Monday, February 4, 2008



ماهيت متفاوت دو شعار "ترك خر" و "فارس سگ"
-------------------------------------------------------------------------------
محمدرضا گرديزي
-------------------------------------------------------------------------------
- در تاريخ معاصر ايران خر خواندن تركان، و نبش قبر و سپس انتقال آگاهانه اين تعيبر از متون تاجيكي-دري قرون وسطي به اعماق جامعه ايران و توده مردم، رابطه گسست ناپذيري با مراكز قدرت و مشخصا دستگاههاي امنيتي و تبليغاتي دولت پهلوي و بعدها دولت جمهوري اسلامي و همچنين با اقتدار سياسي قوم فارس در ايران و به عبارت ديگر پيوندي حياتي با نيت حفظ تسلط همه جانبه سياسي و فرهنگي قوم فارس بر ملت ترك در اين كشور دارد. اين وجهه يعني ارتباط آن با مراكز قدرت و مفهوم قدرت است كه به آن به معني امروزي هويت خالص نژادپرستانه مي دهد. اما پديدار شدن شعار سگي بودن زبان فارسي، هيچ رابطه اي با مفهوم قدرت و حفظ سلطه و مراكز قدرت ندارد و از اين جنبه فاقد ماهيت نژادپرستانه به معني مدرن است. (اساسا تركان و آزربايجانيان پس از ساقط كرده شدن دولت تركي –آزربايجاني قاجاري فاقد دولت ملي خويش اند).




ماهيت متفاوت دو شعار "فارس سگ" و "ترك خر"

در پاسخ به مرتضي نگاهي

محمدرضا گرديزي

mohammadrg2001@yahoo.com

http://tedepe.blogspot.com/


جنبش برابري خواهي و ضد استعماري-ضدنژادپرستي خلق ترك در دوره معاصر داراي دو پايه محكم اجتماعي است. پايه دانشجوئي كه به طور خود جوش "جنبش "گله جه ك بيزيمدير" (آينده از آن ماست) و پايه توده اي آن كه باز به طور خود جوش "هاراي هاراي من توركه م" (هاراي به معناي نداي امدادخواهي) نام گرفته است.

مرتضي نگاهي در سايت-وبلاگ خود، با محكوم كردن تلاشهاي فرهنگيان و ادباي ترك براي ايجاد و تكميل اورتوقرافي فونئتيك تركي، نهضت هاراي هاراي من توركه م را به سخره گرفته و به استهزا مي گويد: (اگر آذربايجان را آزربايجان بنويسيم، نهضت هاراي هاراي من تورکم داغون مي شود؟ آخر اين بازي ها يعني چه؟- مرتضي نگاهي). همو مكررا با بزرگنمائي شعار "فارس ديلي، ايت ديلي" كه در حين اين خيزش و از جانب تعدادي انگشت شمار از جوانان و نوجوانان پرخاشگر در ميان توده ميليوني تركان معترض به سياستهاي راسيستي و استعماري جمهوري اسلامي بر زبان آورده شد، اين شعار را نفرت زا و نژادي خوانده است. وي بدين نيز قناعت ننموده، تلويحا كل جنبش نوين ملي-دمكراتيك خلق ترك و آزربايجان جنوبي را با اين تك شعار مساوي دانسته و نتيجتا وجه غالب آنرا حركتي نژادپرستانه و هم عرض نژادپرستي آريائي معرفي نموده است.

مرتضي نگاهي مي گويد: "اگر بگوییم هارای هارای من تورکم یعنی حزب فقط حزب الله! .... پیروان القاعده و طالبان و حزب الله فقط حزب الله تفاوت چندانی با «پانیست» ها از هر نوعش ندارند" (مرتضي نگاهي). مرتضي نگاهي با اين تمهيدات و به دنبال هم چيدن هاراي هاراي من تركم و حزب الله و پانيستها، به ظن خود توانسته است كه ماهيت جنبش "هاراي هاراي من توركه م"، تنها جنبش ضدراسيستي و برجسته ترين حركت ضداستعماري در تاريخ معاصر ايران را به زير سوال كشد.

مرتضي نگاهي همچنين آگاهانه و با وارونه نمائي، "خر خواندن ترك ها" كه جزئي از سياستهاي استعماري و نژادپرستانه مراكز قدرت فارسي و مخصوصا ماشين دولتي ايران و نيز بخشي از رفتار گروهي و فرهنگ قوم مسلط فارس بر كشور ايران است را با "زبان سگ ناميده شدن فارسي" در تظاهرات مردمي آزربايجان كه رفلكسي عصبي و عكس العمل گروههايي كوچك از توده جوان ترك بر عليه اين سياستهاي ديرپاي نژادپرستانه و استعماري بود يكي شمرده است.

برخي ديگر از قوميتگرايان فارس و فارسزده نظر دهنده در سايت مرتضي نگاهي نيز كه كمابيش همفكر و همسو با صاحب سايتند، يا از سر تمسخر و ريشخند و يا از سر ناآگاهي و ندانستن زبان تركي- زبان اصلي مردم و تاريخ هزار و چندين صد سال اخير ايران- از جنبش ضد نژادپرستي توده اي معاصر تركان ايران به شكل "هوراي هوراي من تركم" نام مي برند. آنها با هوراي هوراي ناميدن جنبش "هاراي هاراي من توركه¬م"، عمق جهالت و سوء نيت و ناراستي با ملت ترك را به نمايش مي گذارند.

