Monday, August 13, 2007



بررسي عوامل منطقه اي تاثير گذار در حرکت ملي آذربايجان
-------------------------------------------------------------------------------
آلپر آتاسی
-------------------------------------------------------------------------------
1- مقدمه

نکته اي که در بحث حرکت ملي آذربايجان بايد در نظر داشت، شناخت درست عوامل داخلي و خارجي تاثير گذار در حرکت و تلاش در کسب مقبوليت آنها يا کاهش مخالفت و خنثي سازي اعمال آنها مي باشد. در مورد عوامل داخلي در حرکت ملي آذربايجان بايد توجه داشته باشيم که نبايد دايره شمول را چنان محدود کرد که بيشتر مردم آذربايجان بيرون از آن دايره قرار بگيرند. بايد در نظر بگيريم که مردم آذربايجان از افراد مذهبي و غير مذهبي، آسيميله شده و مليت گرا، روشنفکر و سنتي و ... تشکيل شده است و تئوري، ارائه و مديريت حرکت ملي آذربايجان بايد به نحوي باشد که تا حد ممکن بيشتر مردم آذربايجان با هر بينشي آن را قبول بکنند.

عوامل خارجي تاثير گذار در حرکت ملي آذربايجان را مي توان به عوامل خارجي منطقه اي و جهاني تقسيم بندي کرد. مهمترين عامل منطقه اي، حکومت ايران و رژيم حاکم بر آن است. عوامل منظقه اي ديگر، ملتهاي پيرامون آذربايجان مانند فارسها، کردها، گيلکها، ارمنيها، ترکيه و آذربايجان شمالي مي باشد. از مهمترين عوامل جهاني تاثير گذار در حرکت ملي آذربايجان هم مي توان به اتحاديه اروپا، روسيه و ايلات متحده اشاره کرد.

مهمترين عامل منطقه اي که از جنبه اي ديگر مي تواند به عنوان عامل داخلي مورد توجه قرار بگيرد حکومت جمهوري اسلامي ايران است. عوامل منظقه اي ديگر، ملتهاي پيرامون آذربايجان مانند فارسها، کردها، گيلکها، ارمنيها، ترکيه و آذربايجان شمالي مي باشد. هر يک از اين عوامل، حرکت ملي آذربايجان را به شکل متفاوتي مي بينند و انتظار برخوردهاي متفاوتي از آنها وجود دارد. در اين مبحث مي خواهيم به بررسي عوامل منطقه اي بپردازيم. در مقالات ديگر عوامل داخلي و عوامل جهاني بررسي خواهند شد. بايد توجه بکنيم که روشنفکران و پيشروان حرکت ملي آذربايجان بايد شناخت خود از مولفه هاي موثر در حرکت ملي آذربايجان منتشر بکنند تا ملت آذربايجان در تعامل با هر يک از آن مولفه ها، منافع ملي آذربايجان را به درستي در نظر بگيرند.

