فرهنگ دزدي دولتي، افسانه سازي تاريخي و هويت تراشي بزه كارانه براي خلق فارس
-------------------------------------------------------------------------------
م.ر.گرديزي
-------------------------------------------------------------------------------
نامگذاري و ذكر مشاهير منسوب به ملل ايراني غير فارس و مخصوصا تركهاي آذربايجاني با صفت فارس (پرشين) و حتي تنها ايراني (بدون اشاره به منسوبيت و تعلق ملي ترك-آذربايجاني آنها) در راستاي سياست فرهنگ كشي-فرهنگ دزدي، افسانه سازي تاريخي و هويت تراشي بزه كارانه براي خلق فارس است كه در طول قرن بيستم در ايران اعمال شده و هدف آن نابودي تمام ميراث فرهنگي، داده هاي شعوري، حافظه تاريخي، هويت ملي و مظاهراحساسي گروههاي ملي غيرفارس اين كشور است.
اينگونه مفاخر سازي هاي غير اخلاقي كه شبهه فقر فرهنگي خلق فارس و كوششي نادرست به جبران آن از سوي دولت و نخبگان فارس را القا ميكند، در وحله نخست بي احترامي به خود "خلق فارس" و فرهنگ غني "فارسستان" است. "پرشيا" ويا "فارسستان" تنها يكي از مناطق ملي ايران، و فارس ها ويا پرشين ها تنها يكي از ملل ساكن ايران بشمار مي روند. فارسستان (پرشين) و فارس (پرشيا) غير از آذربايجان و ترك است.
خلط اين واحدهاي ملي و قومي مجاور اما مجزا و متشخص علاوه بر اشكالات اپيستومولوژيك، گمراه نمودن اذهان و تجاوز به حق دستيابي به اطلاعات درست، و ايجاد تصويري غير واقعي از خلقها و فرهنگهاي ايشان و سهم هر كدام در فرهنگ و تمدن ايراني، اسلامي و جهاني ، متاسفانه جوهر سياست و پروژه فارس سازي دولتي است (كه مشابه آن در كشورهاي همسايه تركيه، ارمنستان، عراق و افغانستان نيز بر عليه گروههاي قومي غير حاكم اجرا ميشود).
مجريان اين ايدئولوژي از فرهنگ و زبان، لغات و تاريخ، خاندانها و سلسله ها و مشاهير تاريخي و علمي و ديني و ورزشي و هنري، فلسفه، عرفان، تصوف و افسانه ها و فولكلور، آداب و رسوم و نامها، آشپزي، قاليبافي و عشاير و موسيقي و رقص و آواز و سماع و تئاتر و باله و سينما ، خطاطي، معماري و ديگر هنرها....ي تركي آنچه كه مغاير با پروژه خويش مييابند ناديده ميگيرند و يا نابود ميكنند و آنچه را كه مفيد ميانگارند با تحريف و دگرگونه ساختن تحت نام فرهنگ "فارسي-پرشين" و "فارسستان-پرشيا" به مردم ايران و جهان عرضه مينمايند. اين سياست و گرايشها كه جدا از تاثير متقابل و اندركنش فرهنگها و اختلاط مدنيتها در شرايط آزاد و مساوي است چيزي جز فرهنگ دزدي دولتي و نابود ساختن گروههاي قومي-ملي و فارس سازي تدريجي گروههاي ملي غيرفارس ايران نيست.
بسياري از نامداران معاصر و تاريخي ترك، اما فارس نشان داده شده به ايرانيان و جهانيان مانند فارابي، مولوي، نظامي گنجوي، خاقاني شيرواني، صفي الدين اورموي، عبدالقادر مراغي، شمس تبريزي، صائب تبريزي، شهاب الدين سهرودي، عين القضات، محمود شبستري، طاهره قره العين سيد جمال الدين اسدآبادي، آخوندزاده، مهدي بازرگان، دكتر مصدق، تهمينه ميلاني، پروين اعتصامي، ايرج ميرزا، علامه طباطبايي، كلنل پسيان، تقي اراني، خليل ملكي، بهروز وثوقي و گوگوش و محمد حنيف نژاد، فريدون توللي، اقبال آذر و ستارخان و محسن هشترودي، علي دايي، صمد بهرنگي، براهني و غلامحسين ساعدي، حاج قربان سليماني و سلاطين هزار سال اخير ايران از نادرشاه و شاه اسماعيل و شاه عباس و آغامحمد خان و احمدشاه قاجار و هزاران نمونه ديگر از اين زمره اند.
در اجراي اين فرهنگ كشي تدريجي با تاسف، بسياري از انديشمندان، هنرمندان، صاحبان قلم و سياسيون ترك ايراني حتي داوطلبانه نقش عمده اي بازي نموده اند. از سوي ديگر حركت دموكراتيك ملي گروههاي ملي غيرفارس ايران و بويژه خلق ترك هرگز اولويت كافي به تاريخ نگاري، چهره سازي در عرصه هاي فرهنگ و هنر و اجتماع و مقاومت در برابر غضب آنها نداده است.
حساس بودن، افشا و جلب توجه افكار عمومي، واكنش در مقابل اين روشهاي ستمگرانه و غير اخلاقي از طريق تاكيد بر هويت و تعلق ملي غير فارسي داده ها و شخصيت هاي مذكور و اعاده آنها به صاحبان اصلي خويش يعني گروههاي ملي غيرفارس ايران گامي اساسي در جهت نهادينه ساختن اخلاق و متدولوژي علمي، تقويت روند ديالوق و تفاهم حقيقي، رفع تبعيض، شناخت و احترام متقابل ملل ايران به يكديگر و دموكراتيزاسيون واقعي در جامعه ايراني است.
Labels: محمدرضا گرديزي
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home