مرتضي نگاهي به وجود مساله اي بنام "مساله ملي" در ايران اعتقاد ندارد. وي طرفدار سرسخت "تز ملت-دولت رضاخاني" و "وجود يك ملت در ايران با نام ملت ايران" و يك هويت ملي در ايران با نام "هويت ملي ايراني" است. او مخالف وجود ملتي بنام "ترك" در ايران بوده و شديدا از روند برگشت ناپذير و رو به پايان تشكل "ملت ترك" در اين كشور ناراضي است. مرتضي نگاهي خواستار محدود ماندن جنبش معاصر صرفا به خواستي براي تدريس زبان تركي بوده و از تبديل آن به حركتي براي احقاق حقوق ملي ملت ترك ساكن در ايران به شدت ناخشنود است.

پيش شرط مباحثه با مرتضي نگاهي و ديگر ناخشنودان از رشد جنبش ملي دمكراتيك خلق ترك در ايران و ناراضيان از روند خودآگاهي ملي و ملت شدن تركان آزربايجان جنوبي و ديگر نقاط ايران در باره نهضت "هاراي هاراي من توركه¬م" و شعارهاي آن؛ داشتن و نمايش حداقل احترام از سوي اين قبيل اشخاص به نهضت انساني، ملي و دمكراتيك تركي و آزربايجاني معاصر و دوري از لحن استهزا و ادبيات لودگي در مباحثات و اظهار نظرهايشان است. پيش شرطي كه در لحن مرتضي نگاهي اثري از آن ديده نمي شود.

با اينهمه ضروري است كه براي جلوگيري از وارونه نمائي و قلب ماهيت جنبش ملي دمكراتيك ترك در ايران، در باره ماهيت شعار ناشايست سگي بودن زبان فارسي توضيحاتي داده شود. البته نگارش اين سطور به معني دفاع از صحت شعار مذكور و يا توجيه آن نيست. اساسا به اين دليل كه هر دو شعار خر ناميدن تركان و سگي ناميدن زبان فارسي، ريشه در عقب ماندگي گسترده، عميق و مزمن فرهنگي و مدني گروههاي بكار برنده آنها و همچنين بي حرمتي ايشان به حيوانات دارند.

مقدمه

الف-هر چند كاملا امكان دارد كه هرگونه شعار و خطاب و ايما و جوك و ناسزاي حاوي تحقير و استهزا و اهانت و پست شماري ديگران ناشي از سائقه هاي نژادپرستانه بوده باشد، اما اين به آن معني نيست كه هر تحقير و استهزا و اهانت و ناسزا لزوما داراي ماهيت و انگيزه هاي نژادپرستانه است. آنچه در اينجا تعيين كننده است، زمينه اي مي باشد كه آن رفتار (شعار، خطاب، ايما، جوك، ....) در آن به منصه ظهور رسيده است. شعار "فارس ديلي، ايت ديلي"، هر چقدر زشت و ناپسند، اما با توجه به زمينه ظهور آن و بر خلاف وارونه نمائي مرتضي نگاهي، داراي ماهيت نژادپرستانه نيست. اين شعار، انفجار عصياني ناپخته بر عليه تز بشدت نژادپرستانه و استعماري "زبان فارسي ركن هويت ملي ايرانيان است" سيد علي حسيني ملقب به خامنه اي رهبر نظام جمهوري اسلامي، علي اكبر هاشمي رفسنجاني بهرماني رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام، مصوبات شوراي عالي امنيت ملي و كليت جمهوري اسلامي ايران و حتي دولت پيش از آن سلطنت پهلوي است.

ب-به نظر مي رسد اتهام نژادپستي زدن به جنبش هاراي هاراي من توركم از سوي قوميتگرايان فارس، بيش از آنكه تثبيت و ارزيابي واقعيتي موجود باشد، انتساب آگاهانه و يا ناآگاهانه خصلت نژادپرستي ديرپاي موجود در فرهنگ قوم فارس و دولت فارسگراي ايران به ملت ترك است. اينكه در جامعه و فرهنگ به شدت عقب مانده حاكم بر ايران و كلا خاورميانه، صاحبان صفات و يا رفتارهاي مذموم مانند نژادپرستي، ديكتاتوري، تروريسم و تجزيه گري؛ همواره مبارزه كنندگان با نژادپرستي و ديكتاتوري و تروريسم و تجزيه گري را متهم به نژادپرست و ديكتاتور و تروريست و تجزيه طلب بودن مي كنند، به لحاظ فلسفي و روانشناختي حقيقتي معلوم است. كافي است به عملكردها و شعارهاي دولت جمهوري اسلامي نگاهي شود. اين دولت كه خود عملا مبلغ و مجري سياستهاي پان ايرانيستي در داخل و خارج كشور است، بي مهابا برابري جويان، هويت طلبان و آزاديخواهان ترك را به اتهام پان توركيسم متهم مي سازد. رفتار و عملكرد جناحها و جريانات راسيست و اولتراناسيوناليست فارس خارج از حاكميت نيز - يعني نمونه هاي ايرانيكا، داريوش همايون و بسياري از تشكيلات فارس موسوم به سراسري در زدن ماركهاي سياسي و اسناد صفاتي مذموم مانند نژادپرستي به حركت ملي دمكراتيك خلق ترك و آزربايجان در واقع دنباله و يا عين همان ذهنيت جمهوري اسلامي فارسگرا است.