2- حکومت جمهوري اسلامي ايران

حکومت جمهوري اسلامي ايران مهمترين عامل خارجي در موفقيت يا شکست اين حرکت مي باشد. لذا بايد حرکت ملي آذربايجان به نحوي مديريت و ارائه شود که کمترين حساسيت را در آنها ايجاد بکند يا اينکه به نحوي باشد که رژيم حاکم، بهانه و قدرت عکس العمل و توجيه آن در منظر دنيا و ملت آذربايجان را نداشته باشد. بايد توجه داشته باشيم که رژيم حاکم بر ايران، رژيمي بسيار پيچيده و با لايه هاي قدرت مختلف است. تصور اين که همه لايه هاي قدرت در رژيم جمهوري اسلامي با سعادت ملت آذربايجان و اهداف حرکت ملي آذربايجان مخالف باشند، تصور باطلي است. برنامه ريزي حرکت ملي آذربايجان بايد به نحوي باشد که همزمان با منکوب کردن و زمينه سازي براي حذف لايه هاي فارسگراي حکومت، لايه هاي ديگر حکومت (مانند نيروهاي نظامي و انتظامي، لايه هاي مذهبي و لايه هاي دموکرات و تکنوکرات حکومت) را که اساسا با آرمانهاي حرکت ملي آذربايجان تضادي ندارند، از تاثيرات فارسگرايان دور ساخته و تحت تاثير آرمانهاي مترقي خود قرار بدهد. بايد توجه بکنيم که فارسگرايي و همصدايي با شونيسم براي بسياري از لايه هاي حکومت فقط يک انتخاب است نه يک اعتقاد. با توجه به قدرت و نفوذ فارسگرايي، بسياري از لايه هاي قدرت براي کاهش ضربه پذيري خود، همصدايي با فارس گرايي را انتخاب کرده اند و در صورت تضعيف عناصر فارسگرا و قدرت نمايي مناسب حرکتهاي ملي، احتمال انتخاب آرمانهاي حرکت ملي آذربايجان و احقاق حقوق مليتها دور از انتظار نيست. اين سخن به معني رنگ عوض کردن و همگامي با حکومت نيست، بلکه بايد همزمان با توجيه و نفوذ در لايه هاي مختلف حکومت، بر عمق حرکت ملي آذربايجان افزود به نحوي که هزينه برخورد با آن بيشتر از هزينه برخورد با خواسته هاي فارسگرايان(سرکوب خواسته هاي مليتهاي ايران) باشد، در چنين صورتي است که احتمال گردن نهادن حکومت به بسياري از خواسته هاي بر حق مليتهاي مختلف ايراني وجود دارد و پس از آن در فضاي باز شده مي توان به تعميق هرچه بيشتر حرکت ملي آذربايجان و مطرح کردن آرمانها و آرزوهاي واقعي ملت آذربايجان و مليتهاي ديگر ايران پرداخت. براي اثبات اين مدعا، به ياد بياوريم که تا سال 1383، مخالفت و برخورد حکومت با حرکت ملي آذربايجان بسيار کمتر بود و بسياري از فعاليتهاي گروهي و مطبوعاتي به راحتي و با هزينه اي بسيار پايين انجام مي شد. تا سال 1383 مراسم قلعه بابک به صورت بسيار گسترده انجام مي شد و حکومت برخورد جدي با اين مسائل نداشت. البته ناسيوناليستهاي فارسگرا هم به تدريج با روي کار آمدن خاتمي فعاليت خود را توسعه داده و حتي بر بسياري از ارکان حکومت وارد شده بودند ولي در هر صورت برخورد حکومت با عناصر ناسيوناليسم فارس، اگر بيشتر از برخورد با حرکت ملي آذربايجان نبود کمتر هم نبود يعني جلو مراسمات مختلف آنها هم گرفته مي شد و بسياري از سردمداران آنها هم دستگير و زنداني مي شدند.

