Monday, October 29, 2007



نقش رهبری در جنبش های سیاسی و اجتماعی
-------------------------------------------------------------------------------
احسان آستارالي
-------------------------------------------------------------------------------
در طول یک قرن گذشته جنبشهای سیاسی و اجتماعی بسیاری در اقصی نقاط جهان صورت گرفته است که بسیاری از آنها به پیروزی رسیده و بسیاری سرکوب شده و از بین رفته است، اگر یک جنبش اجتماعی را اینگونه تعریف کنیم که تلاش جمعی برای رسیدن به اهداف و منافع مشترک و یک جنبش سیاسی یعنی تلاش جمعی افراد برای رسیدن به حقوق سیاسی خود از طریق عمل جمعی آن وقت نقش هدایت و رهبری این جنبش ها پر رنگ خواهد شد.

اکثر متخصصین علوم اجتماعی و جامعه شناسی در مطالعه جنبشهای سیاسی و اجتماعی به نقش رهبری تاکید ویژه داشته اند و رهبری را یکی از موارد مهمی دانسته اند که در هر جنبش سیاسی و اجتماعی رل اصلی را بازی می کند و موارد دیگر یعنی منابع مالی ، وسایل ارتباطی و عضو گیری بعد از رهبری قرار می گیرند حتی اکبر گنجی وقتی در سال گذشته با جامعه شناس معروف انگلیس “آنتونی گیدنز” دیداری داشت در این دیدار اکبر گنجی گفته بود که ما در ایران یک جنبش اجتماعی داریم ولی رهبری برای آن نداریم و گیدنز پاسخ داده بود این جنبش شما ناقص است و نمی تواند پیروز شود جنبش بدون رهبر مانند سر بی تن است..,

با مطالعه جنبش استقلال هندوستان، جنبش ضد آپارتاید آفریقای جنوبی، جنبش همبستگی لهستان، جنبش سیاهان آمریکا…می توان به عملکرد موفق رهبران این جنبشهای پی برد و کارهای سترگ و با عظمت آنها را ستود و تحسین کرد آنها که برای سرافرازی ملت خویش از همه چیز خود گذشتند و منافع شخصی خود را قربانی منافع ملی خویش کردند. خانم” رزا پارک” در جنبش سیاهان آمریکا با بلند نشدن از صندلی خود در اتوبوس و با به جان خریدن تحقیر و زندان توانست سیاهان آمریکا را به حقوق برابر با سفید پوستان برسناند در دادگاه هم با صدای بلند گفته بود”حقوق برابر حق ماست و نشستن در هر صندلی اتوبوس حق ماست” چرا که درآنزمان در آمریکا جای نشستن سیاهان با سفید پوستان در اتوبوس در آمریکا جدا بود.

نلسون ماندلا رهبر جنبش ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی مبارزه برای بر چیدن قوانین ضد انسانی و تبعیض آمیز حکومت وقت آفریقای جنوبی را در پیش گرفت و بعد از ۲۷ سال زندان با سرافرازی تواسنت آزادی را برای سیاهپوستان آفریقای جنوبی به ارمغان بیاورد و توانست بدون خشونت قوانین ضد انسانی را حذف کند
مهاتما گاندی در جنبش استقلال هندوستان با در پیش گرفتن مبارزه منفی مردم هند را دعوت به مبارزه با استعمار انگلیس کرد و با هدایت جنبش به صورت مدنی توانست هندوستان را با همکاری ملت خویش به استقلال برساند و هندوستان را از دست استعمارگران خارج کند ایشان وقتی دید انگلیسی ها برای نمک هم مالیات بسته اند خود با پای پیاده برای آوردن نمک از دریا به راه افتاد و پشت سر ایشان هم هزاران نفر به راه افتاد و چند روز راه پیمودند تا خود نمک از دریا بیاورند و این مبارزه منفی ایشان مبارزان راه استقلال را منسجم کرد و تن استعمارگران را به لرزه در آورد و به خاطر مبارزات طولانی گاندی با استعمارگران ملت هندوستان به ایشان لقب “مهاتما” یعنی روح بزرگ را دادند..,

با توجه به اینکه هر کس نمی تواند مدعی رهبری جنبشی شود مردم خود مبارزان پیشرو و مقاوم را به رهبری انتخاب می کنند و پشت سر ایشان قرار می گیرند و فرد مقاوم به عنوان لیدر جنبش شناخته می شد نه اینکه خود مدعی رهبری باشد مردم به خاطر مبارزات آن فرد ایشان را انتخاب می کنند.

حتی در بعضی از جنبشهای اجتماعی و سیاسی به خاطر نپختگی اعضای جنبش و در مرحله اولیه بودن جنبش بعضی از افراد غیر بصیر، ناکارآمد به صورت تصادفی رهبری حرکتی را به دست گرفته اند ولی بعد از پخته شدن جنبش، اعضاء جنبش آن فرد را کنار زده و فردی لایق و کاردان را به رهبری انتخاب کرده اند

حرکت ملی آذربایجان و مساله رهبری

بیشترین بحث درباره رهبری حرکت ملی آذربایجان در طول چند سال گذشته در میان فعالان ملی درگرفته است و بیشترین انرژی حرکت ملی را این مساله و مساله بایراق به هدر داده است و به جای انسجام به واگرائی در حرکت دامن زده شده است ملت آذربایجان برای انتخاب افراد لایق به رهبری یا به شورای رهبری محق هستند که کسی را انتخاب بکنند و یا کسی را انتخاب نکنند حالا که ملت آنگونه که ما می خواهیم نمی توانند نظر بدهند و شرایط به وجود نیامده فعالان ملی می توانند رهبری جنبش یا شورای رهبری را انتخاب کنند و کسی یا کسانی نمی توانند فردی را به اکثریت فعالان ملی تحمیل کنند مدعی رهبری باید در داخل و به همراه بدنه جنبش باشد و کسانی باید به شورای رهبری انتخاب شوند که دارای سابقه مبارزاتی درخشان و وجه (وجهه) مردمی داشته باشد و باید با تصمیم جمعی انتخاب شوند و نسبت به عملکرد خویش پاسخ گو باشند و اگر نتوانند وظایف خود را به نحو احسن انجام دهند باید با تصمیم جمع کنار گذاشته شوند.

تجربه انتخاب رهبر در میان تورکهای آذربایجان، عربها و افغانها

اگر چه این مطلب شاید به موضوع ربطی نداشته باشد ولی چون مربوط به انتخاب رهبری است طرح آن شاید مفید باشد

قورولتای در میان ترکهای آذربایجان

اقوام تورک ساکن آذربایجان برای انتخاب نادرشاه به پادشاهی در مغان “قورولتای” تشکیل دادند و روسای اقوام و طوایف در آن قورولتای جمع شدند و به صورت شورائی تصمیم گرفتند که نادر شاه شود

بنی سقیفه در میان عربها

موقعی که پیامبر اکرم(ص) فوت کردند روسای قبایل عرب برای جانشینی ایشان در بنی سقیفه جمع شدند و با تصمیم جمعی حضرت ابوبکر را به خلافت انتخاب کردند این یک انتخاب دموکراتیک در میان اعراب آنزمان بود حتی قبل از پیامبر هم آنها برای کارهای مهم در بنی سقیفه جمع می شدند با تصمیم جمعی برای مسائل مهم تصمیم گیری می کردند.

لویه جرگه در افغانستان

لویه جرگه در افغانستان با گرد آمدن تمامی روسای قبایل و ریش سفیدان تشکیل می شود با تصمیم جمعی مسائل افغانستان را پی گیری می کند و این حرکت جمعی و تصمیم جمعی آنها به نماد دموکراسی افغانستان تبدیل شده است

نتیجه گیری

با نگاهی اجمالی به جنبش های پیروز یک مساله مهم هم آشکار می شود و آنهم این است که رهبری جنبش نباید از بدنه جنبش جدا شود حتی اگر تبعید هم شود و به زور هم تبعید شود هر طور شده باید به بدنه جنبش بپیوندد و همراه با دیگر مبارزان حتی جلوتر از آنها به مبارزه خویش ادامه دهد اگر گاندی یا نلسون ماندلا به خاطر سختی مبارزه به خارج از کشور خود می رفتند و پناهندگی سیاسی می گرفتند یا به تبعید خود خواسته می رفتند هیچ وقت نمی توانستند برای جنبشهای کشور خویش مثمر الثمر واقع شوند این نکته برای فعالان ملی آذربایجان باید درسهای زیادی داشته باشد٫ وقتی عباس لسانی همه خطرات مبارزه در داخل را به جان می خرد یا سعید متین پور، صالح کامرانی، ابراهیم جعفرزاده، هدایت ذاکر، حسن آذربایجان، ابراهیم رشیدی… تمام خطرات مبارزه در داخل را به جان می خرند و حاظر نمی شوند به خارج از کشور بروند اینها می توانند رهبری حرکت ملی را به دست بگیرند و به صورت شورائی حرکت را در داخل هدایت کنند افراد از راه دور به صورت پیام نوری و غیر حضوری نمی توانند هدایت حرکت را به دست بگیرند کسانی که مدعی رهبری هستند باید در میان ملت خود باشند و از بدنه جنبش جدا نشوند.


Labels:


Read more- Ardı- بقيه- آردي



جنبش دانشجوئی آذربایجان و فقد سمبل
-------------------------------------------------------------------------------
احسان آستارالي
-------------------------------------------------------------------------------

در طول تاریخ اکثر جنبشهای اجتماعی و سیاسی دارای سمبل خاص خود بوده اند با آن سمبل شناخته شده اند و بیشتر انقلابات در کشورهای مختلف دارای سمبل خاص خود بوده اند. امروزه هم انقلابات رنگی هر کدام در کشوری خاص با سمبلی خاص شناخته شده اند در اکراین رنگ نارنجی، در گرجستان گل رز یا رنگ سرخ، این رنگها سمبل این انقلابات و جنبشها بوده اند.

هر جنبشی که دارای سمبل باشد و این سمبل در بین طرفدران و مردم عادی عمومیت یابد جنبش به راحتی با این سمبل به میان ملت می رود و ملت هم با دفاع از این سمبل از جنبش طرفداری می کنند و زورگویان را عقب می رانند.