به عنوان نمونه اي جالب اين دسته جات همواره جريانات سياسي منسوب به ملل غير فارس ساكن در ايران را متهم به تجزيه طلبي مي كنند. حال آنكه از آنجائيكه مرزهاي موجود ايران سرزمينهاي ملي و زيستگاههاي تاريخي ملل كرد و عرب و ترك و تركمن و بلوچ را به دو بخش تجزيه كرده، در واقع اين خود طرفداران تماميت ارضي ايران اند كه تجزيه طلب –به معني خواستاران ادامه وضعيت تقسيم شدگي آزربايجان و كردستان و بلوچستان و عربستان-الاحواز و تركمنستان توسط مرزهاي فعلي ايران- مي باشند. حال آنكه بر خلاف ترمينولوژي دولتي-پان ايرانيستي حتي استقلال طلبان ملل ساكن در ايران را نيز نمي توان تجزيه طلب خواند. زيرا تجزيه در شئي اي واحد رخ مي دهد. اما ايران كشوري مركب از ملل متفاوت و سرزمينهاي ملي گوناگون است. استقلال هر كدام از اين ملل و سرزمينهاي ملي در نهايت مي تواند به تقسيم ايران و تفكيك اين ملل منجر شود، نه تجزيه آن. علاوه بر اين تا آنجائيكه ما مي دانيم بسياري از استقلال طلبان منسوب به ملل ترك و كرد و تركمن و بلوچ و ... خواستار ايجاد آزربايجان واحد، كردستان واحد، بلوچستان واحد، تركمنستان واحد و ... اند. با اين وصف، اينها نه تنها تجزيه طلب نيستند بلكه وحدت طلب – اما وحدت با بخش جدا شده خود- مي باشند.

بين دو شعار "ترك خر" و "فارسي زبان سگ است" تفاوتي ماهوي وجود دارد

شعار خر ناميدن تركان با توجه به سابقه تاريخي آن، سيستماتيزه بودن، اجرائي بودن و اجرا شدن، كنشي بودن، گستردگي و همگاني بودن در ميان فارسان، رابطه با مراكز قدرت و مفهوم قدرت، ساخته و پرداخته شدن از سوي نخبگان و روشنفكران فارس، .... ماهيت آشكار نژادپرستانه دارد. اما شعار سگي بودن زبان فارسي، با توجه به نبود پرونده اي تاريخي براي آن، سيستماتيزه نبودن، منفرد بودن، احساسي بودن، واكنشي بودن و نداشتن رابطه با مراكز قدرت و مفهوم قدرت، اجرائي نشدن توسط دول تورك در ايران و عدم ايجاد آن توسط نخبگان و روشنفكران ترك، ماهيت نژادپرستانه ندارد، بلكه داراي ماهيت فرهنگي-سياسي صرف و غيرراسيستي است. مانند آنتي سميتيزم جهاني كه وجه غالب آن نژادپرستانه است، اما واكنشهاي گوناگون يهوديان به آنتي سميتيزم و حتي كشمكش اسرائيل با همسايگان عرب خود، اساسا ماهيت نژادپرستانه نداشته و صرفا مساله اي سياسي-فرهنگي ناشي از تمايلات اشغالگرانه، نقض حقوق بشر، نظاميگري، توسعه طلبي ارضي، ذهنيت خاورميانه اي، فاناتيزم ديني است:

- خر خواندن تركها، كنشي ديرينه و مساله اي داراي ريشه هاي تاريخي است كه آنرا در نمونه هاي بسياري از آثار نويسندگان و شعرا و نخبگان تاجيك در گذشته و فارس در امروز و همچنين فارسزدگان مي توان مشاهده كرد. كاربرد اين تعبير را مي توان در متون فارسي-تاجيكي در دوره امپراتوري تركي سلجوقيان حتي پيش از آن رديابي كرد. اما زبان سگ خواندن فارسي - علي رغم انتساب كلمه "پارسي" به ريشه هاي پارس كردن و پرسه زدن، انتساب "فارس" به كلمه فارس در زبانهاي اروپائي به معني لودگي و كلمه "دري" به دري وري گوئي و .... از سوي برخي از محققان و ريشه شناسان- پديده اي نوظهور و مقطعي بوده، داراي ريشه هاي تاريخي نيست. در تاريخ و متون توركي و اسناد تاريخي به پديده اي چون زبان سگي ناميدن زبان فارسي بويژه از سوي فرهنگيان و نخبگان ترك و آزربايجاني برخورد نمي شود.

