Wednesday, November 7, 2007



خاطره صفرخان را آنگونه كه هست ، بايد گرامي داشت!
-------------------------------------------------------------------------------
وهاب انصاري
-------------------------------------------------------------------------------
امسال در سالگرد درگذشت صفرخان نماد مقاومت زندانيان سياسي ، اتفاقاتي افتاد كه خوش آيند هيچ انسان ايراني دمكرات نبود. سخن من بويژه به بازتاب اين وقايع در نشريات و سايت هاي اينترنتي ايرانيان و موضع گيري سازمان هاي سياسي به طور عمومي و بويژه سازمان هاي سياسي چپ برمي گردد كه حائز اهميت هستند.

از كنار اين موضع گيري ها گذشتن مي تواند در آينده عواقب ناخوشايندي براي ما كه مي خواهيم در ساختن يك ايراني دمكراتيك و فدرال تلاش كنيم ، داشته باشد. براي اينكه بتوانيم بدون پيش داوري ، حب و بغض به يك موضع مسئولانه برسيم ، قبل از همه بايد از حركت هاي ملي مليت هاي ايراني و بويژه در موضوع صفرخان ، از حركت ملي آذربايجان شناخت نسبتا جامع ، كامل و درستي داشته باشيم.

سابقه حركت هاي ملي در ايران به انقلاب مشروطيت برمي گردد. تدوين قانون انجمن هاي ايالتي و ولايتي كه در وجه عمده آن براي كاهش قدرت حكومت مركزي و تقسيم قدرت بين مناطق ديگر ايران بود، ولي در وجه ديگر آن مي توانست كمك شاياني به رشد و اعتلاي مبارزات مليت هاي ايران بكند. هنگامي كه رضا شاه قدرت خود را تثبيت كرد، حركت مشروطه خواهي را در وجه دموكراتيك آن سركوب نمود و از جمله تمامي خواسته ها و مبارزات حق طلبانه مليت هاي غيرفارس ايراني را سركوب كرد. و براي تشكيل و حفظ دولت - ملت در شكل مدرن آن ، سياست سركوب و آسميلاسيون مليتهاي غيرفارس ايراني را در پيش گرفت.