چرا سمبل؟


بسیاری خواهند پرسید سمبل به چه درد جنبش دانشجوئی آذربایجان خواهد خورد؟ آیا در این برهه نیازی به سمبل وجود دارد؟ برای پاسخ به این سئوالها باید کارکرد و عملکرد سمبل جنبشها و حرکتها گذشته و حال ملل دیگر بررسی شود و نقش آن در پیشبرد اهداف جنبش مورد تحقیق قرار گیرد. با نگاه به جنبشها و حرکتهای اجتماعی گذشته و حال در جهان به راحتی در می یابیم که هر جنبشی که دارای سمبل تاثیر گذاری بوده توانسته به راحتی در دل مردم جای باز کند و هواداران بسیاری را برای خود دست و پا کند. حتی در تاریخ آذربایجان قیام خرم دینان با لباس سرخ که تقریبا می توان گفت رنگ سرخ سمبل آنها بوده توانسته بود طرفدران زیادی را برای دفاع از آذربایجان وا دارد.

با قاطعیت می توان گفت که سمبل “وحدت آفرین” و “متحد کننده” است و همه را برای رسیدن به یک هدف بسیج می کند و قدرت مردم را در یک جا و برای هدفی معین جمع می کند این تجمیع قدرت موجب قدرت گیری جنبش می شود.

علاوه بر آن سمبل در تظاهرات و راهپیمائی های خیابانی اعتماد به نفس افراد را بالا می برد. وقتی همه افراد در پشت یک پلاکارد پارچه ای که سمبل جنبش بر روی آن نقش بسته قرار می گیرند نیروی ایمان و اعتماد به نفس افراد چند برابر می شود. به راحتی می توانند نیروهای انتظامی را به عقب برانند و با حمله گارد ویژه فورا پراکنده نشوند. به عنوان مثال در انقلاب مخملی اکراین همه مردم با برداشتن پارچه ای به رنگ نارنجی و پلاکاردهائی با همین رنگ توانستند همبستگی خود را اعلام کنند و جهان آزاد هم صدای اتحاد آنها را شنید و با آنها همصدا شد.

امروزه اکثر گروه های اجتماعی دارای سمبل خاص خود هستند حتی گروه های ضد اجتماع هم با سمبلهای خود شناخته می شوند، گروه رپ، هوی متال… همه دارای سمبل خاص خود هستند که با این سمبلها برای خود طرفدار جذب می کنند.

فرق سمبل و بایراق

اگرچه بایراق هم خودش یک نوع سمبل است ولی بین بایراق دولتها و سمبل جنبشهای اجتماعی و سیاسی فرق اساسی وجود دارد. بایراق دولتها و کشورها، دارای وجه حقوقی می باشد و بار حقوقی دارد و از طرف جوامع بین المللی پذیرفته شده و نماد یک دولت حقوقی محسوب می شود ولی سمبل یک حرکت سیاسی و اجتماعی اگرچه در آینده می تواند به عنوان پرچم سیاسی یک دولت مورد استفاده قرار گیرد ولی در حال مبارزه برای رسیدن به هدف، دارای بار حقوقی و سیاسی در مجامع بین المللی نیست و فقط برای شناساندن جنبش به دنیا می تواند مثمرو ثمر واقع شود و طرفداران جنبش را متحد کند و حامیان جدیدی برای جنبش بوجود بیاورد.

علامت بوزقورد؟

بسیاری از دوستان با شنیدن نام سمبل برای جنبش دانشجوئی یا حرکت ملی آذربایجان از علامت بوزقورد دفاع می کنند. چرا علامت بوزقورد نمی تواند سمبل ما باشد؟ برای اینکه علامت”بوزقورد” تمثیل کننده آذربایجان جنوبی نمی باشد. امروزه علامت بوزقورد در ترکیه و بسیاری از جاهای دیگر هم مورد استفاده قرار می گیرد برای ما یک سمبلی نیاز است که تمثیل کننده آذربایجان جنوبی باشد و خاص خودمان باشد. اگرچه علامت بوزقورد در تجمعات و راهپیمائی های شهرهای آذربایجان جنوبی استفاده می شود حتی در عروسیها مورد استفاده قرار می گیرد برای همه ما محترم است ولی باید سمبلی خاص جنبش دانشجوئی آذربایجان جنوبی داشته باشیم که با تاریخ آذربایجان جنوبی و فرهنگ آن سازگار باشد. بوز قورد برای همه ملل تورک می باد خاص ما نیست و همچنین این سمبل باید به صورت پارچه و اشکال هنری دیگر هم عرضه شود.

نتیجه گیری

جنبش دانشجوئی آذربایجان به خاطر اینکه در گذشته و حال منسجم عمل کرده و عملکرد موفقی از خود به جای گذاشته و همچنین در این جنبش هیچ نوع ادعای قدرت و مقام و شهرت طلبی وجود ندارد باید جنبش دانشجوئی آذربایجان پرچمدار تحولات نوین در حرکت ملی باشند چنانچه در گذشته بوده اند و با دوراندیشی خاصی در سال گذشته با اعلام ۱۹ اردیبهشت به عنوان “روز دانشجوی آذربایجان” خلاقیت و ابتکار خود را نشان دادند و این بار هم باید گره مشکلات حرکت ملی را باز کنند. اگر جنبش دانشجوئی آذربایجان که در داخل است با درایت و تدبیر یک سمبلی را برای خود انتخاب کنند حرکت ملی آذربایجان و ملت آذربایجان هم که تحت تاثیر جنبش دانشجوئی آذربایجان است سمبل آنها را به عنوان سمبل حرکت ملی قبول خواهند کرد و حرکت ملی هم از این سمبل سود خواهد برد و ما را متحد خواهد کرد.

جنبش دانشجوئی آذربایجان منیت و شهرت طلبی را در خود کشته و همه داشته خود را برای خدمت به ملت عرضه کرده است. برای کارهای خود هم هیچ گونه ادعائی نداشته اند و دست مدعیان قدرت طلب و شهرت طلب را هم از مصادره حرکت ملی آذربایجان کوتاه کرده اند و باید این بار هم نقش خود را خوب بازی کنند. تا مسائل قابل حل(مثلا بایراق) را که عده ای به مشکل لاینحل تبدیل کرده اند و در آینده می تواند برای آذربایجان مشکل ساز باشد حل کنند با اتحاد و انسجامی که در جنبش دانشجوئی آذربایجان وجود دارد می توان امیدوار بود که سمبل وحدت آفرین حرکت ملی آذربایجان را به نام خود ثبت کنند.


Labels:


Read more- Ardı- بقيه- آردي



یک گام به عقب، نفوذ به عمق جامعه، بازگشت مقتدرانه
-------------------------------------------------------------------------------
احسان آستارالي
-------------------------------------------------------------------------------
در طول یک دهه گذشته حرکت ملی آذربایجان اغلب تاکتیکهای مبارزه را در مقابل رژیم ‏فارسگرای تهران امتحان کرده است و سود و زیان هرکدام از این نوع تاکتیکهای مبارزه ‏تقریبا آشکار شد و اکثر فعالین ملی یک سینه سخن در مقابل هر کدام از این تاکتیکها ‏دارند این تاکتیکها که بنابر شرایط زمانی و مکانی اتخاذ می شد در زمان خود بیشترین ‏منافع را عاید حرکت ملی کردند و در حال حاظر هم اگرچه می توان با آن تاکتیکها به ‏مبارزه رفت ولی کارائی خود را به خاطر افزایش سرکوب حکومت از دست می دهند. ‏فعالین ملی در طول یک دهه گذشته از تاکتیتک” مواجه یا تقابل” بیشترین استفاده ‏را برای پیشبرد اهداف خود استفاده کردند و اوج این نوع مبارزه در خرداد ۱۳۸۵ به وقوع ‏پیوست.

این تاکتیک با شدت و ضعف از اواخر دهه هفتاد شروع شد، تجمع بر سر مزار ‏باقرخان، دکتر زهتابی، تحصن مسجد قاراباغ (سرچشمه) در اردبیل و مراسم قلعه بابک ‏در سال ۱۳۸۴ ادامه این تاکتیک بود که در سال ۱۳۸۵ به فوران ملی انجامید و تمام آذربایجان و ‏قم وتهران را هم در بر گرفت. این شیوه مبارزه اگر چه نام حرکت ملی آذربایجان را در ‏جهان منعکس کرد و دنیا آذربایجان جنوبی را شناختند ولی درشرایط موجود دیگر این ‏تاکتیک جوابگوی زمان ما نیست و باید برای پیگیری اهداف خود تاکتیک های جدیدی را ‏برای زمان حاظر و شرایط جدید طراحی و اجرا کنیم.‏

یک گام به عقب ‏

یک گام به عقب را نباید شکست یا عقب نشینی از اصول و اهداف تعریف کرد امروزه ‏شرایط مبارزه در داخل آذربایجان جنوبی تفاوتی با شرایط جنگ اما به صورت مدنی و ‏گاهی جنگی ندارد باید با تمامی تاکتیکهای جنگهای کلاسیک و مدرن آشنائی داشته ‏باشیم و همچنین تاکتیکهای جنگی تورکها در طول تاریخ را هم مد نظر داشته باشیم. در ‏طول جنگ زمانی که فرماندهان می بینند که تقابل در جبهه نبرد تلفات زیادی دارد فورا به ‏صورت تاکتیکی دستور عقب نشینی می دهند و بعد از آرایش و سازماندهی دوباره حمله ‏می کنند مبارزه مدنی هم تقریبا شکل جنگهای کلاسیک و مدرن را دارد، زمانی که ‏احساس می کنیم تلفات ما در تقابل با حکومت زیادتر می شود برای حفظ یاران خود باید ‏تاکتیک خود را عوض کنیم تا با کمترین هزینه به هدف خود برسیم. بعد از برداشتن یک ‏گام به عقب چه باید کرد؟

نفوذ به عمق جامعه

امروزه اگرچه حرکت ملی و فعالان ملی در آذربایجان جنوبی کاملا از طرف مردم شناخته ‏شده است ولی برای نفوذ به عمق دل و جان جامعه کار کمی شده است. هنوز بسیاری ‏از افراد با آرمانها و اهداف مترقی حرکت ملی آذربایجان و فعالان ملی آشنائی کمی دارند ‏و یا ندارند و باید با مطالعه افکار جامعه و روانشاسی جامعه به تمام لایه های جامعه نفوذ ‏کرد. از چوپان گرفته تا تجار و مهندسین و وکلا… همه را باید با مشکلات آذربایجان آشنا ‏کرده و بعد بخواهیم که با وطن خود مسئولانه برخورد کنند آذربایجان مال همه ماست تا ‏وقتی که مشکلات هست همه در عذاب خواهیم بود. در این مرحله باید از کارهای ‏احساسی پرهیز شود و همه کارها بر اساس تصمیمات جمعی صورت بگیرد. تزریق ‏عقلانیت به تمام لایه های حرکت ملی و فعالان ملی و دور کردن آنها از حرکتهای ‏احساسی و تشویق به مطالعه و تولید مطالب جدید درباره دردهای آذربایجان و راه چاره ‏برای آنها باید در این مرحله بیشتر از همیشه شود.