- خر خواندن تركان از سوي تاجيكان و فارسان - كه به مدت هزار و چند سد سال تحت حاكميت سياسي و نظامي بلاانقطاع دولتها و خاندانهاي تورك قرار داشته اند- با قوميت و عصبيتهاي قومي و نژادي و تفاخرات قومي و حقير شمردن اقوام ديگر در ميان ادبا و نخبگان تاجيك و فارس رابطه اي تنگاتنگ دارد. اين اسناد، نگرش و ديدگاه روشنفكران و ادبا، كاملا سيستماتيزه و ساخته و پرداخته شده توسط آنان و چيزي در رديف آنتي سميتيزم و در واقع بخشي از جنبش فكري-روشنفكري شعوبيه در تاريخ و محصول آن است. اما سگ خواندن زبان فارسها صرفا واكنشي احساسي از سوي توده جوانان به تنگ آمده در مقابل اين تحقير تاريخي بوده و مطلقا بي ارتباط با جامعه روشنفكري و نخبگان ترك و آزربايجاني است. به ديگر سخن شعار خر خواندن تركان محصولي روشنفكري و حاصل انديشه نخبگان و ادباي فارس-تاجيك، و شعار سگي بودن زبان تركي محصول حسيات نوجوانان و جوانان عامي ترك است.

- شعار خر خواندن تركان، اساس ترك بودن و كل هويت تركي را هدف قرار داده است. از ديدگاه صاحبان اين شعار، تركيت و ترك بودن، به صرف ترك بودن، وضعيت و كيفيتي حقارت آميز، مسخره و پست است، قبل از آنكه يك ترك حتي به فعل و عملي دست زده باشد. بنا به اين شعار يك ترك، فارغ از آنكه چه بوده و چه كرده، از آلب ارسلان و جلال الدين خوارزمشاه و قازان خان و شاه اسماعيل و نادرشاه و عبدالقادر مراغي و خاقاني و صائب و مولوي و نظامي و سهروردي گرفته تا ستارخان و حيدرخان و مصدق و و بهرنگي و پروين اعتصامي و دهخدا و توللي و هدايت و هشترودي و گوگوش و پسيان و وثوقي و پناهي و ميلاني و علي دائي و شاملو و عبادي ..... حتي مبلغين راسيسم فارسي مانند آخوندزاده و كسروي و اراني و ملكي و بابك اميرخسروي و محمدرضا پهلوي و فرح ديبا (دو تن آخر نيمه ترك اند) و .... به صرف تركيت و نيمه تركيت، همه و همه خر و يا نيمه خراند.

- سگي خواندن زبان فارسي، متوجه زبان رسمي و دولتي، تحميلي، استعماري، اشغالگر، قاتل و جانشين فارسي است و نه صرف فارس بودن، و يا ملتي كه صاحب اين زبان است. به عبارت ديگر اين شعار در واقع پرخاشي است مشخصا بر عليه خصلتهاي تحميلي، استعماري، دولتي، اشغالگر و قاتل و جانشين بودن زبان فارسي در آزربايجان و نه بر عليه قوم فارس و يا حتي كليت زبان فارسي. آشكار است كه اگر زبان فارسي از خصلتهاي دولتي، استعماري، تحميلي، اشغالگر، جانشين و زبان قاتل بودن عاري و يا رسميت و دولتي بودن آن صرفا محدود به مناطق فارس نشين ايران و فارسستان ميبود و يا در ايران مثلا زبان چيني داراي اين صفات مشئوم بود، طبيعتا و به احتمال بسيار زياد اين شعار نه در باره زبان فارسي، بلكه در باره زبان چيني داده مي شد. بنابر اين در اين شعار، زبان فارسي و يا فارس بودن به ذاته محكوم نشده و در اصل آنچه محكوم شده صفات استعماري، تحميلي، اشغالگر، قاتل و جانشين بودن يك زبان حاكم است. بر خلاف شعار خر بودن تركان، كه ذات ترك بودن را تحقير كرده است، آنهم در وضعيتي كه تركان در ايران ملتي حاكم نبوده بلكه ملتي محكوم اند.

- پديده برتري طلبي قومي و ملي تركي و ديگرستيزي و غيرستيزي، از جمله پست و خوار شمردن ديگران نه در گذشته و نه در حال حاضر بين فرهيختگان و فرهنگيان ترك و آزربايجاني موجود نبوده و اگر هم وجود داشته نمونه اي فوق العاده استثنائي و نادر بوده است. حال آنكه برتري طلبي فارسي-پارسي-ايراني-آريائي و ديگرستيزي و غيرستيزي و بويژه پست و خوار شمردن اقوام و ملل همسايه ترك و عرب و لر و بلوچ و افغان و تركمن .... ميان فرهنگيان و نخبگان فارس يك قاعده عمومي، حتي بخش و ركني مركزي از رفتار قومي و تعريف هويت ملي فارسي است كه بر دو پايه دشمني با ترك و عرب بنيان گذارده شده است.

- در تاريخ معاصر ايران خر خواندن تركان، و نبش قبر و سپس انتقال آگاهانه اين تعيبر از متون تاجيكي-دري قرون وسطي به اعماق جامعه ايران و توده مردم، رابطه گسست ناپذيري با مراكز قدرت و مشخصا دستگاههاي امنيتي و تبليغاتي دولت پهلوي و بعدها دولت جمهوري اسلامي و همچنين با اقتدار سياسي قوم فارس در ايران و به عبارت ديگر پيوندي حياتي با نيت حفظ تسلط همه جانبه سياسي و فرهنگي قوم فارس بر ملت ترك در اين كشور دارد. اين وجهه يعني ارتباط آن با مراكز قدرت و مفهوم قدرت است كه به آن به معني امروزي هويت خالص نژادپرستانه مي دهد. اما پديدار شدن شعار سگي بودن زبان فارسي، هيچ رابطه اي با مفهوم قدرت و حفظ سلطه و مراكز قدرت ندارد و از اين جنبه فاقد ماهيت نژادپرستانه به معني مدرن است. (اساسا تركان و آزربايجانيان پس از ساقط كرده شدن دولت تركي –آزربايجاني قاجاري فاقد دولت ملي خويش اند).

