Monday, February 19, 2007



تبديل زبان تركي به پارسي و انحصار اقتدار در قسمت موسوم به فارس
-------------------------------------------------------------------------------
حميد دباغي
-------------------------------------------------------------------------------

دو سند برگرفته شده از كتاب "توركمن صحراسي 1925 –1916"
آقميرات گورگنلي

سند اول:

توضيح: در سند اول از سوي مراجع دولتي، از جمله تكلم به زبان تركي-تركمني در زمره "صفات و عاداتي كه علت و موجب هر بدبختي و مغاير با ايرانيت است" ياد شده است. با تاكيد بر لزوم "تبديل زبان تركي به فارسي" و با انتساب صفت "حيوانات موذي جاندار" به گروه قومي خاصي، آشكار ميشود كه نابودي گروههاي ملي ايران و اعمال وحشي ترين نوع نژادپرستي٫ نه حادثه اي فردي ويا در سطح مردم٫ بلكه از اركان سياست رسمي دولتي بوده است.

گزارشي از آموزش و پرورش استراباد -1305 شمسي، 31 ارديبهشت، نمره 923- به تهران، وزارت داخله:

" … قسمت ديگر در حكم تسخير روح تراكمه است. ترتيب بسط معارف در صحرا و لزوم تربيت اطفال تراكمه و تبديل زبان تركي آنها بـپـارسي و تغيير دريده خوئي و روح غارتگري وحشت آنان است… در صحرا اشاعت معارف و زبان پارسي علاوه بر محاسن ديگر در سياست تأثير فوق العاده مهمي دارد. آرامش ابدي يموت اگر خواسته باشيم يموتستان نشده و يا تركمنستان خطرناك تازه تشكيل يافته روح يكجهتي پيدا نكند، تنها از راه خلع سلاح بدون تغيير روح طغيان تراكمه تعيين نمي شود، وقت آن رسيده است بوسيله تبديل زبان تركي به پارسي و بسط معارف ديگر مجال ندهيم … روش ديرين را تعقيب نمايند بدين جهت در عقبه خلع سلاح براي تغيير حالت بغي و سركشي تراكمه كه از خصايص هر قبيله وحشي است بايد از راه تربيت عمومي و اختلاط و امتزاج آنها با طبقات ديگر اهالي ايران اقداماتي نمود و در زمينه ترك پاره صفات و عادات آنها كه علت و موجب هر بدبختي است بذل مساعي كرد.

در اين صحراي وسيع كه تا ديروز جز طايفه مختلفه تراكمه يعني حيوانات موذيه جانداري بيش نبودند در نتيجه ايجاد مدارس مغزهاي باز و كله هاي هوشمند تربيت خواهد شد... اگر اين استعداد طبيعي با تربيت توأم شود قطعاً نتايج گرانبهائي از اين قوم متوجه مملكت ميگردد، چنانچه اين فطانت مخصوص كسب اعمال رذيلانه شود بر طبق ترتيبات زندگـي عمومي واخلاق موروثي مانند ادوار گذشته دسته هاي زيادي دزد خونخوار بي عاطفه بار ميآيند كه باز حين فرصت باندك تهيجي از خارج قوه دولت را بخود اشتغال خواهند داد.

درست دقت فرمائيد زشت است در اين منطقه وسيع كه مسكن سيصدهزار رعيت ايران است اقلاً دويست نفر متكلم بزبان مملكتي (فارسي) نباشد و بين اين دويست نفر تـقريبي نيز بيست نفر نتوان شماره كرد فارسي را تحرير كنند در حاليكه لااقل هزار خانوار آنها زبان روسي را بخوبي ميدانند.