همچنین در این مرحله باید تمامی ‏اشکالات تاکتیکهای گذشته هم مورد مطالعه قرار گیرد و نقاط ضعف و قوت دشمن هم به ‏طور کامل در این مرحله باید شناخته شود. حتی نفوذ به تمامی ارگانهای دولتی در این ‏مرحله توصیه می شود. در این مرحله باید طوری به لایه های بالا و زیرین جامعه نفوذ ‏شود که روزی اگر بخواهیم حرکتی برای آذربایجان انجام دهیم کسی مدافع فارسها ‏وفارسگرایان نباشد و دولت در مقابل عمل انجام شده قرار گیرد و مجبور به امتیاز دهی ‏شود و آذربایجان را به حرکت ملی واگذار کند. فعالیتهای فرهنگی و آموزش زبان ترکی ‏و پخش جزوات فرهنگی و آموزشی در این مرحله باید برای هر دوره سنی کودکان و ‏نوجوانان و جوانان از مهد کودک گرفته تا دبیرستان و دانشگاه مطالب آموزش به زبان ‏ترکی تهیه کرده و بین مردم به صورت سی.دی، جزوه، کتاب… پخش شود مدارس، ‏مساجد، مهد کودکها… همه باید در تحت پوشش فرهنگی حرکت ملی قرار گیرد نفوذ ‏فرهنگی فارسها و فارسگرایان را باید آرام آرام به صفر برسانیم می توان گفت به یک ‏انقلاب فرهنگی نیاز داریم. پیش از آموزش سیاسی مردم باید از راه فرهنگی دل ملت را ‏تسخیر کنیم از هر راهی که شده از موسیقی گرفته تا آموزش زبان ترکی. اگر ملت با ‏زبان، تاریخ و فرهنگ خود دقیق آشنا شود، خود برای گرفتن حقوق از دست رفته خود ‏اقدام خواهد کرد ما همه کارها را نمی توانیم انجام دهیم باید ملت خود را نسبت به ‏فرهنگ خود مسئولیت پذیر کنیم تا آنها هم با ما همقدم شوند.‏

تشکل یابی و کادرسازی در مرحله یک گام به عقب‏

با اینکه حرکت ملی آذربایجان بیش از دو دهه فعالیت در متن جامعه آذربایجان داشته ‏است ولی ما دارای تشکلیلات حرفه ای نیستیم. اگرچه سرکوب حکومت بی تاثیر نبوده ‏ولی خود فعالین حرکت ملی هم برای ایجاد یک تشکل و تشکیلات مختلف، آمادگی و ‏دانش سیاسی لازم برای تشکیل و هدایت یک تشکل حرفه ای را نداشتند و نتوانستند ‏تشکیلات حرفه ای ایجاد کنند بدون داشتن تشکیلات حرفه ای و دارای دسیپلین، انرژی ‏ما هدر خواهد رفت چرا که کادر سازی در داخل تشکیلات صورت می گیرد بدون ‏تشکیلات ما مثل دانه های شن و ماسه از هم جدا هستیم تشکیلات و نظامنامه ‏تشکیلات به عنوان سیمان، همه ما را به هم مربوط می کند و ما را یکی می کند. در ‏تشکیلات است که مسئولیت پذیری آموزش داده می شود و افراد یاد می گیرند دسیپلین ‏را رعایت کنند و نظم و ترتیب داشته باشند، یا چه حرفی را در کجا بزنند و چه حرفی را ‏نزنند. بدون وجود تشکیلات منسجم حرکت ملی به یک حرکت بدون دسیپلین تبدیل ‏خواهد شد که انرژی ملی ما به هدر خواهد رفت. وظایف و مسئولیتها تماما در تشکیلات ‏معنا پیدا می کند همچنین پاسخگو بودن هم در تشکیلات آموزش داده می شود. ‏

تشکیلات ملی ما باید به کادرسازی حرفه ای روی بیاورند آذربایجان به سیاهی لشکر ‏نیاز ندارد به افراد حرفه ای نیاز دارد. حزبی که ادعا می کند بیش از ۱۰ شعبه در اروپا و ‏آمریکا دارد چرا یک تیم اقتصادی ندارد؟ یک تیم سیاسی ندارد؟ یک تیم حقوقی ندارد؟ یک ‏گروه مترجم ندارد؟… آیا این گونه آمار دادن فقط برای اقناع و فریب افراد جوان نیست؟ ‏

گیریم که فردا آذربایجان را به دست این گروه دادند لطفا بگویند سیستم اقتصادی ‏آذربایجان چگونه خواهد بود؟ سیستم بیمه؟ سیستم بهداشتی؟ سیستم سیاسی؟ ‏آزادی بیان و دموکراسی چگونه خواهد بود؟ ملت را چشم بسته کجا می خواهند ببرند؟ ‏رابطه ملت و احزاب ملی و فعالان ملی رابطه چوپان و گوسفند نیست این را باید بعضی از ‏دبیر کل احزاب خارج نشین و طرفداران داخلی آنها بدانند. شما برنامه کاری خود را برای ‏آینده آذربایجان به ملت ارائه دهید ملت خود انتخاب خواهد لطفا حق انتخاب را از ملت ‏نگیرید رهبر و کادرهای تشکیلات ملی آذربایجان چه در داخل و چه در خارج لطفا با ملت ‏آذربایجان دیمی و کلنگی بر خورد نکنید ؟ ملت آذربایجان صغیر نیست. لطفا برای فردای ‏آذربایجان برنامه بدهید؟ کادر حرفه ای آموزش دهید، تیم های حرفه ای و کمیته های ‏تخصصی درست کنید. بیانیه های حماسی به درد آذربایجان نمی خورد، شعر خوب ‏است، حماسه خوب است. ولی ملت آذربایجان هزاران مشکل دیگر هم دارد، مشکلات ‏فرهنگی، سیاسی، روان شناسی، هویتی، اجتماعی… هزاران مشکل مثل سرطان به ‏جان آذربایجان افتاده است.

گروهی که کادر حرفه ای نداشته باشد چگونه با این ‏مشکلات برخورد خواهد کرد. با شعر و حماسه که نمی توان این مشکلات را حل کرد. این ‏مشکلات نیاز به افراد دانا و متخصص دارد. کدام گروه این کمیته های تخصصی را دارد ‏لطفا بگوید ما هم بشناسیم؟ اگر دارند لطفا برنامه های خود و مطالعات خود را در اختیار ‏سایر فعالان هم بگذارند. کدام حزب یا گروه آذربایجانی در اروپا یا آمریکا سیستم سیاسی ‏و انتخاباتی، سیستم بیمه و تامین اجتماعی، سیستم فرهنگی و آموزشی، سیستم ‏کشاورزی، سیستم شهری و خدمات عمومی … آن کشورها را تابحال مورد بررسی و ‏مورد اطلاع رسانی قرار داده است؟ بالابردن یک تکه پارچه رنگی و نقاشی شده به ‏درد ملت آذربایجان نمی خورد ملت برنامه از شما می خواهد لطفا سیستمهای پیشرفته ‏انتخاباتی و حزبی، سیاسی واقتصادی کشورهای اروپائی و آمریکائی را بررسی کرده و ‏برای آذربایجان جنوبی بهترین آنها را تشریح کنید. شما برای حزب خودتان هر رنگ و ‏پرچمی دوست دارید بردارید ملت در داخل آذربایجان جنوبی سمبل و پرچم خود را خود ‏در آینده انتخاب خواهد کرد و نیازی هم به تایید شما نخواهد بود.‏

بازگشت مقتدرانه

الان که حکومت با گلوله جواب ملت آذربایجان را می دهد و فرزندان ملت را شهید می ‏کند بهترین فرزندان ملت را زندانی و شکنجه می کند ما هم باید تمامی حرکت و ‏رفتارهای خود را حساب شده انجام دهیم. صحنه سیاسی آذربایجان را از التهابات دور ‏کرده و اکثر فعالیتهای خود را دور از چشم ماموران و ولی در متن جامعه انجام دهیم و ‏جامعه را تحت پوشش فرهنگی و سیاسی خود بگیریم ولی به صورت آرام و حساب شده ‏و منتظر اشتباه دشمن بمانیم، چرا که حکومتهای استبدادی گاهی اشتباهاتی می کنند ‏که موجب از بین رفتنشان می شود و سعی کنیم تمامی افراد پیشرو و تشکلها در یک ‏جبهه قرار گیرند و هدایت حرکت ملی به صورت شورائی و جبهه ای باشد و همچنین تا ‏می توانیم تهران را باید تضعیف کنیم تا وقتی تهران قدرتمند باشد آذربایجان ‏روی خوش نخواهد دید و دشمن را در داخل خانه خودش مشغول کنیم، نه در ‏آذربایجان که خانه ماست. بعضی از تجمعات ما باید به سوی تهران سوق داده ‏شود و آذربایجان در نظر دشمن آرام به نظر برسد آنوقت است که می توانیم در روز واقعه ‏و حادثه با اقتدار به صحنه برگردیم و آذربایجان را آزاد کنیم.‏

Labels:


Read more- Ardı- بقيه- آردي



سرنوشت شیخ صادق خلخالی در انتظار واعظان جمعه شهرهای آذربایجان
-------------------------------------------------------------------------------
احسان آستارالي
-------------------------------------------------------------------------------

جاده صاف کنهای شوونیستهای تهران در آذربایجان چشمهای خود را به واقعیتهای سیاست حاکمان فارسگرای تهران بسته اند چشم و گوش بسته خود را در اختیار آنها قرار داده اند و علاوه این به خاطر پست و مقام دنیوی می خواهند ملت آذربایجان را هم به نوکری اینها دربیاورند. این ملایان قدرت طلب و دنیا زده همه هم و غمشان ضدیت با ملت آذربایجان و منافع آن می باشد. ولی جوانان هویت طلب و مبارزان پیشرو را مانع ” فارس تازی ” خود در آذربایجان می دانند و به این خاطر بعد از قیام خرداد این بی خبران از درد های ملت آذربایجان بیشترین حملات لفظی و توهین آمیز را در بازار زهد فروشی و ریاکاری جمعه نثار بهترین فرزندان ملت آذربایجان کرده اند.