- شعار خر خواندن تركان، از سوي مراكز قدرت يعني دولت و نهادهاي ايراني و قوم صاحب اقتدار در ايران يعني فارس و نيز از سوي تركان فارسزده به قصد تشبه به حاكمان فارس بكار مي رود، حال آنكه شعار سگي بودن زبان فارسي، از سوي جوانان منسوب به قومي رانده شده از اقتدار بر عليه زبان قوم صاحب اقتدار و به طور غير مستقيم بر عليه قدرت حاكمه داده مي شود. به عبارت ديگر سر دادن شعار سگي بودن زبان فارسي، به يك معني به مصاف خواندن اتوريته دولتي و فرهنگ حاكمان از سوي به حاشيه رانده شدگان ترك است، در حاليكه خر خواندن تركان، تحقير و خوار نمودن هر چه بيشتر به حاشيه رانده شدگان و محرومين از قدرت از سوي قدرتمندان فارس مي باشد.

- خر خواندن تركان مي تواند با تجربه نژادپرستي عملا موجود فارسي (نژادپرستي دولتي جمهوري اسلامي و پهلوي، نژادپرستي غيردولتي نخبگان و توده فارس) مرتبط شمرده شود، اما سگي خواندن زبان فارسي به هيچ وجه نمي تواند با نژادپرستي عملا موجود تركي مربوط شمرده شود. زيرا در عمل در ايران نژادپرستي تركي، نه در سطح دولتي (تركان ايران فاقد دولت ملي خود اند)، نه در سطح فرهيختگان و توده ترك و آزربايجاني كه به لحاظ ملي يكي از متساهلترين ملل مسلمان جهان شمرده مي شوند وجود خارجي ندارد. اما بعيد است كتابي فارسي بدست گرفت و يا در يك گردهمائي جدي و يا خودماني فارسي شركت نمود و در آنها مطلب و يا اشاره اي صريح و يا تلويحي حاوي بر نژادپرستي فارسي و آريائي مشاهده نكرد.

- خر خواندن تركان به لحاظ سنن و تجربيات دولتمداري هميشه پتانسيل عملي شدن از سوي فارسها را داراست. فارسان به محض دست يافتن به قدرت سياسي ايران در اوايل قرن بيستم، به سركوب همه جانبه و نابود ساختن زبان و فرهنگ ترك دست يازيدند، در حاليكه تركان در طول هزار و چندين صد سال حاكميت خود بر بخش عخيم خاورميانه و قفقاز و در اين ميان ايران، در جهت عكس عمل كرده به تحبيب و حمايت از زبان و فرهنگ فارسي اقدام نموده اند. در تاريخ معاصر ايران نيز از اولين اقدامات حكومت ملي آزربايجان آزاد ساختن و رسمي نمودن زبانهاي اقليتهاي ملي غير ترك ساكن در آزربايجان جنوبي بوده است، حال آنكه از نخستين اقدامات اولين دولت با هويت فارس در تاريخ يعني دولت پهلوي و بعدها جمهوري اسلامي، رسمي و دولتي ساختن انحصاري زبان و خط اقليت قومي فارس به همراه ممنوع كردن زبان ملل غيرفارس و اهتمام بر ريشه كن كردن اين زبان و فرهنگها بوده است.

-شعار سگي بودن زبان فارسي حقيقتا نيز شعار است. اما خر خواندن تركان، رهنمودي در حال عملي شدن مي باشد. زيرا ملي و مشترك ناميدن زبان غيرملي و غيرمشترك فارسي و اجراي آموزش همگاني و پخش برنامه هاي رسانه هاي عمومي به اين زبان استعماري و تحميلي و تبديل فارسي به زبان نوشتاري و ادبي و علمي در آزربايجان ترك، معني اي جز اجرائي كردن گستاخانه شعار "ترك خر است" و يا استحمار تركان و خر شمردن و خر كردن آنها ندارد.

