پایه های حقوقی مطالبات ملت آذربایجان
--------------------------------------------------------------------------------
محمد بودونچو
--------------------------------------------------------------------------------
• امروزه انسان آذربایجانی خود را عضوی از اعضای جامعه بشری می داند. انسانی که صاحب عقل، وجدان و حیثیت است. او میداند دنیا و تاریخ این حق را به او داده است که کسی نمی تواند با استناد به تفاوت فرهنگ، زبان و ملیت اش در حق او اجحاف کند ...
اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه ۱٣ خرداد ۱٣٨۵ - ٣ ژوئن ۲۰۰۶
هستی صاحب حق است، انکار هویت هر هستی تلاش برای انکار حق آن هستی است، انکار حق، سرچشمه تنش و جنگ در جهان و تاریخ است، با رشد روابط و وابستگی های حاصل از توسعه جهان، دنیا به این نتیجه رسیده است که برای ادامه حیات محتاج مطلق صلح و امنیت است. لذا تعریف حق و حقوق هستی ها، پایه و اساس صلح و امنیت در هر نقطه از جهان است. آذربایجان سرزمینی با گروهی از انسانهای است که دارای اشترکات عینی از قبیل زبان، فرهنگ، سرزمین جغرافیایی، آیین مذهبی، وابستگی های اقتصادی، حافظه تاریخی مشترک و اشترکات ذهنی چون آروزوهای ملی، غرور ملی و عصبیت ملی هستند که مجموعه این اشترکات آن را به صورت یک ملت در آورده است ملتی که بر اثر پروسه تاریخی هزاران ساله بوجود آمده و تمام تعریف های حوزه سیاسی و حقوقی مرتبط با ملت از قبیل تعریف آلمانی و فرانسوی در حوزه سیاست و تفکر حقوق اصالت عیان و اصالت اراده ملت در حوزه حقوق ملت بودن آذربایجان را همپوشی و ثابت می کند.
آذربایجان تشکیل شده است از ملت و ملت گروهی از انسانها است پس در حوزه مطالعه خود دو هستی در پیش روی داریم. یکی "انسان" و دیگری "ملت"، دو هستی که بنا به هویت خودشان صاحب حق اند و صاحب حق در جبهه صلح است. انسان آذربایجانی و ملت آذربایجان هر کدام دارای یک حق و حقوقی هستند. انسان آذربایجانی خود را انسان می داند. انسانی صاحب عقل، منزلت و وجدان و حیثیت برابر با تمامی انسانها نه کمتر و نه بیشتر، چنان که ماده یک اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز بر این واقعیت مهر تایید می زند. هر انسانی طبق استاندارد های یک انسان حقوقی حق حیات دارد، حق آزادی ملی، مذهبی، صنفی و اقامتی و صاحب وجدان و حیثیت. مصلحت های فکری عقیدهای گروهی و شخصی و تقدسات یک جمع نمی تواند کوچکترین تعرض فکری و یا عملی به حقوق استاندارد شده یک انسان داشته باشد. با رشد و تکامل جامعه بین المللی در اویل قرن بیستم حقوق مدنی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی انسان تعریف شد و به قولی صورت تکمیل شده اعلامیه حقوق بشر، انقلاب کبیر فرانسه و اعلامیه استقلال آمریکا جهانی شد و تمامی تابعان جامعه بین المللی در ۱۰ دسامبر ۱۹۴٨ حقوق استاندارد یک انسان را در اعلامیه جهانی حقوق بشر تعریف کردند. حقوقی که به استناد اعلامیه استقلال آمریکا "ما این حقایق را به خودی خود مسلم می دانیم و معتقدیم که همه آدمیان برابر زاده می شوند و آفریدگارشان حقوقی به آنان داده که باز پس گرفتنی نیستند، مانند حق حیات، آزادی و جست و جوی سعادت."
امروزه انسان آذربایجانی خود را عضوی از اعضای جامعه بشری می داند. انسانی که صاحب عقل، وجدان و حیثیت است. او میداند دنیا و تاریخ این حق را به او داده است که کسی نمی تواند با استناد به تفاوت فرهنگ، زبان و ملیت اش در حق او اجحاف کند. برای همین تفکراتی چون پان فارسیسم و پان اسلامیسم را که با استناد با تقدساتی چون "امت واحده"، "تمامیت ارضی" و "تعضیف زبان فارسی به عنوان عامل وحدت ایران" در فکر و عمل او را از بسیاری از حقوق مسلم خود محروم کرده و خواهان دوام محرومیت است، مردود می داند. چرا که هر جامعه انسانی بر پایه و محور انسان است و می بایستی به حیثیت و حقوق انسان احترام بگذارد. انسان آذربایجانی تاریخ دیروز و امروز خود را نقد می کند و واقعیت ها را بازگو می کند او می گوید: تفکرات تمامیت خواه اسلامی و پان فارسیسمی در طی هشتاد سال اخیر بزرگترین تبعیض ها را در حق انسان های غیرفارس در ایران روا داشته است. او می گوید: کودک ۷ ساله فارس بصورت طبیعی حق دارد با توجه به اندوخته های ۷ ساله خود به زبان خود بخواند و بنویسد، از رسانه های عمومی استفاده کند و تمام استعدادهای فکری، ذهنی و اجتماعی را برای رشد و پیشرفت خود به خدمت بگیرد. اما کودک غیرفارس ساکن ایران طی هشتاد سال از این حق محروم است، همان حرفی را که دنیا آن را تبعض نژادی در زمینه تعلیم می نامد، او می گوید با توجه به مقایسه استعدادهای طبیعی آذربایجان و مناطق فارس نشین و منابع انسانی، سرمایگذاری مادی و معنوی انجام شده طی ٨۰ سال اخیر عین بی عدالتی و تبعیض نژادی است. طبق گفته آقای مهرعلیزاده کاندیدا دوره نهم ریاست جمهوری مقدار سرمایگذاری انجام شده در کرمان در ٨ سال دوره ریاست جمهوری رفسنجانی ٣۶۰ برابر چهار استان تورک نشین است. انسان آذربایجانی طبق آموزه های دموکراتیک اسم این عمل را تبعیض نژادی می نامد چون استانهای کرد و بلوچ، عرب و لر وضعیتی مشابه مناطق تورک نشین دارد.