علاوه بر بازار ریا در روز جمعه در هر مسجدی که چند جوان ناآگاه بسیجی را دور خود دیده اند دور برداشته و حتی به جمهوری آذربایجان شمالی هم با تمام توان حمله کرده اند و عقده های قدرت طلبی و شهرت طلبی خود را برای همه عیان کرده اند.

شیخ شبستري در مسجد شهر “تسوج” جمهوری آذربایجان شمالی را ایران شمالی می خواند و حملات لفظی شدیدی را به هویت طلبان ترک می کند. این شیخ نمی گوید که اگر جمهوری آذربایجان شمالی ایران شمالی پس ایران جنوبی کجاست؟ اگر آنجا ایران شمالی پس باید یک ایران جنوبی هم باشد چرا تابحال به دنیا دروغ گفته اید و دولت خود را جمهوری اسلامی ایران گذاشته اید. چرا نام دولت خود را جمهوری اسلامی ایران جنوبی نگذاشته اید؟ اگر آذربایجان شمالی ایران شمالی آنوقت “بحرین” چسیت؟ آیا بحرین ایران جنوبی است یا بحرین است؟

یا حملات “شیخ عاملي” در نماز جمعه اردبیل به آذربایجان برای خوش خدمیی به اربابان فارس خود در تهران را چگونه می توان ارزیابی کرد؟ این افراد که می خواهند علاوه بر خود، ملت خود را هم به نوکری بیگانگان در بیاورند را چگونه می توان انسان نامید؟ افرادی ریاکار و دنیا پرست و مقام پرست که اراده ای از خود ندارند و حلقه به گوش اربابان فارس خود رد تهران نشسته اند. اگر روزی ناف اینها از تهران و قم بریده شود چه کار خواهند کرد؟ آنها که به سیاستهای تهران و قم وابسته شده اند و هر آنچه آنها می گویند و اینها هم تکرار می کنند و به عنوان بازوههای عملیاتی آنها در آذربایجان عمل می کنند را چگونه می توان تحمل کرد؟

شوونیستها و آریا پرستان تهران نشین بعد از اینکه نتوانستند با افرادی همچون دکتر مرتضوی و رفیعیان و غیره به مقابله با آذربایجان بر خیزند شیخ و ملاهای بی دانش را به جنگ ملت آذربایجان فرستاده اند. و با بسیج عده ای سپاهی و حقوق بگیران فارسها در آذربایجان به جنگ هویت طلبان حق طلبان آمده اند و انجمنهای جعلی مانند “طوبی” و “وطن” در تبریز با نظارت ورق پاره “میثاق” درست کرده اند و حملات به اصطلاح ادبی خود را با همکاری افرادی از جمله” خلیل محمدی”، “جلال محمدی”، “طاهری خسروشاهی”… و دکتر “نائبیان” مدرس تاریخ دانشگاه تبریز بر علیه آذربایجان شمالی و جنوبی تدارک دیده اند و با تمام توان برای جعل تاریخ آذربایجان و نامهای تاریخی آن می کوشند نوکری خود را به فارسها نشان دهند نامهای این افراد باید در خاطر همه بماند و هویت طلبان ترک در تبریز باید اینها را شناسائی کنند و برای ملت اینها و عملهایشان را افشا کنند اینها باید افشا بشوند و ضدیت آنها با آذربایجان برای همه باید روشن شود.

نمی دانم چرا این شیخهای از خدا بی خبر از سرنوشت شیخ صادق خلخالی درس عبرت نمی گیرند و تمام شب و روز را در خدمت اربابان خود هستند برای خیانت به ملت خود . مگر شیخ خلخالی کمتر برای فارسها خدمت کرد؟ تمامی دشمنان آنها را سرکوب کرد و در آخر سر اربابانش بعد از اینکه تاریخ مصرف ایشان گذشت لقب”دیوانه” به ایشان داده و او را منزوی کردند. حتی برای مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان هم تایید صلاحیت نکردند. عاقبت مزدوران غیر از این نسیت!


Labels:


Read more- Ardı- بقيه- آردي



پرزنتیشن و توجیه
-------------------------------------------------------------------------------
احسان آستارالي
-------------------------------------------------------------------------------

هر حزب سیاسی و گروه فکری برای تبلیغ افکار و اهداف خویش به افرادی باسواد و خوش بیان نیاز دارد تا بتوانند با زبانی فصیح و به صورت روشن ومنطقی افکار و اهداف آن حزب و گروه را توضح داده و طرفدارانی را برای آن حزب جذب کند خصوصا در مواقع انتخاباتی کار این افراد زیاد می شود چرا که باید با آشنا شدن به رواشناسی اجتماعی مردم طوری با آن مردم صحبت کنند و نظریات حزب یا فرد مورد نظر طوری باید تبلیغ کنند که خریدارانی در بین بین مردم برای نظریات خویش پیدا کنند کار این افراد پرزنت کردن است فکری یا هدفی را به صورت منطقی برای طرف مقابل تفهیم می کنند و او را جذب می کنند.

حتی بنگاه های اقتصادی و تولیدی و مراکز خدماتی هم از این روش استفاده می کنند با استخدام بازار یابهای حرفه ای و خوش بیان خدمات و کالاهای خود را تبلیغ می کنند و حتی بسیاری از مراکز اقتصادی بیشترین هزینه را برای تبلغ خویش و کالای خویش از طریق بازار یابها و نمایندگان فروش هزینه می کنند کار نمایندگان فروش و بازاریابها پرزنت خریدار است حتی بسیاری از این افراد برای پرزنت کردن خریداران و یا عرضه خدمات خویش سمینارهای یک روزه یا ساعتی ترتیب می دهند و با بیان فصیح و منطقی خویش دل خریدار را می ربایند.

حرکت ملی آذربایجان هم برای تبیلغ خویش باید از هنر تبلیغ و پرزنتیشن استفاده کند و اهداف و آماج خویش را در بین ملت آذربایجان ترویج کند گاهی دیده می شود که بعضی از فعالان ملی با اینکه حق می گویند و کارهای آنها قانونی است ولی جدی گرفته نمی شوند یا در مقابل یک سئوال و انکار طرف مقابل زود از کوره در می روند و کنترل خویش را از دست می دهند با اینکه حرفشان درست است ولی به علت زود از کوره در رفتن و عدم صبوری نمی توانند در طرف مقابل تاثیر بگذارند.بای بک

ما باید بدانیم که با کسانی بحث می کنیم و به سئوال کسانی پاسخ می دهیم که ۸۰ سال است در یک سیستم آپارتاید بزرگ می شود با در این سیستم آموزش دیده است و سواد او چیزی است که پان فارسها یاد داده اند آیا شایسته است با این گونه افراد که بسیاری از آنها بالقوه پتانسیل جذب شدن به اهداف ملی را دارند از خود برنجانیم و آنها را از حرکت ملی دل زده کنیم در اینجاست که باید از هنر تبلیغ و پرزنتیشن استفاده کنیم با صبوری و متانت افکار ملی و اهداف ملی را توضیح دهیم نه اینکه با ایشان به مجادله بپردازیم یا درگیری لفظی داشته باشیم.

صبوری و متانت درگفتار و رفتار جزء هنر تبلیغ می باشد که متاسفانه گاهی دیده می شود که بعضی از فعالان ملی نمی خواهند یا نمی توانند از این هنر استفاده کنند و افکار به حق خویش را توضیح دهند و به خشونت کلامی و گفتاری روی می آورند و طرف مقابل را از خود فراری می دهند و نمی توانند برای حرکت ملی نیرو جذب کنند.

بسیاری از فعالان ملی فقط با متانت و صبوری و با استفاده از هنر تبلغ توانسته اند نیروی زیادی برای حرکت ملی جذب کنند عباس لسانی و سعید متین پور از جمله افرادی هستند که با صبر و متانت هر تازه واردی را جذب حرکت ملی کرده اند و بسیاری از افراد فقط به خاطر درایت و صبوری آنها در گفتار و رفتار ملتچی شده اند حتی عباس لسانی در زندان هم از هنر پرزنتیشن استفاده کرده و سربازان زندان را هم با اهداف حرکت ملی آشنا کرده بود این کار ایشان نشان از دور اندیشی و درایت دارد که حتی مخالفان حرکت ملی هم مجبور به تحسین از عباس لسانی شده اند.بای بک

احزاب ملی و فعالان ملی باید نیروهای و طرفدران خویش را با فن بیان و فنون تبلیغ درست اهداف ملی آشنا کنند و هنر تبلیغ درست اهداف ملی را یاد دهند تا در نهایت حقانیت به علت هدم آشنائی با فنون بیان مسئله نتواند تاثیر گذار باشد امروزه باید علم تبلیغات و هنر تبلیغات صحیح را همه بکار بگیریم و اهداف خویش را تبلیغ کنیم تبلیغات سطحی و نمایشی برای بزرگ کردن خویش و کارهای بی حاصل به درد افراد عوام فریب و مردم فریب می خورد نه به درد یک فعال ملی، یک فعال ملی که به منافع ملی می اندیشد نیاز به عوام فریبی و مردم فریبی ندارد فقط کافی است که به هنر تبلیغات صحیح روی بیاورد و با صدای رسا حقانیت حرکت ملی و اهداف ملی را فریاد زند و افراد ناآگاه به حرکت ملی را پرزنت کند و آنها را نسبت به اهداف پافارسیست توجیه کند.