- حقيقت كنشي بودن خر خوانده شدن تركها و واكنشي بودن سگي ناميده شدن زبان فارسي، نكته اي بسيار مهم است زيرا مي تواند به درك تفاوت ماهوي اين دو ياري رساند. زبان و فرهنگ فارسي در ايران از سوي تركان و زبان و فرهنگ تركي در معرض هيچگونه تهاجم و تهديدي نيست. هيچ تركي در صدد ممنوع كردن زبان فارسي براي فارسان و در فارسستان و يا تغيير زبان فارسزبانها از فارسي به تركي بر نيامده و يا زبان تركي را زبان ملي و مشترك فارسها و زبان رسمي و دولتي فارسستان نخوانده است. اما زبان و فرهنگ تركي از سوي فارسان و زبان و فرهنگ فارسي در معرض تهاجم دائم و تهديدي جدي است. علاوه بر دولت جمهوري اسلامي، همه اقشار و لايه هاي جامعه فارس مستقيم و يا غيرمستقيم مصمم به ممنوع نگاهداشتن زبان تركي و تغيير زبان تركان و آزربايجان به زبان فارسي اند. آنها زبان فارسي را زبان ملي و مشترك تركان و زبان رسمي و دولتي آزبايجان مي خوانند و بدتر از آن امر به تحقق رسانيدن اين وهم جنون آميز را نيز وظيفه ملي و ميهني خود و نشانه وطنپرستي مي شمارند. بنابراين راسيستي ناميدن شعار ترك خر، توصيفي فوق العاده دقيق بوده، حقانيت و مبناي كاملا عيني دارد زيرا اين شعار انعكاس پديده واقعا موجود راسيسم فارسي در دولت و جامعه ايران بر افواه است. اما راسيستي ناميده شدن شعار سگي بودن زبان فارسي، حقانيت و مبناي عيني ندارد و نامگذاري اي كيفي، اسمي بي مسما و توصيفي مجرد است.

-ماهيت كنشي بودن شعار خر خواندن تركان (و به عبارت ديگر راسيسم آريائي-شونيسم فارسي ديرپا در دولت ايران و جامعه فارس) و ماهيت واكنشي بودن شعار سگي بودن زبان فارسي (به عبارت ديگر قوميتگرائي عكس العملي نوظهور و افراطي در حال رشد تركي) از جنبه مديريت اين دو رفتار پاتولوژيك نيز داراي اهميت است. زيرا يكي علت و ديگري معلول يكي سبب بيماري و ديگري نتيجه آن است. براي پيشگيري از رشد قوميتگرائي عكس العملي و افراطي تركي در ايران، مي بايست نخست به ريشه كن كردن علت يعني راسيسم آريائي-شونيسم فارسي پرداخت. هرگاه در ايران راسيسم آريائي و شونيسم فارسي مهار و يا ريشه كن گردد، معلول و يا قوميتگرائي عكس العملي و افراطي ملل مسلمان غيرفارس ساكن در اين كشور به آن نيز، هم قابل مديريت شده و هم مديريت آن ممكن و بسيار سهل و كم هزينه خواهد گرديد.

- هنگامي كه تضييق حقوق يك گروه و يا انكار و امحاء خود آن گروه از طرف گروهي ديگر و يا دولتي غيرقابل تحمل گردد، در شرايط مشخص عيني اين امر مي تواند به كشمكش آشكار بين محكوم و حاكم و به خشونت و تخريب متقابل و به عبارت ديگر جنگ و مبارزه و زد و خورد لفظي و فيزيكي كشانده شود. و البته در اين مرحله نه تنها طرف حاكم، بلكه هر دو طرف حاكم و محكوم به تخريب و نابودي يكديگر مي پردازند. با اينهمه وجود تخريب و نابودسازي از جانب طرفين، ماهيت انگيزه ها و بويژه اقدامات ظاهرا مشابه دو طرف را يكي نمي كند. به عنوان مثال پس از اشغال يك سرزمين توسط دولتي خارجي، اگر شرايط مشخص و مناسبي وجود داشته و مقاومتي شكل گيرد، اين وضعيت معمولا به جنگي كه در آن هر دو طرف به خشونت و نابودي و تخريب ديگري مي پردازد منجر مي شود. اما اين دو تخريب و خشونت، ماهيتا متفاوت از يك ديگرند، يكي آغازگر، ديگري پاسخ دهنده است؛ يكي كنش، ديگري واكنش است؛ يكي ناشي از اشغال و ديگري جوابي هرچند ناشايست اما از سر استيصال به اشغال است. طبيعي است كه در اين حالت رفتار تخريبي هر دو طرف را ناشي از اشغالگري هر دو طرف خواندن بلاهت محض خواهد بود. زيرا رفتار تخريبي يك سو ناشي از اشغالگري و رفتار تخريبي سوي ديگر پاسخ به اشغالگري است. مانند دو شعار تخريبي ترك خر و فارسي سگي كه يكي از موضع نژادپرستانه، و ديگري پاسخي ناشايست به آن اما بي ربط به نژادپرستي است.

- وضعيت زبان فارسي تحميلي در ايران به جهاتي مشابه وضعيت حجاب اسلامي-چادر تحميلي در اين كشور است. چادر و حجاب به نادرستي موسوم به اسلامي نيز مانند زبان فارسي منشاء ايراني داشته مربوط به سنن قومي و مذهبي و هويت ملي قوم فارس است و نيز مانند زبان فارسي توسط دولت جمهوري اسلامي بر مردم ايران تحميل مي گردد. در اين شرايط ناخشنودي زنان ايراني از حجاب دولتي و رسمي كه در بسياري موارد به نفرت از آن در ميان زنان ايراني منجر شده، امري قابل پيش بيني، بسيار طبيعي حتي مشروع است. اما هرگز نمي توان نفرت بسيار شايع زنان ايراني از حجاب اسلامي و چادر دولتي-زرتشتي تحميلي را با نفرت از بي حجابي و تحميل چادر از سوي دولت جمهوري اسلامي يكي دانست و در يك كفه گذارد. زيرا نفرت از بي حجابي و تحميل چادر زرتشتي از سوي دولت جمهوري اسلامي بر زنان، ناشي از پست و خوار شمردن زنان، خواست ادامه سلطه مردان بر زنها، نفرت و دشمني آشكار با آزاديهاي انساني و بيگانگي با حقوق بشر است. اما نفرت زنان از حجاب اسلامي و چادر دولتي، عكس العملي انساني در برابر اين تحميل دولت بنيادگرا، در مقابل پست و خوار شمرده شدن انسان و در مقابل آزادي ستيزي اوست.