شايد عده اي فکر بکنند که مراسم سال 1382 باعث تصميم جدي حکومت به برخورد و سرکوب اين حرکت شد ولي به نظر بنده کاملا بر عکس آن است، مراسم قلعه بابک 82، باعث شد که حکومت به حرکت ملي آذربايجان به عنوان يکي از مهمترين واقعيتها در مسائل حکومت توجه کرده و به فکر چاره جويي براي آن باشد و اين در حالي اتفاق مي افتاد که حکومت احساس ضعف و ضربه پذيري زيادي از دو جبهه مختلف يعني مليتهاي غير فارس و ناسيوناليسم فارس احساس مي کرد و با توجه به تضاد ريشه اي اين دو جبهه با همديگر، احتمال تعامل با هر دو جبهه يا برخورد همزمان با هر دو جبهه، به هيچ وجه وجود نداشت لذا راه چاره را اتحاد با يکي از اين جبهه ها بر عليه جبهه ديگر مي ديد براي اين منظور در درجه اول به سنجش وزن و عمق و قدرت مصالحه هر دو جبهه پرداخت تا کم هزينه ترين راه را انتخاب بکند. در سال 1382 و 1383 بازي هاي رسانه اي مختلفي براي سنجش هر دو جبهه اجرا شد تا قدرت و عمق آنها سنجيده شود. مهمترين بازي رسانه اي تغيير نام خليج فارس توسط موسسه نشنال جئوگرافي و تغيير نام جزيره هاي درياچه اروميه توسط آموزش و پرورش آذربايجان غربي بود که هر دوي آنها تقريبا همزمان انجام شد و نحوه اعلام و رسانه اي شدن آنها هم به طرز مشکوکي به صورت دولتي صورت گرفت. خبرگذاري هايي که همه اعتراضها و خواسته هاي آذربايجاني ها را بايکوت مي کردند به ناگاه خبر از اعتراضي دادند که نسبت به يک بخشنامه اي بود که ماهها قبل صادر شده بود و هيچ يک از فعالين واقعي حرکت ملي آذربايجان از وجود چنين بخشنامه يا چنين اعتراضاتي خبر نداشتند! ولي نتيجه اين بازي رسانه اي جالب توجه است، اعتراض به تغيير نام خليج فارس بسيار گسترده تر از اعتراض به تغيير نام جزيره هاي درياچه اروميه بود که نشان دهنده قدرت ناسيوناليسم فارس و عمق نفوذ آن در مردم و خصوصا در لايه ها حکومتي و رسانه هاي دولتي و خصوصي بود همچنين تجربه تاريخي نشان داده است که رهبران ناسيوناليسم فارس قابليت انعطاف و مصالحه با هر نيروي مخالف يا واپسگرا براي رسدن به اهداف خود را دارند لذا نتايج اين مسئله به يک ضربه بزرگ براي حرکت ملي آذربايجان تبديل شد و آن هم اتحاد حکومت با ناسيوناليسم فارس براي سرکوب حرکت ملي آذربايجان بود و شاهد بوديم که همان موقع رهبران ناسيوناليسم فارس صريحا ادعا کردند که براي سرکوب حرکت ملي آذربايجان حاضرند با هر نيرويي مصالحه بکنند و حتي در صورت لزوم فعاليت براندازانه خود بر عليه حکومت را متوقف بکنند. واضح است که در صورت فراهم شدن مقدمات لازم، حکومت، مي تواند به صورت عکس اين موضوع عمل کند و مجددا برخلاف پيشنهادات ناسيوناليسم فارس، به تعامل با حرکت ملي آذربايجان و مليتهاي ايران بپردازد زيرا حل اين معضل يکي از پاشنه آشيلهاي حکومت است که براي وجه جهاني حکومت هم بسار مناسب مي باشد. البته ذکر اين نکته هم لازم است که با وجود چنين اتحاد و مصالحه ناسيوناليسم فارس و حکومت مذهبي، نه تنها حرکت ملي آذربايجان تضعيف نشده است بلکه روز به روز قويتر هم شده است ولي بايد توجه بکنيم که در صورتي که عکس اين مسئله اتفاق مي افتاد شايد امروزه حرکت ملي آذربايجان گامهاي بيشتري جلوتر بود و عميقتر از امروز گسترش يافته بود.

با توجه به مطالب بالا بايد قبول بکنيم که در صورت افشاي نيات ناسيوناليسم فارس و تعميق حرکت ملي آذربايجان و توجيه مناسب آن مطابق با نُرمهاي پذيرفته شده ملت و لايه هاي غير ناسيوناليست حکومت، مي توان نظر و انتخاب حکومت جمهوري اسلامي را هم عوض کرد.

3- فارسها و ملت فارس

به نظر، مخالف بالقوه اين حرکت فارسها مي باشند چون هدف اصلي اين حرکت بر چيدن استيلا و امتيازات ناحقي هست که به فارسها و مليت فارس داده شده است فارسها امکانات نرم افزاري زيادي در حکومت و منطقه دارند که با استفاده از آنها مي توانند موانع زيادي در مقابل حرکت ملي آذربايجان ايجاد بکنند. بايد توجه داشته باشيم که ناسيوناليسم فارس با ملت فارس متفاوت است و توجه داشته باشيم که ناسيوناليسم فارس به هيچ وجه موافق آرمانهاي حرکت ملي آذربايجان نخواهد شد و دشمني آنها با بيداري و هويت طلبي آذربايجان ابدي است زيرا در صورت موافقت با خواسته هاي حرکت ملي آذربايجان، بايد فلسفه وجودي ناسيوناليسم فارسگرا تعطيل شود. لذا بايد متوجه برنامه هاي آنها باشيم و بدانيم که در صورت صدور بيانيه هاي رياکارانه از طرف ناسيوناليستهاي فارس، نبايد به آنها اعتماد کرد و هميشه بايد جبهه مقاومت در مقابل آنها نگهداري شود و به ملت آذربايجان و دنيا هم وجود چنين دشمن و برنامه هاي ضد انساني آنها تفهيم شود. ولي مردم عادي فارس، لزوما چنين نيستند يعني با توجيه مناسب حقوق انساني و درخواستهاي دموکراتيک آذربايجان به آنها، احتمال هم فکري يا موافقت بخشهاي مختلف ملت فارس با خواسته هاي حرکت ملي آذربايجان وجود دارد و يا در صورتي که فارسها قانع شوند که ادامه وضع موجود ممکن است هزينه هاي بيشتري براي آنها ايجاد بکند، فارسها هم به حفظ منافع خود فکر کرده و با خواسته هاي حرکت ملي آذربايجان موافقت خواهند کرد. با وجود دشمني حرکت ملي آذربايجان با ناسيوناليسم فارسگرا، دوستي با ملت فارس قابل توجه است و به نظر مي توان اين دو ملت را با هر نوع حکومت و آينده اي، در سالهاي آينده هم دوست و متحد هم تصور کرد.