۳۰/۰۷/۱۳۸۶

Labels:


Read more- Ardı- بقيه- آردي



نزدیکی احتیاط آمیز به روسیه‏‏ و‏ تضعیف محور فارس-کرد-ارمنی
-------------------------------------------------------------------------------
احسان آستارالي
-------------------------------------------------------------------------------
نظام بین الملل هر روز دچار تغییر و تحولات اساسی می شود و دوستان دیروز از نظر منافع ملی تبدیل به دشمنان ‏‏ امروز می شوند و دشمنان دیروز تبدیل به دوستان امروزی می شوند این رسم نظام بین الملل و سیاست بین الملل ‏در طول تاریخ بوده است.

آنها که با عینک منافع ملی به تحولات می نگرند این را بهتر از هر چیز می توانند ‏درک کنند یعنی منافع ملی ماوراء ایدئولوژی و دشمنی های تاریخی و سنتی قرار می گیرد در این برهه از تاریخ ‏هم فعالان ملی باید تمامی تحولات خاورمیانه و نظام بین الملل را با عینک منافع ملی بنگرند و دشمنی های سنتی و ‏قالبی که از گذشته بر ذهن ما حاکم گشته است باید کنار گذاشته شود تحولات امروزی را باید با درک امروزی ‏تحلیل کرد و بر اساس تحلیل درست تصمیم گیری کرد دشمنی های تاریخی نباید امروزه منافع ملی ما را به خطر ‏اندازد و ما نتوانیم به خاطر ذهنیت تاریخی منافع ملی خود را حفظ کنیم. سیاست ما باید رئالیستیک ملی گرایانه و ‏واقع گرایانه باشد بر اساس شعارهای تاریخی و سنتی نمی توانیم جلو برویم و پیشرفت کنیم. منطق حاکم بر ذهن ‏قالبی و تاریخی امروزه نمی تواند مدافع منافع ملی ما باشد.

دوستان و دشمنان آذربایجان باید بر اساس منافع ملی ‏امروزی و آینده تحلیل و مشخص شوند* نه بر اساس دشمنی ها و تجاوزات تاریخی. درست است که بعضی از ‏دشمنان تاریخی آذربایجان و ترکهای در ایران، امروزه هم بر اساس منافع ملی، دشمن محسوب می شوند ولی ‏بعضی از دشمنان تاریخی ما امروزه ودر آینده می توانند شریک اقتصادی و سیاسی خوبی برای ما باشند و روابط ‏خود را می توانیم بر اساس منافع ملی با آنها بر قرار کنیم از این ارتباط هر دو طرف سود ببرند و بازی برد- برد ‏را پیش ببریم.‏

تحولات آینده خاورمیانه ایران را به شدت تحت تاثیر قرار خواهد داد و ما چه بخواهیم و نخواهیم وارد این بازی ‏بزرگ خواهیم شد و این تحولات خواسته یا ناخواسته آذربایجان جنوبی را هم شامل خواهد شد و باید از حالا تمامی ‏افراد ملی و تشکیلات ملی آذربایجان از هر نظر خود را برای تحولات آینده آماده کنند تا بتوانیم منافع سرزمینی و ‏ملی خود را دفاع کنیم. برای اینکه آن روز دچار سردرگمی در شناخت دوست و دشمن نشویم باید از حالا دوستان ‏و دشمنان آذربایجان را بشناسیم و برای این کار باید ذهنیت تاریخی و قالبی را کنار بگذاریم و بر اساس داده های ‏امروز تحلیل کنیم. بعضی از شعار های تاریخی باید کنار گذاشته شوند و از کسانی که این شعار ها را می دهند ‏بخواهیم که مسئولانه با منافع ملی آذربایجان برخورد کنند. یکی از این شعارها، شعار معروف “روس، فارس، ‏ارمنی بوتون تورکون دشنی” است. این شعار باید تغییر یابد یا بکل کنار گذاشته شود. امروزه با تحلیل منافع ملی، ‏روسیه تقریبا به ما نزدیک است تا کورد، پس روسیه باید از این شعار حذف شود همچنین ارمنی ها هم امروزه در ‏محاصره قرار گرفته اند یواش یواش دارند خنثی می شوند.

برای اینکه دشمنان آذربایجان و ترکها دقیقا مشخص شوند به تحلیل اجمالی از بازیگران اصلی این مساله می ‏پردازیم (همسایگان خود). همچنین به این مساله خواهیم پرداخت که چرا حرکت ملی آذربایجان باید به روسیه به ‏صورت احتیاط آمیز نزدیک شود و در این نزدیکی چه سودی نهفته است.‏

روسیه

روسیه اگر چه دشمن تاریخی آذربایجان و ترکها بوده است امروزه می تواند برای دنیای ترک و آذربایجان منافع ‏سرشاری داشته باشد و دنیای ترک با نزدیکی به آن می تواند بسیاری از تهدیدات را به فرصت تبدیل کند و منافع ‏زیادی هم به دست آورد.‏

همانگونه که می دانیم روسیه ابرقدرت دیروز و بازیگر قهار امروزی در صحنه بین الملل می باشد که دارای ‏ذخایر زیاد نفت و گاز و غیره می باشد و از نظر انرژی مشکلی ندارد و تامین کننده اصلی انرژی اروپا می باشد ‏و علاوه بر این که ذخایرنفت و انرژی امروزه تبدیل به اهرم استراتژیک شده است روسیه یک قدرت نظامی و ‏اتمی در جهان می باشد و دارای حق وتو در شورای امنیت است. آیا دشمنی با روسیه با این موقعیت به نفع ‏حرکت ملی آذربایجان است؟ ترکیه با اینکه در قفقاز و آسیای میانه بیشترین رقابت را با روسیه دارد و همچنین در ‏گذشته هم عثمانی و روسیه دشمن تاریخی همدیگر بودند ولی امروزه ترکیه در کنار روابط با غرب و آمریکا ‏بیشترین بها را به روابط خود با روسیه می دهد و از این طریق هم، منافع زیادی عاید ترکیه شده است. چنانکه از ‏نوشته روزنامه های ترکیه بدست می آید در سال گذشته توریستهای روسی بیشترین رقم را نسبت به دیگر کشورها ‏داشته اند و بیشترین سود ترکیه از توریست، توریستهای روسی بوده است. و هلدینگ ها و شرکتهای بزرگ ‏ترکیه هم در روسیه دست به سرمایه گذاری بلند مدتی زده اند و بازار روسیه را می خواهند به دست بگیرند از ‏جمله آرچئلیک و بئکو… ‏

حالا روسیه، آن روسیه ۱۰ سال پیش نیست که بعد از فروپاشی دچار آشفتگی بود امروزه روسیه اکثر بدهی های ‏خارجی خود را به خاطر گران شدن نفت و گاز پرداخته است و قدرت اقتصادی روسیه هم بهبود قابل توجهی پیدا ‏کرده است قدرت سیاسی روسیه هم افزایش یافته است و مردمش پولدار شده اند و برای خرج پولهای خود به ‏ترکیه می روند.

روسیه در آسیای میانه، قفقاز، قفقاز جنوبی و دریای خزر یک بازیگر اصلی و تعیین کننده است ما چه بخواهیم و ‏چه نخواهیم با این قدرت جهانی که عضو هشت کشور صنعتی جهان هم است همسایه هستیم و باید راههای حفظ ‏منافع خود در مقابل روسیه را بدانیم و با احتیاط به روسیه نزدیک شویم و محمل ما هم برای این کار می تواند ‏اتباع جمهوری آذربایجان در روسیه و دیپلماتهای ملی گرای جمهوری آذربایجان باشد که به زبان روسی مسلط ‏هستند و سیاست روسیه را بهتر درک می کنند. باید تشکلات ملی ما کمیته ویژه ای را برای نفوذ و لابی گری در ‏روسیه برای آذربایجان جنوبی تشکیل دهند و نگذارند سیاست روسیه به طرف دشمنان ما، فارس و کورد متمایل ‏شود و فعالان ملی هم در داخل دست از شعارهای احساسی بر علیه روسیه دست بر دارند و به صورت رئال و ‏واقعگرایانه با مساله برخورد کنند.‏

فارسستان

دشمن تاریخی و سنتی ترکها و آذربایجان در طول تاریخ فارسها بوده و امروزه هم دشمن درجه یک ترک و ‏آذربایجان می باشد. فارسها دشمن فرهنگ، زبان، تاریخ و سرزمین آذربایجان و در کل دنیای ترک می باشند و ‏امروزه هم با آسیمیله کردن فرزندان ترک می خواهند تمامی موجودیت ما را با نابودی روبرو کنند هویت و ‏سرزمین ما را می خواهند نابود کنند فارس با زبان خوش سرجای خود نخواهد نشست و چرا که امتیازات زبانی، ‏اقتصادی، سیاسی که تابحال برای خود تعریف کرده و بر اساس آن ملت تورک را نابود می کند اگر بخواهد از این ‏امتیازات دست بکشد باید تمامی دروغهای ساخته و پرداخته تاریخی خود را قبول کند که نمی خواهد این کار را ‏بکند و دست به اسلحه برای کشتن ترکها خواهد زد. از حالا باید برای آن روز خود را آماده کنیم.‏

همچنین در این کار هم اروپا با فارسها خواهد بود چرا که اروپا و غرب این فرزند نامشروع(پان فارسیسم) را ‏خیلی دوست دارد به این خاطر در مورد مساله اتمی ایران بیشترین شکیبائی را نشان داده و به این راحتی ها نمی ‏خواهد این قوم را از دست بدهد. چرا که اروپا و غرب این فرزند را بزرگ کرده و بر جان ملل منطقه انداخته ‏است و برای این گروه تاریخ و پیشینه درست کرده است و حکومت ایران را با کودتا بدست این قوم داده است. ‏علاوه بر آن لابی پان فارسیسم در اروپا و آمریکا قوی است و در تمامی مراکز لانه کرده اند و شرق شناسان ‏بسیاری هم برای اینکه دروغهای آنها هم رو نشود از این قوم حمایت می کنند. تلاش ۸۰ ساله لابی پان فارسیسم ‏باعث شده که سیاستمداران بزرگی همچون رایس و جک استرو(وزیر خارجه سابق انگلیس) دانسته یا ندانسته به ‏تله اینها بیافتند و از تمدن و فرهنگ ایران (فارسها) صحبت کنند.‏

کردستان

قوم تازه سیاسی شده خاورمیانه می باشد که به راحتی می تواند به عنوان عامل قدرتهای خارجی قرار گیرد و ‏برای ملل منطقه و از جمله آذربایجان جنوبی و ترکیه مشکل ساز باشد. این قوم از نظر فرهنگی یا سیاسی تاثیر بر ‏آذربایحان ندارند و هیچ ترکی هیچ وقت نمی خواهد کورد شود یا در بین کوردها آسیمیله شود این قوم فقط به فکر ‏گسترش ارضی می باشد و فقط از این نظر می توانند بر آذربایجان جنوبی مشکلاتی را به وجود بیاورند و الا از ‏نظرزبانی و فرهنگی نمی توانند تاثیر گذار باشندو برخلاف فارسها که علاوه بر ادعای ارضی بر سرزمین ‏آذربایجان خواهان از بین بردن زبان و تاریخ تورکها و تحمیل زبان فارسی هم هستند و بسیاری از تورکها هم را ‏با خود همراه کرده اند.

