تعریف پروژه دموکراتیزاسیون ایران توسط حرکت ملی آذربایجان
-------------------------------------------------------------------------------
آلپر بیجارلي
-------------------------------------------------------------------------------
حرکت ملی آذربایجان قدم به قدم به اهداف ملی خود نزدیک می شود و در این مسیر هر خار و خاشاکی را از جلو راه خویش با آرامش و طمانینه خاصی کنار می زند و راه خویش را و اهداف ملی خویش را پی میگیرد و سنگ اندازان و آنهائی که چوب لای چرخ حرکت ملی آذربایجان می گذارند تا حالا نتوانستند راه حرکت ملی را کاملا سد کنند اگر چه بعضی وقتها با بد جنسی خاصی توانسته اند سرعت حرکت ملی را کند کنند ولی تابحال نتوانسته اند به صورت کامل جلو حرکت مدنی ما را بگیرند.
حرکت ملی آذربایجان با اینکه از روزی که در فاز نوین خویش به حرکت درآمده دارای ابعاد متعددی بوده است ولی بعد از قدرت گیری خویش از اوایل دهه ۸۰ شمسی متاسفانه در تعریف پروژه برای دموکراتیزاسیون ممالک محروسه کمی بی توجهی نشان داده است و این مساله افتاده به دست افراد پان فارس و پان آریانسیت که با همکاری دشمنان آذربایجان در خارج از ایران خصوصا در اروپا و آمریکا بر اساس منافع خویش پروژه دموکراسی برای ایران طراحی کرده اند که پروژه اینها کاملا در تضاد با منافع ملی آذربایجان و کلا ترکها در ایران بوده است و همه چیر را بر اساس منافع پان فارسیسم تعریف و تئوریزه کرده اند. در این نوع پروژه ها قشقایستان و دیگر ترکهای ساکن ممالک محروسه با بی توجهی خاصی روبرو شده و و ملت آذربایجان هم فقط به عنوان ابزار و آلت این نوع پروژه ها نگریسته شده است.
حرکت ملی آذربایجان که حالا توان تعریف و تئوریزه کردن هر نوه گفتمانی را دارا می باشد باید در این مساله هم پیش قدم شود و پروژه هائی برای دموکراتیزاسون ایران بر اساس منافع ملی آذربایجان و ترکهای ساکن در خارج از آذربایجان وبر اساس منافع ملل غیر فارس با محوریت”حق تعیین سرنوشت ملی” برای ملل غیر فارس طراحی و تئوریزه کند و به افکار عمومی دنیا اعلام کند
امروزه در دنیا دیدارهای شفاهی همه به صورت شفاهی می ماند فقط پروژه هائی که به صورت متنی و آماده هستند مورد بحث و بررسی سیاستمداران، استراتژیستها، محققیین قرار می گیرند اگر به نظر آنها خوب تشخیص داده شد برای اجرا، به امور اجرائی کشورها ارجاع داده می شود پس حرکت ملی باید برای تمامی دیدارهای خویش با سیاستمداران و مراکز تحقیقی پروپزال و پروژه های آماده ای داشته باشد تا به آنها ارائه دهد برای اجرائی کردن آنها از آنها توضیح بخواهد
به نظر می رسد فعالین ملی آذربایجان در سالهای پیشین که در آمریکا با بعضی از مقامات دیدارهائی داشته اند فاقد پروژه و پروپزال خاصی بوده اند و به این خاطر نتوانسته اند لابی گری آذربایجان جنوبی را به نحو احسن در آمریکا و دیگر کشور انجام دهند و کار فعالین بعدی را هم با مشکل مواجه کرده اند امروزه سیاست یک فن و هنر است و لابی گری هم همین طور اینگونه نیست که هرکس بدون داشتن پروژه و پروپزال پیش مقامات یک کشوری برود و انتظار داشته باشد که آنها هم به حرف ایشان گوش کنند امروزه همه مراکز تحقیقی و سیاستمداران یک پروژه تعریف شده و قابل دفاع می خواهند نه لیدر یک حزب یا گروهی که با الفبای مدرن سیاست و لابی گری آشنائی ندارد و مشاوران بی سواد در مسائل دیپلماتیک و دیپلماسی دارد قابل قبول و دفاع نیست حرفهای شفاهی اینگونه افراد بعد از خارج شدن از اتاق ملاقات پودر می شود وبه هوا می رود و هیچگونه ارزشی هم برای پیگری آنها طرفهای مقابل قائل نیستند.