با اين وصف توقع ايران پرستي و وطن دوستي از آنها بيمورد و از طوايفي كه همه چيزشان مغاير عادات و صفات ايرانيت است نميشود در حدود منافع ايران بروز و ظهور اعمالي را منتظر بود كه منافع معنوي و حقيقي دولت را متضمن باشد با توجه به اين نكات است كه ايجاد مدارس در نقاط مختلف صحرا از اهم مسائل شمرده شده... واجب است با بودجه كافي چندين باب مدرسه مجاني در كميش تپه، خواجه نفس، آق قلعه، گنبد قابوس، اومچالي و بعد بضرورت در نقاط ديگر تأسيس شود و فعلاً پانزده نفر معلمين ايران پرست آشنا برموز سياست غيرمأنوس بزبان تركي از مركز براي مدارس فوق انتخاب گردند كه مطابق اصول جديده اطفال تراكمه را تربيت كنند و يكي از موارد مواد مهم پروگرام مدارس اين باشد هيچ درسي بزبان تركي تدريس نشود خوشبختانه يك مكتب تركي زبان هم در تمام صحراي تركمان وجود نداشته و از اين جهت سريع تر بمقصود موفقيت حاصل ميگردد. بعد از ايجاد مدارس در صحرا مقـتضي است پاره اطفال تجار و رؤساي آنها در عقبه اتمام دوره تحصيل ابتدائي بمركز اعزام شوند و در مدارس طهران خصوصاً مدرسه فلاحت كسب هنر ادامه دهند تا بطور كامل با وضع زندگـي شهري كه به تمدن نزديكتر است نزديك گردند… چندانكه به بسط معارف و تبديل زبان تركي به پارسي در صحرا ابرام كرده ام براي بسياري استرابادي مثـل راميان و حاجيلر و كوهسارات هم كه ترك زبانند بايد اين مقصود عملي شود…"

منبع: سازمان اسناد ملي ايران

سند دوم:

توضيح: در سند دوم به واقعيتهايي از قبيل "اقليت بودن قوم فارس" و "انحصار اقتدار در دست قسمت موسوم به فارس" و نيز مسئله "آموزش اجباري و ناحق زبان فارسي به تركمنها٫ كردها و عربهاي ايراني" اشاره ميشود. اين سند از آنجهت مهم است كه نشان ميدهد سياسيون و گروههاي سياسي ايراني بر تمام اين مسائل بيش از 75 سال است كه واقف اند. نيز از آن جهت مهم است كه بازگوكننده اين واقعيت ميباشد كه در هيچكدام از مشكلات فوق دراين مدت كوچكترين دگرگوني و بهبودي حاصل نشده است.

نشريه ستاره سرخ. ارگان كميته مركزي فرقه كمونيست ايران. سال اول. شماره 4-3 خرداد- تير

1308 ژوئن- ژوئيه 1929 وين-اطريش.

«قسمت موسوم بفارس يا تاجيك مملكت كه امروزه بر عموم اهالي اين سرزمين حكمراني ميكنند بيشتر از 45% جمعيت ايران نبوده و با وجود اين تمام اقتدارات حكومتي و ادارات و پست هاي دولتي را اين يك قسمت از سكنه و يا بعبارت صحيح تر صنف حاكمه آن اشراف و ملاكين و متفـقـين و عمال ايشان در دست گرفته و براي خود انحصار نموده اند. حاكمان، رؤساي ماليه، معارف، عدليه و معلمين و حتي عمال خيلي جزء، ساير ولايات همه فارس و تقريبا نوباوگان طهـران و ملاك زاده هاي «دارالسلطنه مباركه»اند.

تفاوت اقتصادي و معارفي و عدم تساوي درجه معلومات بين اهالي پايتخت و ولايات در نتيجه بياعتنائي جنايتكارانه اولياي «دولت علـّيه» و عدم اختيار و استقلال ولايات در صرف بودجه محلي خويش- باندازه ايست كه تمام مشاغل دولتي قهـرا در انحصار پشت ميزنشينان طهـراني واقع گرديده. دربين ايلات و دهات نه فقط مدرسه اي داير و معمول نيست كه حتي علوم دوره متوسطه و يا دوره ابتدائي را در ميان توده ترويج كند، بلكه هـرگاه يكي دو مدرسه مقدماتي هم موقتا در موقع ورود «موكب همايوني»[رضاشاه- گ] (براي گردش و يا "ملاحظات سياسي!" يعني بزبان ساده براي ظاهـرفريبي و چپاول و اخذ رشوه و پـيشكشي) با بودجه غيركافي در بين تراكمه و يا عربستان ايران مفتوح ميشود در آنها هم بطور اجبار بزبان فارسي تدريس ميشود كه هيچ طفل بيچاره عرب و يا تركمن و كرد سر از «دروس و علوم» درنياورده و يا اگر هم با وجود همه موانع باصطلاح از رو درنرفته و با كمال اصرار بخواهد چيزي بفهمد، بايد با مشكلات و زحمات كمرشكن كار يكماهه را در عرض چندسال طي نمايد.»

Labels:

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home