4- کردها

عامل منطقه اي ديگر ملت کرد مي باشد. اگر واقعگرايانه به مسئله نگاه بکنيم، کردها مي توانند بهترين متحد در مبارزات حرکت ملي آذربايجان باشند زيرا مهمترين هدف هر دو ملت، رهايي از استيلاي فرهنگي ناسيوناليسم فارس است. ولي مسائلي وجود دارد که ممکن است باعث اختلاف در اين دو جبه شود و يا اينکه دشمن مشترک زمينه اختلاف و جنگ بين اين دو نيروي همسو را فراهم بکند. مهمترين عوامل احتمالي اختلافات بين کردها و حرکت ملي آذربايجان عبارتند از :

1.

مسئله pkk و ترکيه : طرفداران pkk ، نفرت عميقي نسبت به ترکهاي ترکيه دارند و از طريق رسانه ها و عوامل خود نفرت از ترکها را به مناطق ديگر کردستان هم صادر مي کيند و مردم کردستان ناخودآگاهانه به سمت نفرت و کينه ورزي با ملت ترک آذربايجان مي روند.
2.

نقشه هاي حکومت ايران : حکومت ايران تا حد ممکن سعي مي کند اين دو ملت را رو در روي هم قرار دهد مثلا براي سرکوب مردم کردستان از نيروهاي نظامي تحت امر آذربايجاني استفاده مي کند و يا بالعکس تا جنايات خود را به ملتهاي همسوي منطقه نسبت دهد.

3.

سياست توسعه طلبانه pkk و پژاک : تئوريسين هاي pkk و پژاک، در نقشه هاي بلند پروازانه خود، ادعاهاي ارضي زيادي نسبت به مناطق همجوار دارند که يکي از اين مناطق هم آذربايجان غربي مي باشد که باعث ايجاد حساسيت در نيروهاي حرکت ملي آذربايجان و هدر روفتن بيهوده انرژي هر دو ملت مي شود. مردم کرد بايد لحظه اي در اين مورد فکر بکنند که چرا دولت جمهوري اسلامي با وجود شناختي که از پژاک و اهداف مستقيم آن در ايران دارد، به آن گروه اجازه فعاليت و ايجاد اردوگاه و امکانات نظامي و آموزشي در خاک آذربايجان مي دهد؟ و ديگر اين که چرا همه برنامه هاي پژاک براي شهراي غير کرد آذربايجان غربي برنامه ريزي مي شود و نه شهرهاي کرد کردستان؟

در هر حال، بايد توجه بکنيم که گروههاي کردي مانند pkk و پژاک قدرت مقابله يا ايجاد مانع در مقابل حرکت ملي آذربايجان را ندارند و فقط عاملي تحريک کننده هستند تا اهداف ناسيوناليسم فارس برآورده بشود و احتمالا مردم آذربايجان از ترس نا امني به دامان رژيم پناه ببرند و وضع موجود را قبول بکنند. به نظر بنده، حرکت ملي آذربايجان بايد در عين هوشياري نسبت به نقشه هاي گروههاي کردي با دست بالا، سعي در تعديل آن گروهها و نزديکي بيشتر به کردها بکند و حتي در صورت لزوم آنها را زير دامان حمايت خود در بياورد. بايد توجه کنيم که کردها خود مي دانند که موفقيت حرکت ملي آذربايجان، فراهم کننده زمينه مناسب براي اجابت خواسته هاي خودشان هم مي باشد.