بعضی از احزاب و گروه ها در خارج از کشور تمام توان خویش را فقط برای تحت تاثیر قرار دادن فعالین و حرکت ملی در داخل قرار داده اند و فقط می خواهند طرفداران خویش را در داخل اقناع کنند و راضی نگهدارند که ببینید ما داریم کارهای بزرگی انجام میدهیم و با تبلیغات سطحی کارهای کوچک را می خواهند فقط در چشم حامیان خویش در داخل بزرگ نشان دهند و هیچ وقت نتوانستند به خارج از کشور و سیاستمداران کشورهای خارجی تاثیری داشته باشند چرا؟ برای اینکه سواد و فهم درستی از مبارزه در خارج از کشور نداشته اند و فکر می کردند که آنجا هم مثل داخل است که با یک عده طرفدار، دهن همه را بست و حق سئوال و انتقاد را از آنها گرفت و با سیاهی لشکر به جنگ سئوال رفتن نشانه عقل نیست باید جوابی قانع کننده و با استدلال برای سئوال کننده داشت نه با تهدید و شانتاژ که هیچ کس نتواند سئوال بپرسد و اساس همه کارهای به علت ندانم کاری بعضی ها بد گذاشته شود.
گزارش های ضربی و رزمی از سرباز صفر به ملت بزرگ آذربایجان هیچ گاه نمی تواند پایه یک کار اساسی برای آینده باشد این کارهای فقط برای اقناع حامیان این افراد در داخل بیان می شود و اگر این پیامها را برای یک سیاستمدار خارجی ترجمه کنی از خنده روده بر می شود وبه حال ملت آذربایجان گریه می کند که چنین افرادی را برای پیگری کارهای خود به پیش سیاستمداران کهنه کار فرستاده است و همچنین سیاستمداران رقیب هم با سوء استفاده از موقعیتی که نصیبش شده همه چیز را بر اساس منافع خویش به خورد دیگران میدهد و علی می ماند و حوضش.
در حال حاظر افرادی برای ملت آذربایجان و ممالک محروسه پروژه تعریف می کنند که دشمن درجه یک ترک و زیان ترکی هستند و با استفاده از فرصتی که نصیبشان شده است نظرات خود را به دیگران غالب می کنند از جمله گروه اکبر گنجی، عباس میلانی، گروه محسن سازگارا… که برای آینده ایران بدون در نظر گرفتن منافع ملی آذربایجان پروزه دموکراسی تعریف می کنند و چون تا حدودی با فنون دیپلماسی و سیاست آشنائی دارند وزبان انگلیسی را هم خوب می دانند و سالها در مراکز تحقیقاتی آمریکا با پول آمریکائی ها برای منافع پان فارسیسم کار کرده اند امروزه شده اند تئوریسین دموکراتیزاسیون ایران که در دموکراسی این افراد حقی برای ملت آذربایجان و ملل غیر فارس وجود ندارد در این حالت است که احزاب ملی آذربایجان باید با جدیت با همکاری فعالان ملل غیر فارس این مساله را با جدیت پیگری کنند و پروژه ای بر اساس منافع ملی ملل غیر فارس و با محوریت “حق تعیین سرنوشت ملی” برای ملل غیر فارس ایران تعریف کنند و دست دروغگویان و مدافعان دورغین دموکراسی را باز کنند تا دیگران بدانند که در چنته اینها دموکراسی و حقوق بشر وجود ندارد
احزاب ملی باید از فعالان حقوق بشر آذربایجان جنوبی الگو بگیرند که همه چیز را با آمار، جدول، عکس، بیوگرافی و با جزئیات کامل به اطلاع مراکز حقوق بشری می رسانند و اینگونه است که حرف فعالان حقوق بشر آذربایجان جنوبی در خارج از کشور خریدار دارد. خانم فاخته زمانی، بیوک رسول اوغلو، علیرضا جوانبخت کارهای بزرگی را دارند انجام می دهند و باید قدر این عزیران را دانست و تشویقشان کرد چرا که همه چیز را مستند و بدون تبلیغات برای این گروه و آن گروه با وسواس خاصی انجام می دهند. آفرین بر اینها که نگذاشتند مساله حقوق بشر آذربایجان جنوبی به دست افراد سطحی نگر بیافتد که از هرچیزی می خواهند برای تبلیغات خویش استفاده کنند و ارزش همه چیز را با کارهای سطحی و تبلیغی پایین می آورند و مساله را لوث می کنند.