ظهور عنصر کورد به صورت سیاسی و حمایت سیاسی و نظامی از آن در تاریخ معاصر ‏بیشتر مرهون فارسها بوده است خصوصا بعد از جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی بیشترین حمایت را از ‏پ.پ.ک و کوردهای عراق به عمل آورده است و فارسها در این کار، دولت و سیاستمداران ترکیه را فریب داده ‏اند. در ظاهر بر علیه پ.پ.ک صحبت کرده اند در باطن به پ.پ.ک کمک کرده اند چگونه است ایران بزرگترین ‏گروه تروریستی (مجاهدین) خود را زمین گیر می کند ولی از پس چند کورد بر نمی آید؟ آیا این پذیرفتنی است؟ ‏حتی پ.پ.ک را برای تضعیف داخل ترکیه هم تجهیز می کند. همچنین طالبانی و بارزانی هم از کمک ۲۷ ساله ‏فارسها بی نصیب نمانده اند حالا هم به صورت نامحسوس، ایران برای تشکیل دولت کورد کمک می کند.

حتی ‏کورد ها را برای اشغال کرکوک به صورت غیر مستقیم تشویق می کنند چرا که وجود دولت کورد در عراق را بر ‏ضد منافع خود نمی دانند و می خواهند از اهرم کورد بر علیه ترکیه و آذربایجان جنوبی در آینده استفاده کنند. ‏متاسفانه سیاسمتداران ترکیه در این کار فریب ژستهای سیاسی فارسها را خورده اند و سیاستمداران ترکیه ایران ‏را دشمن خود نمی دانند در حالی که اکثر فارسها و سیاستمداران فارس دشمن ترکیه و ترک می باشند. حتی در ‏صحبتهای درون گروهی خود آشکار این دشمنی را اعلام می کنند.

فعالان ملی باید سیاستمداران ترکیه را از این ‏فریب آگاه کنند. تشکیلات ملی خود را برای یک کارزار بزرگ با عنصر کرد آماده کنند چرا که توهم قدرت و ‏اشغال اراضی آذربایجان جنوبی به کمک فارسها و دیگران، کردها را از تصمیم عاقلانه بدور کرده است و ‏فارسها هم اینها را می خواهند از حالا شیر کنند و به کشتن دهند سایت روزآنلاین یک هفته است که هر روز ار ‏کردها و از نقض حقوق بشر کردها می نویسد و دریغ از یک خبر در مورد بازداشت فعالان ترک در زنجان و ‏انتقال آنها به زندان اوین. محور فارس – کرد در آینده هم تقویت خواهد شد در زمان حادثه به اوج خود خواهد ‏رسید. حتی فارسها در آینده کردها را برای کشتن ترکها تشویق خواهند کرد و به آنها بیشتر کمک خواهند کرد. ‏

ارمنستان

ارامنه در حال حاظر در تله دیپلماتیک ترکیه و آذربایجان گیر افتاده اند راه پس و پیش ندارند و در آینده مجبور به ‏تسلیم خواهند شد، اقتصاد ارمنستان به شدت آسیب دیده است و از بین رفته است و اکثر مردم از دروغهای ‏کوچاریان خسته شده و عطای ارمنستان بزرگ را به لقایش بخشیده اند چرا که رویاهای مالخولیائی سیاستمداران ‏افراطی داشناک، ارمنیان را آواره دنیا کرده است ۷۰ هزار کارگر ارمنی به صورت غیر مجاز در ترکیه کار می ‏کنند و هزاران نفر از آنها در روسیه وکشورهای اروپائی کارگری می کنند و کشور ارمنستان برای آنها تبدیل به ‏جهنم شده است و فقر و فساد اداری بیداد می کند اینگونه بود که ارمنستان و آینده مردم آن قربانی زیاده خواهی ‏داشناکها شدند و حالا علاوه بر این که باید پیازه را بخورند چوب را هم باید بخورند. حالا اتحادیه اروپا هم هر ‏روز به ارمنستان فشار می آورد که اراضی اشغالی آذربایجان را پس بدهد و باید استانداردهای اروپائی را رعایت ‏کند و دست از اشغال گری بردارد و دست از حمایت از دولت خود خوانده قاراباغ هم بکشد اینها برای ارمنیان و ‏ارمنستان حکم جام زهر را دارد ولی دیر یا زود باید این جام زهر را سر بکشند وبجای دشمنی با تورکها راه ‏دوستی را در پیش گیرند.‏

خطر ارمنستان برای آذربایجان جنوبی در حال کمرنگ شدن است و شاید یک گروه از آنها از فارسها و کردها ‏حمایت کنند ولی در کل ارمنستان قدرت ضربه زدن به آذربایجان جنوبی را از دست داده است و حتی از ‏آذربایجان جنوبی بیشترین ترس را دارد چرا که در صورت آزادی آذربایجان ارمنستان کلا به محاصره در خواهد ‏آمد.‏

‏*انگلیسی ها می گویند ما نه دشمن و نه دوست همیشگی داریم بلکه منافع همیشگی داریم.

Labels:


Read more- Ardı- بقيه- آردي



عباس لسانی سمبل مقاومت ملت آذربایجان

احسان آستارالي

عباس لسانی بیش از یک هفته * است که در زندان مرکزی اردبیل با اعلام قبلی، اعتصاب غذای خود را شروع کرده و دولت فارسگرای تهران روزبه روز فشار بیشتری را برای شکستن مقاومت ایشان وارد می کند اما ایشان بر عزم خود پافشاری می کند و اینگونه فشارها را از سوی جمهوری اسلامی به هیچ می انگارد ایشان از ته دل به این مساله اعتقاد دارد که برای رسیدن به آزادی باید هزینه داد. آزادی بدون مبارزه و دادن هزینه به قول آقای سید حیدر بیات “قانیق وئرمیر

دولت تهران بعد از اینکه چندین گل از ملت آذربایجان در خرداد ماه جاری خورد شروع کرده به بر هم زدن بازی و از زور نظامی و امنیتی خود به صورت عریان و خشونت آمیز استفاده می کند و دادگاه و قضات هم در خدمت نظامیان و امنیتی ها برای به زنجیر کشیدن بهترین فرزندان ملت آذربایجان در آمده اند. طوری شده که قاضی ها به جای اینکه به وظیفه قضائی خود برسند کار نیروهای اطلاعاتی را هم به عهده گرفته اند و حتی از توهین و تحقیر هم بر علیه هویت طلبان ترک دریغ نمی کنند. قاضیان بر جای بازجویان نشسته اند وقتی که محاکمه می کنند دارند کار بازجوئی را انجام می دهند فقط کم مانده که کابل بر دست بگیرند زحمت شکنجه گران را هم کم کنند این بیدادگاها بدون نظارت سازمانهای حقوق بشری به بازوان امینیتی حکومت تبدیل شده اند و کار اداره اطلاعات را هم به عهده گرفته اند.

عباس لسانی بعد از شروع اعتصاب غذا به همراه چند تن از یاران باوفای خود چند روزی است به سلول انفرادی زندان انفرادی یعنی زندان در داخل زندان منتقل شده است برای آنانکه تجربه زندان انفرادی را ندارند می خواهم تصویری هر چند کم رنگ از زندان انفرادی برایشان نشان دهم تا بدانیم که زندان انفرادی یعنی چه زندان، زندان انفرادی در زندانهای مرکزی معمولا در یک قسمت پرت و دورتر از بندهای زندان درست می شود یک ساختمان مستطیل شکل با یک درب آهنی بزرگ که در وسط آن یک دریچه کوچک وجود دارد که سربازی که متهم یا زندانی را به همراه می برد با زدن درب بزرگ نگهبان داخلی اول دریچه کوچک را باز می کند بعد از شناختن سرباز درب بزرگ را باز می کند. هر کس که وارد می شود اول از همه باید تمامی مشخصات ایشان را در یک دفتری بزرگ ثبت می کنند بعد تمامی وسایل همراه او را می گیرند از جمله کمربند، ساعت، انگشتر… و ایشان را به سلول انفرادی هدایت می کنند. سلولهای انفرادی هم در یک طرف این مستطیل بزرگ درست شده اند و که همه به یک راهرو بزرگ که در طرف دیگر ساختمان است راه دارند.

باز خود سلول انفرادی هم دارای درب بزرگ و دریچه است در اندازه دو متر در یک و نیم متر که کف آن پوشیده از موکت است با یک لامپ همیشه روشن و چند پتوی سربازی هم به زندانی می دهند. زندانی روزی سه بار به توالت برده می شود. سه بار غذای ناچیز می دهند زندانی گذشت زمان را هم نمی داند شب وروز برای زندانی یکی است چون سلول همیشه روشن است و ساعتی هم وجود ندارد.