5- ارمنستان

ارامنه و کشور ارمنستان عامل منطقه اي ديگريست که منافع آن کاملا در تضاد با هر نوع تغييري در سيستم حکومتي ايران مي باشد. يعني همين حکومت و سياست فعلي از هر لحاظ براي ارمنستان مناسبترين گزينه است و رهبرانشان هم بارها بر اين نکته تاکيد کرده اند. ارمنستان هيچ نوع قدرت تاثيرگذاري مستقيم در حرکت ملي آذربايجان ندارد تنها قدرت آن، لابي قوي در قدرتهاي جهاني مانند روسيه و آمريکا و اتحاديه اروپا و کلا در افکار عمومي جهان است که سعي مي کند با استفاده از آن عوامل مانع هر نوع تغيير و تحول در نظام کنوني ايران شود. ارمنستان احساس ترس گسترده از هر نوع تغيير در ايران دارد که باعث تقويت حرکت ملي آذربايجان شود. ارمنستان، هيچ يک از گزينه هاي آينده ايران، يعني 1)ايران دموکراتيک با تنوع ملي و رسميت آنها که ترکها اکثريت قدرت را به دست داشته باشند. 2) ايران فدرال و هم مرزي با ايالت آذربايجان. 3) ايران تجزيه شده و بسته شدن مرز ارمنستان با فارسستان و محصور ماندن در ميان ترکها، را به نفع خود نمي داند.

به نظر من همسايگي با ملتهاي اطرافمان جزو سرنوشت ما مي باشد و بايد با پذيرش سر نوشتمان به فکر تقويت اعتماد و همزيستي با هم باشيم، به نظر بنده، ترس و عدم اعتماد کنوني ارامنه به حرکت ملي آذربايجان، ريشه در نفرتي دارد که در مردم آذربايجان نسبت به ارامنه ايجاد شده است و با وجود آن که بسياري از اعمال گذشته و کنوني ارامنه در پرورش اين نفرت دخيل بوده اند و ارامنه بايد دست از آن اعمال بردارد ولي بيشتر نفرتي که در آذربايجان نسبت به ارامنه ايجاد شده است بي مورد و تصنعي است. به نظر مي رسد که مردم ترکيه و آذربايجان شمالي کينه و نفرت خود نسبت به ارامنه را به آذربايجان جونبي صادر کرده اند و در حالي که خودشان به مدارا با ارامنه مي پردازند، باعث شده اند که مردم آذربايجان جنوبي با وجود آن که مشکل امروزي با ارامنه ندارند به شدت از ارامنه نفرت پيدا کرده و زمينه هاي بي اعتمادي بين طرفها و ايجاد موانع جهاني در راه حرکت ملي آذربايجان را فراهم بکنند.

6- آذربايجان شمالي ( جمهوري آذربايجان)

حرکت ملي آذربايجان با ترکيه و آذزبايجان شمالي احساس تعلق خاطر و همگامي بيشتري مي کند و بسياري از فعالين حرکت ملي هر دو کشور را حامي بالقوه خود و نقطه اتکاي خود مي دانند.

مردم آذربايجان شمالي و آذربايجان جنوبي يک ملت هستند که توسط عهدنامه هاي ترکمنچاي و گلستان بين ايران و روسيه تقسيم شده اند و لذا احساس برادري بسياري بين اين دو بخش ملت آذربايجان است و اين عامل به صورت بسيار گسترده در خواسته ها و نوشته هاي روشنفکران و هنرمندان هر دو طرف منعکس است و لزومي به تکرار آنها نيست ولي بايد نکاتي را در اين مورد در نظر بگيريم :

