میشود و زخمهایی به درخت سیب می زنند و مراقبتهایی از نوع خود می کنند ولی نتیجه ای حاصل نشده و نخواهد شد. مگر اینکه ماهیت ها را شناخته و به وجود هر ماهیتی احترام قائل شده و نقاط اشتراک را بیابند ملی بودن این جنبش به معنی این است که با حرکات قبیله ای و فرقه ای نظیر آنچه که در کشورهای همسایه مثل عراق و یا بعضی از ملتهای همسایه دیده می شود فرق دارد چرا که هدف این جنبش نه برای تثبیت موقعیت سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی فلان قبیله و رئیس قبیله و یا قوم خاص و یا موقعیت رئیس و پیروان مذهبی فرقه ای خاص بلکه برای تثبیت موقعیت تاریخی ، اجتماعی ، سیاسی و جغرافیایی ملتی به نام ملت آذربایجان است بنابراین استفاده از الفاظ توهین آمیزی چون «اقوام» خرده فرهنگ محلی ، بومی و .... خلاف ذات و ماهیت این جنبش که در واقع نتیجه تبلور عینی و بلا فصل ملتی به نام آذربایجان می باشد است.

این خصیصه جنبش باعث افتراق آن با جنبش های صرف اجتماعی مثل، جنبش سبزها ، فمنیستها و نیز جنبش های مشابه آن نظیر جنبش های اجتماعی صنفی می باشد البته این به معنی مخالفت جنبش با این جنبش ها نیست بلکه باآن جنبش ها در چار چوب سیستم فکری ، نظری و بطور کلی ماهیتی خود ارتباط برقرار می کند که در بعد مدنی ماهیت این جنبش به آن اشاره خواهد شد. بنابراین آنهایی که این جنبش ها را در عرض جنبش ملی مدنی آذربایجان قرار می دهند و باعث خلط مبحث می شوند متوجه ماهیت ملی جنبش آذربایجان نیستند و یا نمی خواهند بشوند . مسائل این جنبش ها هم مسائل واقعی هستند که بعضاً خواسته هایش داخل در حقوق شهروندی است و بعضاً یک مساله مستقیم مثل مساله ملی هستندچیزی که اینجا مهم است این است که باید درتبیین ماهیت و فلسفه وجودی حرکت ملی مدنی آذربایجان بایدبه این مسائل در چار چوب سیستم فکری و نظری آذربایجان نگاه کرد کما اینکه در زمان حکومت ملی مرحوم پیشه وری برای زنان اولین حکومتی بود که در ایران حق رای و برخورداری از حقوق برابر با مردان داده شد و یادر حکومت ملی و دموکراتیک مرحوم محمد امینی رسول زاده هکذا مساله کارگران ، دهقانان که همه با خبر هستیم . این بعد حرکت است که همچون پادزهر آسیمیلاسیون الحاق گری توسعه طلبی و حتی ناسیونالیسم کور قبیله ای فرقه ای که در منطقه خاور میانه به وفور موجود میباشد عمل می کند. این بعد خود محصول تحولات ژرف فکری و بنیادی بوده و با ناسیونالیزمی که با مبنای تئوکراتیک و فره ایزدی به مرحله شوونیزم و فاشیزم رسیده فاصله می گیرد و نوید صلح و امنیت را در منطقه بحران زده خاور میانه می دهد. بعد دیگر ماهیت جنبش آذربایجان «مدنی» بودن آن که از نظر اهمیت با بعد دیگر آن «ملی» برابری میکند و جنبش از افتان به چاه و حشتناک شوونیزم ، فاشیزم و نتیجه عملی آن یعنی تروریزم و نیز ژنوساید که در دوران پهلوی ها در زمان اسقاط حکومت ملی پیشه وری همچون لکه ننگ بر پیشانی تاریخ وجود زدند و یا فجایعی که در بالکان شاهدش بودیم می رهاند . این بعد صرفاً به معنی بسیط عدم خشونت نیست هر چند آن مساله را هم در بطن خودش دارا است ولی معنای وسیع حقوقی ، علمی و فلسفی دارد... این بعد حرکت می باشد که با حقوق بشر، دمکراسی و ارزشهای نوین بشری ارتباط تنگاتنگ پیدا می کند این بعد شامل ارزشها و اصول مورد قبول ملل متمدن که طیف وسیعی از حقوق مدنی ، سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ، فرهنگی را در بر می گیرد. موسسین این جنبش تحت تاثیر طبیعی جریانات فکری جهانی و انگیزه ها و تمایل طبیعی حفظ نفس که در اثر تبعیض فاحش حقوق ملی و مدنی و شهروندی آنها شکل گرفته بود ابتدا خواسته های خود را در قالب مطالبه حقوق و آزادیهای فوری اجتماعی منعکس در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از جمله اصول مندرج در مواد ۹ – ١۵ – ١۹ – ۲۰ – ۴۹ مطرح و کم کم یا رشد و تکامل تدریجی خود، خواسته های خود را منبعث از کنوانسیون های متعدد حقوق بشری مطرح نمود، و با تمرین و حمایت عملی خود ضمن تاثیر از روند جهانی حقوق بشر اصول جدید و مدرن و نمونه عملی جهت تضمین حقوق بشر در این منطقه بحران زده جهان ارائه نمود نظربه اینکه بعد دوم حرکت ملی یعنی مدنی بودن آن در واقع عجین با مباحث حقوق بشری است در شماره های بعدی و فصول آینده به تبیین آن خواهیم پرداخت که در واقع زیر بنای حقوق بشر آذربایجان با عنایت به ماهیت جنبش ملی آذربایجان می باشد.

منابع :

حقوق اساسی و نهادهای سیاسی ، دکتر ابوالفضل قاضی شریعت پناهی

دکتر ناصر کاتوزیان ، قواعد عمومی قرارداد ها ، ج ١ .

Labels:

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home