پایه های حقوق داخلی این اعتراضات را اصول ۹،۱۵،۱۹،۴٨ قانون اساسی و پایه های حقوق بین الملل آن را اصول بند ۱ و ۲ ماده ۱ منشور سازمان ملل متحد،ماده های ۱-۲-۷-٨-۱٨-۱۹-۲۰-۲۱-۲۶-۲۷-۲٨ و ٣۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر- ماده ۲ و ٨ و بند "د" ماده ۱۷ و ماده های ۲۷ و ۲۹ مندرج در اعلامیه جهانی حقوق کودک- ماده ۱، بند ۱ و ٣ ماده ۲، ماده ٣ و ۴، بند ۲ ماده ۶، بند ۱ و ۲ ماده ۱۹ و ۲۲۰، ماده ۲۰ و ۲۶ و ۲۷ مندرج در کنوانسیون میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی – ماده ۱ و ۱٣ و ۱۵ مندرج در کنوانسیون میثاق بین المللی حقوق فرهنگی، اجنماعی و اقتصادی- بند ۱ ماده ۲ و ماده ۴ کنوانسیون رفع هر نوع تبعیض نژادی و ماده ۱ و ۲ و ٣ کنوانسیون جلوگیری از کشتار جمعی و مجازات می دانیم.
انسان آذربایجانی با نقد عناصر و مشخصه های هویتی خود اعتراف می کند که به علت عدم تحصیل به زبان خویش و نداشتن رسانه های گروهی به زبان خویش، عناصر هویتی اش در مقابل هویت تحمیلی دولت و نژادپرستان فارس تضعیف شده است، این ها طبق ماده یک کنوانسیون کنوانسیون بینالمللی رفع هر نوع تبعیض نژادی که می گوید: "در قرارداد حاضر اصطلاح "تبعیض نژادی" اطلاق میشود به هر نوع تمایز و ممنوعیت یا محدودیت و یا رجحانی که بر اساس نژاد و رنگ یا نسب و یا منشأ ملی و یا قومی مبتنی بوده و هدف یا اثر آن از بین بردن و یا در معرض تهدید و مخاطره قراردادن شناسایی یا تمتع و یا استیفاء در شرایط متساوی از حقوق بشر و آزادیهای اساسی در زمینه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و یا در هر زمینه دیگری از حیات عمومی باشد." نژاد پرستی است، او ادعا دارد که دول ایران نژاد پرست اند چون تمهیدات آنها هدف و یا اثر محو عناصر هویتی اقوام غیرفارس را دارد. تبعیض نژادی جزء جرایم بین الملل است و عدم تبعیض نژادی جزء قواعد آمره بین المللی. امروزه ملت آذربایجان برای حقاق حقوق با تبعیض نژادی مبارزه می کند چرا که "عدم تبعیض نژادی "را جزء قواعد آمره بین المللی می داند و با استناد به ماده ۵٣ کنوانسیون ۱۹۶۹ عهدنامه ها و بند ٣ ماده ۱ منشور سازمان ملل متحد و ماده ۱ و ۲ اعلامیه جهانی حقوق بشر طرف داران نژاد پرستی را مخالفان صلح و امنیت جهان و سعادت کل بشریت می داند. آنان با استناد به اصل ۱۹ قانون اساسی ایران که هرگونه تبعیض در تقسیم حقوق فرهنگی و اجتماعی و سیاسی را بر پایه زبان ملت و رنگ محکوم می داند خواهان تقسیم بودجه فرهنگی و اجتماعی کشور برای رشد و بالندگی فرهنگ تمام ملت ها و زبان ها به صورت مساوی و به نسبت جمعیت ملی کشور می باشند. آنها می گویند صد در صد بودجه فرهنگی و اجتماعی ایران صرف زبان و فرهنگ فارسی می شود و دیگر فرهنگ ها و زبان ها از آن محرومند.
