قاجارها و فارس سازي
-------------------------------------------------------------------------------
حميد دباغي
-------------------------------------------------------------------------------
بر خلاف ادعاها و خيالبافيهاي نيما راشدان نامي، كه به بهترين شكل عينا با كلمات خودش و تنها با صفات "موهوم، سطحي، مبتذل، توهين آميز، تحريك انگيز، تشنج آفرين، ضداصلاحات" قابل توصيف بوده و نشانگر و محصول نبود هرگونه "علم و آگاهي" صاحب اين افكار در موضوعات مورد بحث و متاسفانه تكرار و در ادامه سياست برياتينا, صهيونيسم, فراماسون ساخته رژيم پهلوي بر شالوده "نژادپرستي"، انكار كثرت ملي ايران و در افاع از نابودسازي تنوع ائتنيك مردم ايران هستند، به نظر بنده مقاله بسيار جالب "مشكلات آذري در ايران", داداش قاراقويونلو قزلباش، كه در باره يكي از اساسيترين معضلات مزمن ايران نگاشته شده آشكارا در نقد سياست دولتي انكار, امحاء گروههاي ملي و افشاي نژادپرستي و در مدافعه از قوانين بين المللي اي چون اصول حقوق بشر و آزادي و برابر حقوقي ملتهاي ايران است. مسئله ملي در ايران و نطقه بسيار پيچيده تر از آن است كه بشود آنها را با خيالبافيهاي ساده لوحانه، تئوريهاي توطئه و ادعاهاي موهوم راستهاي افراطي چپ نما، كه در واقع فروغيها و افشارهاي معاصراند، تبيين و حل كرد.
١, ساقط نمودن قاجارها، آغاز فارس سازي:
پس از انتشار آن مقاله از جمله مباحث آغاز شده (در سايت گويا) مسئله تغيير خط از عربي به لاتين در ايران است. شركت كنندگان در اين مباحثه تاكنون نظرات خود را به طور عمده در اطراف مناسب بودن و يا نبودن قبول خط لاتين براي زبان فارسي به جاي خط عربي به لحاظ سياسي و فرهنگي و يا مشكلات اجرائي اين تغيير خط از جهات مالي، فني و غيره ابراز داشته اند. اما هيچكدام تاكنون به نگرش و مسئله اصلي اي كه آغاز كننده اين مباحثه مطرح نموده است اشاره ننموده اند:
دلايل پايان دادن به سلسله ترك و آذربايجاني قاجار و تاسيس دولت پهلوي در ايران به درستي و با اختصار در مقاله مشكلات آذري "", داداش قزلباش ذكر شده اند. اسناد تاريخي، آرشيوهاي طراحان و مجريان اين پروژه يعني وزارت مستعمرات بريتانيا و نيز تشكيلات جاسوسي, اطلاعاتي ام, آي, ٦ ، خاطرات دست اندركاران اين امر مانند اردشير ريپورتر و غيره همه گوياي اين واقعيت است كه پايان دادن به حكومت توركهاي آذربايجاني در ايران و ساختن دولتي فارس از اهداف اوليه اين مراكز بود.
عمليات و نيات آشكار انگلستان در اين رابطه، در آن ايام در مطبوعات ايران و كشورهاي مجاور و اروپايي نيز منعكس ميشد كه من به عنوان مثال يكي از آنها را ذكر ميكنم:
" بيز احمد شاه`ي اونا گؤره تختدن يئنديرمه ديك كي شاهليغي دوست توتموروق. خئير، اوندان اؤتورو يئنديرديك كي قاجارلار تورك نسليندنديرلر....احمدشاه`ي ييخماقدان مقصديميز اؤلكه ده جومهوري اوصل, ي ايداره سيني ياراتماق دئييلدي....بلكه قولدورصيفت قاجارلاري پاك، نجيب فارس پهلوي سولاله سي ايله عوض ائتمك ايدي ...."
ترجمه فارسي: " ما احمدشاه را به اين دليل كه سلطنت را دوست نداريم از تخت به زير نكشيديم. خير، او را از آن جهت ساقط كرديم كه قاجارها از نسل تركند....هدف ما از ساقط كردن احمد شاه برپا ساختن سيستم حكومت جمهوري نبود....هدف جايگزين كردن قاجارهاي قلدرصفت با سلسله نجيب و پاك فارس پهلوي بود...."
1 - لازم به يادآورى نيست كه انتقاد بسيار سخيف ايشان از سايت وزين گويا به سبب جادادن به مقاله مذكور نيز در جهت حذف دگرانديشى و بر عليه آزادى انديشه و بيان و تبادل آزاد افكار و ؤمقررات حرفه روزنامه نگارى" است.
2 - جليل مممد قولوزاده٫ "مقصد نه ايميش؟"٫ موللانصرالدين" ژورنالى٫ سايى ١ ٫ باكى٫ ايل ١٩٢٦ .
جليل محمد قلىزاده٫ "مقصد چه بود؟"٫ مجله "ملانصرالدين"٫ شماره ١ ٫ باكو٫ سال ١٩٢٦
3 - در شماره سوم روزنامه "سلامت" چاپ گيلان ترجمه فارسى اين عبارت به شكل زير آوره شده است: "مقصد از خلع احمدشاه نه اينكه تبديل اصول اداره نظامى به جمهوريت بود. نه٫ نه بالله- بلكه تعويض طائفه قولدورآساى قاجاريان تركى به سلاله طاهره نجيب پهلوى فارسى بود."
Labels: حميد دباغي
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home