به همين سياق، ناخشنودي از زبان فارسي دولتي و تحميلي در مواردي به نفرت از اين زبان در ميان تركان ايران منجر شده و شعار سگي شمردن زبان فارسي صرفا نمودي از اين نفرت عكس العملي است. با اينهمه نفرت مردم ترك از زبان تحميلي و استعماري فارسي به هيچ وجه قابل مقايسه با نفرت دولت جمهوري اسلامي ايران و قوميتگرايان فارس از زبان و فرهنگ تركي و تحميل زبان فارسي بر تركان نيست. زيرا نفرت قوميتگرايان فارس از زبان تركي و تحميل دولتي زبان فارسي ناشي از خوار و پست شمردن تركان و زبان تركي و زائيده ذهنيتي استعماري و نژادپرستانه، نفرت از آزاديهاي انساني و دشمني آشكار با حقوق بشر است. اما نفرت مردم ترك از زبان فارسي تحميلي و قاتل، عكس العملي خودجوش به ذهنيت استعماري و نژادپرستانه جمهوري اسلامي و اعتراض به خوار و پست شمرده شدن تركان و زبان تركي است.

- در سده اخير در ايران تخريبات و تهاجمي رسمي و همه جانبه از سوي دولت و نخبگان فارس بر عليه ملت ترك و هويت و زبان و فرهنگ آن، با انگيزه هاي نژادپرستانه و استعماري آغاز شده است. اين تهاجم اخيرا به انفجار مقاومتي در ميان تركان ايران منجر گرديده كه كم كم به سوي تعارض آشكار در حال حركت است. در مرحله تعارض آشكار، البته كه اينبار نه تنها طرف ترك، بلكه قوم و دولت فارسي نيز در معرض تخريبات قرار خواهند گرفت، اين امر در ذات يك "زد" و "خورد" نهفته بوده، طبيعت هر گونه جنگ و مجادله و نتيجه طبيعي آن است. بنابر اين نمي بايست از وقوع اين وضعيت قابل پيش بيني شگفت زده شد. چرا كه سنگ اندازان از همان هنگام كه شروع به سنگ اندازي كردند، مي بايست خود را براي روزي كه پاداش خود را- اگر نه كه به شكل سنگ، بلكه اقلا در قالب كلوخ- دريافت خواهند كرد آماده مي ساختند. شعار سگي بودن زبان فارسي صرفا يكي از اين كلوخهاي قابل پيش بيني تركي در مقابل صد سال سنگ اندازي و تحريكات مداوم فارسي است.

-به همه حال ميتوان در كارآئي ويا ناكارآمدي و صواب و ناصواب بودن شعار سگي بودن زبان فارسي بحث كرد و حتي از اين منظر آنرا محكوم نمود؛ اما نمي توان ماهيت آنرا كه واكنشي مردمي بر عليه استعمار و نژادپرستي فارسي است قلب كرد. همچنين نمي بايست آنرا در رديف خر خواندن تركان از طرف فارسها كه زائيده و جزئي از سيستم استعماري و نژادپرستي دولتي فارسي است يكي شمرد. نژادپرستانه ناميدن بيجاي هر رفتار ناهنجار شخصي و گروهي و اجتماعي، به لوث كردن مبارزه ضد نژادپرستي فارسي در ايران مي انجامد.

مخلص كلام

مساله ديگر شائبه عدم صداقت مرتضي نگاهي به هنگامي كه مدعي مخالفت با شعارهاي نفرت زا و نژادپرستانه مي شود است. حتي با اين فرض كه شعار سگي بودن زبان فارسي، شعاري نژادپرستانه است، حساسيت مرتضي نگاهي نسبت به نژادپرستي فرضي مستتر در آن، اندكي زوركي و بسيار ساختگي به نظر مي رسد.

١-حقيقت آن است كه مرتضي و نگاهي و همفكران وي كه از گسترش و تعميق حركت ملي دمكراتيك ترك و آزربايجاني معاصر به شدت ناخشنودند، شعار سگي بودن زبان فارسي را تبديل به بهانه اي براي كوبيدن و محكوم نمودن اين حركت كرده اند. نفرتزا و نژادپرستانه خوانده شدن شعار ترك خر از سوي اين افراد و آنهم به يكباره و صرفا در گذشته نزديك نيز، ظاهرا براي ايجاد چهره اي بيطرفانه و مقبول الوجهه از خودشان و افزودن بر دائره تاثير حملاتشان بر عليه جنبش ملي دمكراتيك ترك و آزربايجاني معاصر در ايران است.