انسان آذربایجانی می گوید بیش از پنجاه درصد مردان کار آن به دور از خانواده مشغول کسب و رزق اند، کم نیست تعداد زنانی که بیش از ۱۱ ماه سال را بدون شوهر شب و روز می کنند و کودکان بدون مهر پدری، زن آذربایجانی عیرغم شایستگی هایش درصد خیلی کمی از شاغلان زن کشور را تشکیل می دهد. هیچ مقام ارشدی از زنان اندک صاحب مناصب دولتی آذربایجانی نیست. زن آذربایجانی به خاطر دوست داشتن فرهنگ و زبان خود انگ سیاسی خورده و در گوشه های زندانها می خوابد. تابحال صدها نفر از زنان و دختران آذربایجان به خاطر تلاش برای حفظ هویت خود مجرم امنیت ملی شده اند، اما زنان فارس به خاطر دوست داشتن فرهنگ و زبان خود تشویق و تمجید می شوند. ۹۵ درصد کابینه دولت در دست فارسها است، ریاست هر سه قوه ایران فارس است، بیش از ۹۰درصد شرکت های دولتی در مناطق فارس نشین قرار دارد، فارس حق دارد آروزی اتحاد فرهنگی اقوام فارس زبان دنیا را بکند یا زبان خود را در جهان با استفاده از بودجه ایران تبلیغ کند اما غیر فارس به خاطر ابراز علاقه به فرهنگ خود هم از طرف حکومت و هم از طرف اکثر گروهای سیاسی ایران که حتی داعیه دموکراسی خواهی و حقوق بشر طلبی دارند مجرم امنیتی نامیده شده و گناهی نابخشودنی می شود و برخی از آنها همچون پرویز ورجاوند عضو ارشد نیروهای ملی – مذهبی و محمد حسین فرهنگی نماینده مجلس درخواست اعدام فعالان فرهنگی آذربایجان را از دولت می خواهند.
انسان آذربایجانی می گوید: آزادی بیان چه صیغه ای است وقتی که من حق حرف زدن ندارم، مطبوعات آزاد چه صیغه ای است وقتی که ما مطبوعات نداریم.
و اما حقوق ملت آذربایجان:
گفتیم هر هستی صاحب حق مخصوص خودش هست. آذربایجان ملت است، هر ملتی طبق حقوق طبیعی و منشور سازمان ملل متحد حق دارد سرنوشت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود را خودش تعیین کند، "حق تعیین سرنوشت" جزء مصادیق قواعد آمره بین المللی است. آذربایجان از سال ۱۲٨۵، از زمان انقلاب مشروطیت نسبت به این حق خود تاکید داشت، تبریز ۱۱ ماه در محاصره ماند، قانون را برای کشور ایران به ارمغان آورد. متم قانون اساسی را بر استبداد تحمیل کرد، متمی که در آن قانون "انجمن ایالتی و ولایتی" به تصویب رسید تا حق تعیین سرنوشت آنها را تا حدودی تضمین کند، آذربایجان هزینه آن را داد ولی متاسفانه پیامبران پان فارسیسم و دیکتاتور بنام آنها رضاخان این حق را از ملت قانون مند آذربایجان به طور غیرقانونی غضب کرد. آذربایجان طی صد سال اخیر در انقلاب مشروطیت، قیام شیخ محمد خیابانی، حکومت ملی و حرکت خلق مسلمان بر این حق خود تاکید کرده و در هر چهار مورد نیز هزینه دادند، فرزندان آذربایجان نیز امروزه تحت هر شرایطی این حق را برای ملت آذربایجان می خواهند. و آن را حق مسلم خود می دانند.
نتیجه:
امروز ملت آذربایجان به همراه نخبگان خود برای احقاق حقوق خود بپا خواسته است، مرگ آپارتاید ایران را می طلبد و برای احقاق حقوق خود مبارزه می کند. متاسفانه مبارزه به حق آنها از طرف نیروهای مرتجع به خاک و خون کشیده می شود. نیروهای فکری رژیم و پان فارسیسیم و راسیسیم در داخل و خارج وحشی گرهای حکومت را تایید و یا در تلاش تغییر هویت مبارزات ملی آذربایجان هستند. اما حقیقت این است که ملت آذربایجان حقوق انسانی و ملی خود را بر پایه حقوق بین المللی و داخلی طلب میکند. دنیا برای صلح و امنیت به این نتیجه رسیده است که با احقاق حقوق صاحبان حق "صلح و امنیت" پایدار را در جهان نهادینه خواهد کرد، حال بر مدعیان صلح و امنیت بین المللی و وجدان های آزاد است که ملت آذربایجان را در راه احقاق حقوق ملی خود همراهی کرده و سهم خود را از صلح و امنیت جهان را در این نقطه دنیا و سعادت و خوشبختی قسمتی از انسانهای جهانی بپردازند. بی شک وجدانهای آگاه چارچوب های تقدسات خود را در دفاع از حقوق انسانها خواهند شکست.
* عضو "شورای حقوق بشر آذربایجان"
Labels: محمد بودونچو
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home