1. يکي از مهمترين مشکلات آذربايجان شمالي مسئله قره باغ است که اين مسئله مهمترين نقطه ضعف آن و مانع اصلي برقراري روابط مناسب و حمايت از آذربايجان جنوبي است. مسئله قره باغ از يک طرف قدرت ديپلماسي آذربايجان شمالي را به تحليل مي برد و از طرف ديگر به عنوان مانع اساسي براي حمايت آشکار از حرکت ملي آذربايجان جنوبي در آمده است زيرا احساس مي کنند، با حمايت از چنين حرکتي، در منظر جهاني مشروعيت لازم براي ادعاهاي ارامنه ايجاد مي شود و در صورتي که جمهوري آذربايجان حق تعيين سرنوشت ملت آذربايجان جنوبي را به رسميت بشناسد، دنيا هم حق تعيين سرنوشت ارامنه قره باغ را به رسميت خواهد شناخت. حکومت جمهوري آذربايجان چند سال پيش، يکبار اين سياست ناپخته را انجام داد و اعلام کرد که پس از رفراندوم در جمهوري ترک قبرس، آن را به رسميت خواهد شناخت ولي با تهديد کشورهاي ديگر مانند يونان نسبت به رسميت شناختن قره باغ، به سرعت اين ادعاي خود را پس گرفت و حتي نمايندگان آذربايجان در جلسه شوراي اروپا( که يک جلسه ثقانوني بود و هيچ مسئوليتي متوجه آذربايجان نبود) که بعد از رفراندم براي زمينه آزادسازي مبادلات با جمهوري ترک قبرس برگذار شد، اصلا شرکت نکرند و به نفع قبرس راي ندادند و اين موضوع در شوراي اروپا راي نياورد!. يعني حکومت عليف ياد گرفته است که فعلا به فکر چنين سياستهايي نباشد. و تا حد ممکن محتاطانه عمل بکند.

2.

ترس از ايران : بايد قبول داشته باشيم که ايران حکومتي قدرتمند در منطقه است و مي تواند به هر يک از همسايگانش ضربات موثري وارد بکند و دولت و مردم آذربايجان شمالي احساس مي کنند که در صورت حمايت ظاهري از حرکت ملي آذربايجان، ممکن است جبهه جديدي بر عليه آنها ايجاد شود که خطرات بسيار بيشتري از ارامنه داشته باشد. البته در اين ميان مي توان به مسئله تالش آذربايجان شمالي هم اشاره کرد ولي به نظر من اين مسئله چندان اهميتي ندارد و تالشها چنين تمايل و قدرتي ندارند و سرنوشت خود را در داخل آذربايجان جستجو مي کنند.

با توجه به مسائل فوق مردم و حکومت آذربايجان شمالي با وجود علافه مندي به حرکت ملي آذربايجان، قدرت حمايت کمي دارند و سعي مي کنند در درجه اول دولت مستقل موجود و مرزهاي آن را حفظ بکنند و در درجه هاي بعد به حمايت از حرکت ملي آذربايجان بپردازند که به نظر سياست معقولي هم هست

7- ترکيه

کشور ترکيه با وجود آن که يکي از قدرتهاي اصلي منطقه است و قدرت تاثير گذاري بر مقدرات منطقه را داراست ولي به صورت محسوسي سعي ميکند که خود را از مسئله آذربايجان دور نگه دارد. مهمترين عواملي که در اين امر دخيل هستند عبارتند از :

1.

مشکل کردهاي ترکيه : حکومت ترکيه، خود با مشکلي مشابه مشکل حکومت ايران با مليتهاي داخل کشورش مواجه است و مي داند که هر راه حل و ابتکار در اين زمينه توقعات کردها را هم حداقل به همان سطح بالا مي برد لذا سعي مي کند در اين زمينه وضع موجود در ايران حفظ شود و با توجه به آزادي هاي نسبي که خود به کردها مي دهد دوست دارد کردها و مليتهاي تحت ستم ديگر در کشورهاي همجوار امکانات و آزادي هاي کمتري داشته باشند تا همبستگي و احساس نياز کردهاي ترکيه با کل جامعه ترکيه بيشتر شود. البته مشکل کردهاي ترکيه همانند مسئله قره باغ وضعيت جهاني هم دارد و در صورتي که ترکيه علنا به حمايت از حرکت ملي آذربايجان بپردازد، به حمايت کشورهاي ديگر از کردهاي ترکيه مشروعيت مي بخشد.

2.