٢-مرتضي نگاهي در حالي جوانان ترك را متهم به نژادپرستي مي كند كه خود همواره و مصرا منكر وجود نژادپرستي در سياستهاي دولت ايران (پهلوي، جمهوري اسلامي) بوده است. نديدن نژادپرستي نهادينه شده دولتي در ايران و يا خود را به نديدن آن زدن، و در عوض بزرگنمائي و گير دادن به شعارهاي بسيار حاشيه اي و فحش گونه دسته اي از جوانان ترك توسط مرتضي نگاهي و همفكران وي، مي تواند به تقويت برداشتهائي از جمله همسوئي و حتي همكاري آنها با مراكز قدرت، ايدئولوژي دولتي و جريانات پان ايرانيستي و داشتن مواضع غيردوستانه و حتي خصومت با حركت ملي دمكراتيك ترك و آزربايجاني معاصر منجر شود.

٣-مي توان پرسيدكه چرا مرتضي نگاهي و امثال وي كه گويا با نگاه تيزبين خود مي توانند شعار "فارس ديلي، ايت ديلي" چند نفر جوان در خيزش ميليوني تركان آزربايجان را – بسان قطره اي در اقيانوس- تشخيص داده و با حركت از اين شعار خطر و تهديد گسترش نژادپرستي در ميان تركان ايران را حس كنند و پس از آن بلا انقطاع صدها بار در اين باره هشدار دهند، به چه سبب تاكنون متوجه شعار "ترك خر" كه اقلا در يك صد سال اخير در هر در و ديوار و كوچه و برزن ايران و هر نشست و جوك فارسي وجود داشته نشده اند، چرا آنها هرگز اين شعار را نشانه اي براي وجود خطر و تهديد نژادپرستي در ميان فارسها ندانسته اند و از چه روي در طول عمر قلمي خود، همانگونه كه در باره شعار فارسي سگي كردند، يكبار هم كه شده سطري در باره خطر و تهديد گسترش نژادپرستي در ميان فارسان و نفرت انگيز و نژادپرستانه بودن شعار خر بودن تركان ننوشته اند؟.

٤-مرتضي نگاهي و همفكران وي اخيرا دو شعار خر خواندن تركان و سگي بودن زبان فارسي را نفرت انگيز و به يك درجه نژادپرستانه مي خوانند. اگر واقعا چنين است، چرا تاكنون در پاسخ معترضين به شعار خر خواندن تركان، به نفرت انگيز و نژادپرستانه بودن آن اشاره و اعتراف نكرده و در عوض چنين استدلال مي كردند كه "در ميان هر ملتي جوك هاي قومي وجود دارد". چرا شعار خر خواندن تركان صرفا پس از ظهور شعار فحش گونه سگي بودن زبان فارسي، از جوك قومي بودن صرف در آمده و بيكباره تبديل به شعاري نفرت زا و نژادپرستانه شد؟

٥-وانگاه اگر شعار خر بودن تركان در يك صد سال اخير صرفا جوكي قومي بوده و ربطي به نژادپرستي نداشته است، چرا نتوان شعار سگي بودن زبان فارسي مطرح شده در دو سه سال اخير را نيز فحشي قومي و نامربوط به نژادپرستي دانست؟

كساني مانند مرتضي نگاهي كه مدعي مخالفت با شعارهاي نفرت زا و نژادپرستانه اند، به جاي اين ادعاهاي بي پشتوانه و نه چندان صائب و قانع كننده كه كوچكترين همخواني با عملكرد و گذشته شان ندارد و به جاي يكي نمودن ناآگاهانه و آگاهانه ماهيت كاملا متفاوت دو شعار تخريبي و ناشايست خر بودن تركان و سگي بودن زبان فارسي- كه يكي (خر خواندن تركان) كنشي نژادپرستانه، دولتي، سيستماتيك و روشنفكرانه است و ديگري (سگي ناميدن زبان فارسي) واكنشي سياسي-غيرنژادپرستانه، مردمي، منفرد و عوامانه است- ميبايد با صداقت و شهامت اخلاقي و بدور از روشهاي عوامفريبانه و سطحي نگري، سعي به شناختن مسبب اصلي و آغاز كننده كشمكش ملي در ايران بين تركان و فارسها اهتمام ورزند، و اندكي در باره پديده نژادپرستي فارسي دولت، مقامات و نهادها و نخبگان فارس كه اكنون قريب يكصد سال است دولت و جامعه ايران را به سيطره خود در آورده تمعق كنند. و سپس اين پديده و نيز سكوت درازمدت خود و همفكران خود در مقابل آن را افشا، نقد و محكوم نمايند.

و الا محكوم نمودن قرباني به جاي ظالم و آشفته كردن اذهان در مصاديق واقعي نژادپرستي در ايران، تنها به تبديل ناخشنودي عظيمي كه از زبان فارسي در ميان توده جوان ترك موجود است- و شعار سگي بودن زبان فارسي تنها يكي از مردمي ترين آنهاست- به اعراض و نفرت از هر چه رنگ و بوي فارسي و فارسزدگي دارد منجر خواهد شد و البته در هر جنگ و تخريب تمام عيار، تر و خشك همه باهم خواهد سوخت. ....

Labels:


Read more- Ardı- بقيه- آردي