احزاب ملی آذربایجان از جمله “میللی شورا” که دارای کادرهای متخصص در مسائل سیاسی و دیپلوماسی هستند بدون توجه به کارهای دیگر گروه ها باید برای آینده ممالک محروسه یک پروزه دموکراتیزاسون با محوریت” حق تعیین سرنوشت ملی” برای ملل غیر فارس تعریف و تبیین کنند و در دیدارهای خویش با محققین دیگر کشورها این پروپزال را به آنها ارائه دهند حتی این پروژه را در یک سمینار و کنفرانسی به بحث بگذارند و به سیاستمداران و مراکز تحقیقی که درباره ایران کار می کنند بفرستند در این مورد باید دقت کنند که اول به دست پان فارسهائی که در این مراکز کار می کنند نرسد چرا که آنها جلو آن را می گیرند باید به دست خارجی ها رساند خصوصا در آمریکا باید این مساله با جدیت دنبال شود. این پروژه حد اقل باید در ۵۰ صفحه با آمار، جداول، دیاگرام، تصاویر… همراه باشد و قابل دفاع در مراکز بین المللی باشد چرا که امروزه سیاستمداران دیگر کشورها مساله کلی ایران را می خواهند حل کنند و مساله ملی را در داخل پروژه دموکراسی نگاه می کنند پس باید ما به این مساله دقت کنیم، حرکت ملی باید هم برای “جنگ” هم برای “صلح” برنامه مدونی داشته باشد و هر کدام از اینها اتفاق افتاد باید منافع ملی آذربایجان حفظ شود.
همچینین در این پروژه می توان اینگونه تعریع کرد که باید رادیو و تلویزیون های فارسی زبان که با پول دیگر دولتها برنامه پخش می کنند باید مجبور شوند که نصف برنامه خویش را در اختیار ملل غیر فارس قرار دهند و آنها به زبان فارسی برنامه هائی برای دموکراتیزاسیون ایران پخش کنند. این کار باید صورت بگیرد چرا که رادیو صدای آمریکا، فردا و بی.بی.سی به مراکز تجمع گروه های پان فارس تبدیل شده است و باید در این مراکز دوگانگی و تشتت به وجود آورد و حالا که بی.بی.سی می خواهد تلویزیون فارسی زبان هم دایر کند این مساله باید از سوی فعالان ملی دنبال شود. درست است رادیو به زبان ترکی خوب است ولی رادیو های فارسی زبان حالا در ایران جا افتاده اند و اگر ملل غیر فارس در این رادیو ها ظاهر شوند یک گفتمان عمومی درباره مساله ملی و دموکراسی و حقوق بشر در جامعه به نحو احسن پا می گیرد.
Labels: آلپر بیجارلي
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home