عدم شناخت از حرکت ملي آذربايجان : در داخل ترکيه شناخت بسيار کمي نسبت به آذربايجان جنوبي وجود دارد و حتي خيلي از مردم ترکيه از وجود ترکهاي آذربايجاني در ايران بي اطلاع هستند! و سياستمداران آن حکومت هم دست کمي از مردم معمولي کشورشان ندارند. ديگر اين که صداي حرکت ملي آذربايجان به گوش ترکيه نمي رسد و يا به زبان ديگر ترکيه نمي خواهد اين صدا را بشنود. مردم و سياسيون ترکيه از وجود حرکت ملي آذربايجان بي اطلاع هستند و سياسيون هم به دلايل خاص دوستدار رسانه اي شدن اين جريان در ترکيه نيستند. البته در اين مسئله فعاليتهاي حکومت جمهوري اسلامي ايران هم بي تاثير نيست و حکومت ايران با فعاليت گسترده اطلاعاتي و تبليغي در بين مردم و دادن امتيازهاي مختلف به حاکمان سعي در بايکوت شدن حرکت ملي آذربايجان در ترکيه دارد. با اين تحرکات دولت ترکيه منافع کوتاه مدت خود را در نزديکي به حکومت ايران مي داند و براي منافع بلند مدت خود هم اعتماد کمي به انتفاع از اين حرکت در جهت تقويت قدرت ملي خود دارد.

3.

افکار عمومي ترکيه : من چند سال پيش به کشورهاي ترکيه و آذربايجان مسافرتي داشتم و سعي کردم که از نزديک با مردم معمولي و روشنفکران هر دو کشور مصاحبت داشته باشم. آنچه مسلم است اين است که عرق اسلامي در بين مردم ترکيه بسيار عميق است و در بين مردم آذربايجان شمالي هم رو به گسترش است و اين عامل باعث زوال آزاد انديشي يا عرق ملي آنها مي شود. اکثر مردم ترکيه ايران را به عنوان يک کشور اسلامي مي شناسند و مخالف هر نوع ضربه به آن هستند. حتي در احزاب ملي ترکيه مانند MHP گرايش به اسلام خيلي قوي است و بر اساس همين گرايش در هر جاي دنيا که مشکلي بين ترکها و غير مسلمانان است از ترکها حمايت مي کنند مانند آذربايجان شمالي يا چچن و يا تا حدودي ترکستان شرقي، ولي در جايي که بين ترکها و مسلمانان، مسئله اي وجود دارد از دخالت مستقيم در آن دروري مي کنند.

با همه اين احوال مي توان ترکيه را به عنوان حامي بالقوه حرکت ملي آذربايجان در نظر گرفت که در صورتي که صداي اين حرکت به مردم ترکيه برسد و در صورتي که رفتار و خواسته هاي اين حرکت به صورت مناسبي بيان شود که متناسب با منافع آن کشور هم باشند مي توان اميد داشت که ترکيه حمايت خود از حرکت ملي آذربايجان را بيشتر کرده و توجه جدي به اين مسئله داشته باشد.

8- همسايگان ديگر

همسايگان ديگري همانند گيلکها و لرها و طالشها و تاتها و ... همسايگان بيتفاوت هستند و بر اساس رفتار حرکت ملي آذربايجان ممکن است به جبهه ناسيوناليسم فارس و دشمني با اين حرکت بپيوندند و يا به وضع بيتفاوت کنوني ادامه بدهند و حتي در صورت فعاليت سنجيده و ايجاد حس اعتماد مناسب ممکن است به حاميان حرکت ملي آذربايجان بپيوندند و حتي اتحاد استراتژيک با اين همسايه ها و قرار گرفتن در يک جبهه و يا ايالت يا حتي کشور مستقل هم دور از انتظار نيست.

9- نتيجه گير

در آخر بايد گفت که براي موفقيت حرکت ملي آذربايجان بايد در درجه اول سعي شود که عمق اين حرکت در بين توده مردم بيشتر شود تا قدرت نمايش و تاثير گذاري بر روي عوامل منطقه اي و جهاني داشته باشد. براي اين منظور بايد خواسته ها و رفتارهاي حرکت ملي آذربايجان با نُرم هاي جهاني و داخلي منطبق بشود و در حد ممکن سعي شود که جلوي حرکتهاي افراطي يا حرکتهايي که با نُرمهاي جهاني و ملي سازگار نيست گرفته شود. در اين ميان نکته مهم ديگر شناسيايي ايده آل ها و آرمانهاي مردم آذربايجان و قدرتهاي منطقه اي و جهاني مي باشد تا حرکت ملي آذربايجان را در چارچوب آن آرمانها به صورت حرکتي ملي و دموکراتيک به مردم آذربايجان و جامعه جهاني بشناسانيم.

Labels:

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home