در بسیاری از مواقع زندان انفرادی به قبرستان شبیه می شود هیچ صدائی شنیده نمی شود فقط گاهی صدای زندانیانی که نگهبانان را صدا می زنند این سکوت مرگبار را می شکند باز سکوت و گاهی ناله و زمزمه زندانیان دیگر که با خود و خدای خود خلوت کرده اند این سکوت را حزن انگیز می کند همه چیز از بتن و فولاد است. سنگ، سیمان و آهن اگر چه در خانه انسان را از گزند باد و باران و بلایای طبیعی محافظت می کنند ولی در زندان انفرادی اینها همه برای محدود کردن زندانی بکار رفته اند حالا مجسم کنید که وضع زندانیان حرکت ملی آذربایجان در زندانهای انفرادی چگونه است این وضعیت زندان انفرادی زندان های مرکزی است حساب سلولهای انفرادی اداره های اطلاعات جداست که در و دیوارشان بوی خون و مرگ می دهند.

عباس لسانی حالا در چنین وضعیتی به مبارزه تاریک اندیشان و نیروهای ضد آذربایجانی رفته است او با نوشتن نامه به دادستان کل استان اردبیل پرده از رذالتهای آنها بر داشت و چهره کریه نیروهای ضد آذربایجانی را به همراه اربابان فاشیست آنها را برملا کرد و برای همه روشن کرد که چگونه این عروسکهای خیمه شب بازی آلت دست فاشیستهای تهران نشین شده اند و هر آنچه را فاشیستها از تهران دیکته می کنند اینها بدون چون و چرا اجرا می کنند. سئوالی که عباس لسانی در آن نامه از دادستان پرسیده بود بسیار روشن و گویاست € آیا ماهیت جمهوری اسلامی با حقوق ملت آذربایجان در تضاد می باشد؟ € اگر جمهوری اسلامی مدعی “عدالت € است پس چرا در مقابل اجرای عدالت در ایران که هویت طلبان آذربایجان خواستار آن هستند مقاومت می کند و هویت طلبان را به زنجیر می کشند عباس لسانی با این سئوال مشورعیت رژیم تهران را زیر سئوال برده و آنها را هرچه بیشتر بی آبرو می کند.

عباس لسانی و هزاران مبارز هویت طلب آذربایجان جنوبی امروزه “وجدان بیدار و آزاد € جامعه آذربایجان جنوبی هستند و می روند که با مقاومت خود تاریخ را از نو بنویسند. آنان که حالا در گوشه های سلولهای انفرادی برای ملت خود جانشان را فدا می کنند ما که در بیرون هستیم باید ندای ازادیخواهی آنان را به جهانیان برسانیم آنان که تحمل زندان و شکنجه را ندارند بیایند با پوستر و عکسها و اعلامیه های اینها در جلو سفارتخانه های جمهوری اسلامی و یا در مقابل سازمانهای حقوق بشری متینگ برگزار کنند و نگذارند جمهوری اسلامی فشار بیشتری بر علیه اینها روا دارند.

بر تمامی آذربایجانیان خارج از کشور وظیفه است که برای آزادی این عزیزان متحد و یکپارچه شوند آنان که دل در گرو آزادی ملت آذربایجان را دارند بیایند برای آزادی این دوستان و همرزمان اختلافات کوچک را کنار بگذارند. عکسهای این عزیزان را بایراق خود کنند و در جلو سازمانهای حقوق بشری تظاهرات راه اندازی کنند.

ما باید به قدرت رسانه و مئدیا ها ایمان بیاوریم و از اینها درست استفاده کنیم تا فریاد نزنیم کسی حرف ما نخواهد شنید. باید برای ارتباط با افکار عمومی دنیا برنامه داشته باشیم. بدون داشتن رسانه های حرفه ای و قدرتمند موفقیت ما در آینده زیاد نخواهد بود باید با ملت خود در ارتباط باشیم و مئدیا این ارتباط را برقرار می کند تا ما مبارزان خود را به ملت بشناسانیم و ملت ما با حقوق و مسئولیتهای خود آشنا شود. دوستان در خارج از کشور برای آزادی عباس لساني باید به کارهای عملی و تبلیغی بزنند. همه عزیزان خود را یک به یک باید با کارهای عملی آزاد کنیم. دنیا باید بداند که در آذربایجان جنوبی چه می گذرد باید همه خبر رسانی کنیم به زبان انگلیسی، فارسی، ترکی، عربی… همه باید دست به یک تبلیغات سنگین بزنیم از طریق موبایل، دیوار نویسی و پخش اعلامیه… امروز زمان دست روی دست گذاشتن نیست.

نبود یک رادیوی جهانی٫ ضعف بزرگ حرکت ملی

امروزه رادیو امتحان خود را پس داده و به وسیله مورد اعتماد مردم تبدیل شده است بسیاری از مردم هنوز هم دوست دارند که اخبار را از طریق رادیو گوش دهند چرا که در حالی که کار خود را انجام میدهد اخبار رادیو را هم گوش می کند،راننده در ماشین، چوپان در کوه، بقال در مغازه، قالی باف در پشت دار قالی … همه و همه در حالی که کار خود را می کنند می توانند به رادیو هم گوش کنند. در انقلاب 57 ایران رادیو بی.بی.سی توانست بیشترین تاثیر را در انقلاب داشته باشد همچنین جریانات سیاسی هم از طریق رادیو بیشترین تاثیر را گذاشته اند ما در کنار تلویزیون گوناز باید یک رادیو جهانی داشته باشیم روزی 2 ساعت هم کافی است تا اخبار صحیح در بین مردم جریان داشته باشد. بسیاری از ترس دولت ماهواره را جمع کرده اند و نمی توانند گوناز را نگاه کنند باید به فکر یک رادیو بود.

Labels:


Read more- Ardı- بقيه- آردي



شیوه جدید مبارزان پیشرو حرکت ملی آذربایجان ٫ مقاومت عریان
-------------------------------------------------------------------------------
احسان آستارالي
-------------------------------------------------------------------------------
سه شنبه,۱۶ آبان ۱۳۸۵

حرکت ملی آذربایجان بعد از قیام خرداد 85 وارد فاز جدید مبارزاتی خود شده است. بعد از حوادث خرداد بسیاری از مهره های نفوذی جمهوری اسلامی سوختند و پودر شده و به هوا رفتند و دیگر از آنها اثری نماند ولی جمهوری اسلامی بعد از قیام خرداد با شیوه های جدید و افراد جدید وارد مبارزه با ملت آذربایجان شده است و به این خاطر شیوه مبارزاتی، مبارزان پیشرو در مقابل حاکمیت به کلی تغییر کرده است. از “مبارزه مدنی”،” مبارزه منفی” در این شیوه دیگر خبری نسیت همه به”مقاومت عریان” رو آورده اند. جان و مال خود را در تبق اخلاص گذاشته با همه توان خود و با همه هستی خود پا به میدان مبارزه گذاشته اند از هیچ کس نمی هراسند چرا که راهشان رو به سوی حق و حقوق ملی دارد. استاد حسن دمیرچی از زندان تبریز می نویسد” یادلاری قوومویونجا شرینی سوومویونجا یاندی وار سوندی و یوخدور اولدی وار دوندی یوخدور” این عشق به وطن وآذربایجان از کجا نشات می گیرد؟ این چه عشقی است به حق طلبی، که پیر موسیقی آذربایجان با همه هستی خود(مادی و معنوی) پا به میدان مبارزه گذاشته است و مدافعان دروغین دموکراسی و حقوق بشر(خانم شیرین عبادی مدافع سیاست اتمی جمهوری اسلامی در خارج از کشور است، کسی نیست به این خانم بگوید مدافع حقوق بشر با یک دیپلمات، سیاستمدار… فرق دارد لطف کنید دیپلمات بازی در نیاورید) در ایران را روسیاه تاریخ کرده است.

عباس لسانی در اردبیل با تمام وجود با همه اهل و عیال و یاران صدیق خود به مبارزه با بی عدالتی و ظلم به ترکها “بایراق آزادی خواهی” را مثل “قارا اوغلان”* برداشته است و برای شهادت در راه ملت اعلام آمادگی می کند و به حرف خود عمل هم میکند. با یک اعتراض به حکم ناعادلانه خواب جاهلان و غفلت زدگان را بر آشفته می کند و دوباره بی دلیل به زندان می برند و خانواده اش را هم تهدید می کنند.

زندان زنجان در طول 5 ماه گذشته شاهد مبارز پیشرو دیگری بوده است که ترک ستیزان و ضد آذربایجانی ها را در حسرت یک عذرخواهی گذاشته است رضا عباسی از موسسین “کمیته دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان” با مقاومت مثال زدنی و با تمام سختی ها در مقابل زورگویان سر خم نکرده است و می رود به سمبل مبارزان زنجان و آذربایجان تبدیل شده است.

جواد عباسی مبارز بی ادعا و پرکار دیگری است که با تمام توان در راه ملت پیگر مطالبات ملت خویش است هر چند که حکمهای ناعادلانه روح ایشان را زخمی کرده و جسمش هم در زندان مرارتها دیده ولی باز به مقاومت آشکار و عریان در خوی و سلماس ادامه می دهد

مهندس غلامرضا امانی، وکیل صالح کامرانی، اکبر آزاد، یوروش مهر علی بیگلو، حسن راشدی، صاحبعلی خدابخشی… و هزاران مبارز بی شماری که کمتر چهره و نامشان شناخته شده است همه هستی خود را برای مبارزه صرف کرده اند و با مقاومت در مقابل ظلم و بی عدالتی به مبارزه بر خواسته اند و دشمنان آذربایجان را به عقب رانده اند.

این مبارزان پیشرو ترس را در وجود خود کشته اند ترس برای آنها معنی و مفهومی ندارد و جان هم برای آنها هدیه خداوند است برای فدا کردن در راه آذربایجان. این جانبازان عصر حاضر آذربایجان، سر و جان را در راه وطن میدهند ولی در مقابل زورگویان به ملت آذربایجان سر خم نمی کنند. مرام مبارزان پیشرو روشن و آشکار است”ما ترس را در وجودمان سوزانده ایم و خاکسترش را به باد داده ایم. دیگر در وجود ما ترسی وجود ندارد، در چشمه خون وضو ساخته ایم و در سجاده عشق نماز خوانده ایم” آپارتاید و استبداد به خاطر ترس ادامه حیات می دهد وقتی که ترس ملت بریزد دیگر آپارتایدی وجود نخواهد داشت. ترس حاکمیت از این است روزی تری همه ملت آذربایجان بریزد و غول آپارتاید را داخل شیشه کرده و آتش بزنند.