بعد از آن مبارزات مليت هاي ايراني براي احقاق حقوق خودشان در اشكال ديگري پيش رفت. در دهه بيست با بازشدن فضاي سياسي ايران بار ديگر جنبش هاي ملي در مناطق ملي امكان رشد و برآمد كردند. دراين دهه دو جنبش بزرگ ملي در آذربايجان و كردستان ايران به وجود آمد، كه منجر به تشكيل دو دولت خودمختار ملي در اين مناطق شد. اين جنبش ها هر دو به درجات متفاوت پيوند با جنبش چپ ايران داشتند. و از حمايت همه جانبه جنبش چپ ايران برخوردار بودند.
در چنين شرايطي بود كه صفرخان در مخالفت با قدرت خوانين ، فئوداليسم به حركت ملي آذربايجان ملحق شد. به عنوان يكي از افسران فرقه دموكرات آذربايجان در راه دفاع ، حفظ و تحكيم دولت خودمختار ملي مردم آذربايجان اقدام نمود. از همين منظر است كه صفرخان را بايد از دو جنبه ديد و واقعيت هاي تاريخي آن سال ها را تجزيه و تحليل كرد، تا دقيق تر به قضاوت صفرخان نشست. صفرخان ، هم به جنبش چپ و دموكراتيك سراسري ايران تعلق دارد و هم متعلق به مردم آذربايجان و به مبارزات حركت ملي آذربايجان است. اگر يك لحظه صفرخان را از تاريخ مبارزاتي و مقاومت مردم ايران حذف كنيم و او را فقط به يك بخش از مردم ايران متعلق بدانيم ، قطعا تاريخ مبارزات و مقاومت مردم ايران براي استقرار يك نظام دمكراتيك و فدرال را تحريف و جعل خواهيم كرد. و همچنين اگر خودويژگي تاريخ مبارزات صفرخان را كه با فرقه دموكرات آذربايجان براي احقاق حقوق ملي مردم آذربايجان پيوند خورده است را ناديده بگيريم ، قطعا از شناخت و ارج گذاري واقعي صفرخان دور خواهيم شد. و از يك بعد و خيلي تنگنظرانه به بررسي اين رادمرد تاريخ كشورمان برخورد خواهيم كرد.
متاسفانه در اولين سالگرد درگذشت صفرخان ، شخصيت و مبارزات يك بعدي او برجسته شد. نگاه يك بعدي به صفرخان منجر به اين شد، كه آنگونه كه شايسته او است ، مراسمي بدون جنجال و پرخاش برگزار نگردد. از آن بدتر انعكاس اين رويداد در رسانه هاي خبري و موضع گيري هاي سازمان هاي سياسي نيز كاملا يك جانبه بود. زماني كه ، تمامي گزارشات ، تصاوير و شعارهاي مخابره شده در سايت هاي اينترنتي را به دقت مرور مي كنيم ، در موضع گيري هاي اتخاذشده توسط سازمان هاي سياسي ، تقريبا از واقع بيني هيچ خبري نيست. شايد از تصاوير جواناني كه با علايم ((گرگهاي خاكستري)) در مراسم شركت كرده بودند، مي شد به اين نتيجه رسيد كه اين ها همان پيروان ((گرگهاي خاكستري)) هستند، كه به لحاظ سياسي و عقيدتي ، ايدئولوژي ناسيونال - فاشيستي را در تركيه نمايندگي مي كنند. ولي با كمي دقت به شعارهايي كه همين جوانان بر بالاي سر گرفته اند، به سهولت متوجه مي شوي كه اصلا اين جوانان تاريخ و ابعاد سياسي ((گرگهاي خاكستري)) را نمي دانند. شعارها، شعارهايي در چارچوبه حركت دموكراتيك ملي آذربايجان هستند. وقتي تمامي اين شعارها و خواسته هاي مطرح شده در مراسم صفرخان را در كنار حركت هاي ظاهري اين جوانان مي گذاري ، مي بيني قبل از اينكه حركت اين جوانان را محكوم بكني ، بايد با اين جوانان به بحث منطقي و بدور از حب و بغض هاي رايج روشنفكري بپردازي و به اين جوانان بايد به طور واقعي ابعاد سياسي و تاريخي حركت ((گرگهاي خاكستري)) را توضيح بدهي. البته قطعا يك عده اي كه پشت پرده هستند مي فهمند چكار دارند، مي كنند. سخن من از جواناني و اكثريت قريب به اتفاق شركت كنندگان آذربايجاني در مراسم صفرخان است ، كه به نظر مي آيد، نمي دانند چرا دست هاي خودشان را به عنوان سمبل ((گرگهاي خاكستري)) بالا برده اند.
به نظر مي آيد اين جوانان در بخش بزرگ خودشان عقده هاي فروخورده خودشان و نسل هاي گذشته را در اشكال افراطي به نمايش مي گذارند. صد البته اين حركت ها آگاهانه نيست ، چرا كه مضمون شعارهاي آنها با شكل حركتشان يكي نيست. ((گرگهاي خاكستري)) قبل از اينكه يك شكل باشد، يك ايدئولوژي است ، يك حركت تاريخي و سياسي است. نمي توان هم پايبند به ايدئولوژي ((گرگهاي خاكستري)) بود و هم شعارهاي خود را محدود به استقرار نظام فدرال و اجراي بند ١٥ و ١٩ قانون اساسي كرد، و خواهان برابري همه مليت هاي ايران نيز شد. ايدئولوژي ((گرگهاي خاكستري)) اساسا بر مبناي برتري يك ملت بر ساير ملت ها استوار است.
تمامي نيروهاي چپ، دموكرات و تلاشگران حركت هاي ملي مليت هاي كشورمان ، كه براي يك ايراني آزاد، دموكراتيك و فدرال مبارزه مي كنند، تا در ايران فردا تمامي مليت هاي كشورمان به طور برابرحقوق در تمامي عرصه هاي سياسي ، اجتماعي و اقتصادي زندگي كنند. بايد در قبال اين گونه وقايع حساس باشند و نگذارند، موضوعاتي مانند نحوه برگزاري مراسم منجر به وقايعي شود كه مي توانست در شكل متمدانانه حل و فصل شود. من فكر مي كنم ، كه ما قادر هستيم در سال هاي آتي مراسم بزرگداشت صفرخان را با تلاش تمامي كساني كه براي ايراني آزاد، آباد، دموكراتيك و فدرال مبارزه مي كنند، و صفرخان را متعلق به خود مي دانند. در كنار يكديگر و با تلاش مشترك برگزار بكنيم.
طي مبارزات ٨٠ سال اخير مردم ايران ، براي استقرار دموكراسي در كشور، هيچ زماني مبارزات حق طلبانه مليت هاي ايران از مبارزات سراسري مردم ايران جدا و منفك نبوده است. بين مبارزه مليت هاي ايراني براي خواسته هاي ملي خود با مبارزه تمامي مردم ايران براي استقرار دموكراسي در كشورمان ، پيوندي تنگاتنگ وجود داشته است. اين آن اميدي است كه ، مي توان با اتكا به آن براي استقرار ساختاري دموكراتيك و فدرال كه در آن تمامي ايرانيان خود را برابرحقوق بدانند، مبارزه كرد.

Labels:

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home