مقاومت عریان این مبارزان، طرفداران” مبارزه مدنی” و” مبارزه منفی” را به تعجب وا داشته است و بعضی از آنها هم ایستاده و از مبارزه اینها انگشت به دهان مانده اند و حیران مبارزه این عزیزان هستند. مقاومت عریان تئوریهای اصلاح طلبی را در آذربایجان به کلی کنار زد و نشان داد که این تئوریهای نازک و نارنجی به درد مناطق فارس نشین می خورد و آذربایجان شیوه مبارزاتی خود را دارد. چرا که حاکمیت به این گونه مبارزات(مدنی، منفی) کشک هم ساب نمی زند و تره هم خورد نمی کند.

گزارش دردهای آذربایجان و درد دل با نمایندگان دولت از آذربایجان هیچ دردی را دوا نخواهد و معاون رئیس جمهور هم می داند که در آذربایجان چه خبر است گزارش دادن به ایشان هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد این تاکتیک اشتباه فعالان حرکت ملی بعد از این قابل بخشش نیست نماینده ای که نتواند به حقوق قانونی موکلان خود رسیدگی کند باید از وکالت استئفا دهد ما نیازی به این نمایندگان نداریم اصلا ملت آذربایجان آنها را نماینده خود نمی دانند که ما آنها را به رسمیت بشناسیم و درد دلهای خود را پیش نامحرمان ببریم. این تز سوخته “فشار از پائین چانه زنی در بالا” امتحان خود را در دوره اصلاحات خاتمی پس داده است. برای آذربایجان فعلا نمی تواند کاربرد داشته باشد. چرا که آنکه چانه زنی می کند باید در درون دولت باشد که کسی از حرکت ملی آذربایجان در ساخت قدرت وجود ندارد علاوه بر آن کسی که چانه زنی می کند تا پای جان به مقاومت بایدادامه دهد که باز کسی از خود حرکت ملی در داخل قدرت نیست که این کار را بکند پس این تز نمی تواند برای آذربایجان در حال حاظر مثمر ثمر باشد. دوستانی که به دنبال این تز هستند در حال حاظر سخت در اشتباه هستند بزرگ کردن و تبلیغ نماینده ای که در داخل قدرت است و در یک انتخابات غیر دموکراتیک انتخاب شده است یک خطای استراتژیک برای حرکت ملی آذربایجان می باشد.این افراد نباید در حرکت ملی آذربایجان به صورت مثبت تبلیغ شوند و دکتر، دکتر ردیف کردن پیش نام یک نماینده دولت در شان فعالان حرکت ملی نیست.

در این میان فقط تز مبارزان پیشرو می تواند برای حال حاظر آذربایجان مثمر و ثمر باشد چرا که آنها به “مقاومت عریان” رو آورده اند و اساس مقاومت عریان هم تکیه بر ملت خود و داشته های مادی و معنوی ملت خود است و منسجم کردن انرژی این ملت برای پیدا کردن راه چاره است. ما باید یاد بگیریم و به ملت خود یاد دهیم فقط خودمان می توانیم آذربایجان را به سعادت برسانیم غیر ما کسی نه می خواهد و نه می تواند. مبارزان پیش رو در عمل این درس بزرگ را به ملت خود یاد می دهند. و در هر مبارزه اجتماعی و سیاسی اگر یک گروه کوچک به مبارزه عریان روی بیاورند مردم با آگاهی از مقاومت آنها حامی آنها می شوند و حکومتها هم نمی توانند کاری بکنند و حاکمیتها هم مشروعیت و مقبولیت خود را در بین ملت از دست می دهند و بی اعتبار می شوند و حاکمیتی که بی اعتبار شد دیگر نمی تواند با زور توپ و تفنگ حکومت کند آنگاه مجبور می شود به خواسته های ملت گردن بگذراد و آنها را قبول کند.

در این میان مبارزانی که در بیرون از زندان هستند فقط باید کارهای تبلیغی و فرهنگی خود را چند برابر کنند اطلاع رسانی صحیح و شفاف از زندانیان برای ملت خود و آزادیخواهان جهان باید به سرعت تمام پیگیری شود . همه مردم آذربایجان باید بدانند که بر سر بهترین فرزندان آنها در زندانها چه می آید؟ خبر رسانی صحیح می تواند کمک بزرگی برای مبارزان پیشرو باشد.

مبارزان خارج از کشور هم به جای صرف انرژی خود برای مسائل انحرافی مقاومت عریان این عزیزان را به اطلاع مجامع جهانی برسانند. و انرژی خود را حول محور “منافع ملی آذربایجان” تجمیع کنند. همه گروه ها و اشخاص باید منافع گروهی و شخصی خود را قربانی “منافع ملی ” کنند و منافع ملی بر منافع همه اشخاص و گروها ارجح است. برای مساله”بایراق” هم اگر حکومت ملی آذربایجان درسال 1324 بایراق داشته من فکر می کنم که طراحی شده بود ولی بیرون داده نشده بود برای حکومت فدرال آن بایراق می تواند بدون بحث مورد قبول همه شود و برای استقلال هم بعد از تشکیل دولت نمایندگان ملت می توانند تصمیم بگیرند. بی خود انرژی خود را هدر ندهیم و جنگ حیدری و نعمتی یا شیخی و متشرعه که در زمان مشروطه در تبریز وجود داشت راه نیاندازیم. اتحاد ما(حول منافع ملی) رمز پیروزی ماست.

*قارا اوغلان عنوان قهرمانی افسانه ای از ترکهای ایغور می باشد که در قرن دوازدهم میلادی در آسیای مرکزی و ترکستان شرقی به مبارزه برخواسته بود ونماد” قیام در مقابل ظلم” می باشد. در ترکیه به مرحوم “بلنت اجویت” هم لقب “کارا اوغلان” داده بودند.


Labels:


Read more- Ardı- بقيه- آردي



لابی پان فارسیزم در اروپا و آمریکا
-------------------------------------------------------------------------------
احسان آستارالي
-------------------------------------------------------------------------------
شنبه,۲ تیر ۱۳۸۶

لابی گری امروزه به هنر دیپلماسی در جهان پر رمز و راز سیاست تبدیل شده است و هر کشور و گروهی که بتواند لابی قوی داشته باشد در جهان سیاست دست بالا خواهد داشت. لابی می تواند تهدیدها را به فرصت برای یک کشور و گروهی تبدیل کند و نبود آن می تواند همه فرصتها را بسوزاند. بعضی از افراد وقتی اسم لابی و لابیگری را می شنوند در ذهنشان یک سیاستمدار و یا وجود یک نماینده از گروهی در مجلس فلان کشورتداعی می شود اگر چه این نظر هم متین است ولی همه قضایا و مراحل لابی را شامل نمی شود. امروزه علاوه بر لابیگری سیاسی و حفظ منافع سیاسی یک کشور یا یک گروه، لابیگری فرهنگی و اقتصادی هم از اولویت خاصی برخودار شده است و می توان گفت لابی پان فارسیزم بیشترین تکیه را به لابی فرهنگی و سیاسی معطوف کرده اند متاسفانه در این راه هم موفقیتهای زیادی بدست آورده اند.

لابی پان فارسیزم در اروپا و آمریکا با نفوذ در مراکز سیاسی، تحقیقاتی و دانشگاهی و همچنین در رادیو و تلویزیونها توانسته است جایگاه محکمی برای خود ایجاد و خود را به عنوان مرجع درباره مسائل ایران و خاورمیانه مطرح کنند و توانسته اند ذهن بسیاری از سیاستمداران، محققین، خبرنگاران و آژانس های خبری را بر اساس منافع پان فارسیزم توجیه و هدایت کنند.

بیشتر مراکز شرق شناسی در اروپا و آمریکا در اختیار عناصر پان فارسیست می باشد و تمامی تولیدات فکری و قلمی آنها هم بر اساس منافع فارسها میباشد از جمله تحریف تاریخ”ممالک محروسه” بی توجهی به داشته های فرهنگی “ملل غیر فارس” در ایران و تلاش برای حذف فرهنگ و زبان آنها از مراکز شرق شناسی و ایران شناسی را می توان قسمتی کوچک از سعی و تلاش آنها برای زدودن فرهنگ، زبان و تحریف تاریخ این ملل دانست.

در بعد سیاسی هم تمام تلاش آنها بر تحریف اخبار و بایکوت اخبار “ملل غیر فارس” از سوی خبرنگاران پان فارس می باشد همچنین تلاش برای نشان دادن خود به عنوان آلترناتیو برای آینده سیاسی ایران از دیگر تلاشهای لابی پان فارسیزم می باشد.

مراکز لابی گری پان فارسیزم

اروپا

کانون توحید: بزرگترین مرکز لابی گری پان فارسیزم در اروپا “کانون توحید” در لندن می باشد که از گذشته در دست گروههای مذهبی پان فارسیزم بوده است از جمله در قبل از انقلاب 57 دکتر شریعتی هم در این مرکز سخنرانی می کرد و حالا هم بیشتر در اختیار اصلاح طلبان حکومتی است. اصلاح طلبان حکومتی تقریبا می توان گفت در اروپا بزرگترین لابی گری پان فارسیزم را هدایت می کنند. وزیر ارشاد خاتمی آقای مهاجرانی هم که حالا لندن نشین شده است در این مرکز گاهی سخنرانی می کند.

انجمن اسلامی دانشجویان خارج از کشور: این انجمن که شبیه “دفتر تحکیم وحدت” در داخل می باشد در اروپا و آمریکا فعال می باشد و تقریبا تحت تسلط طرفداران اصلاح طلبان حکومتی است. بعضی از دانشجویان تحکیم وحدت که از کشور های اروپائی بورس تحصیلی گرفته اند فعلا در راس این تشکل قرار دارند سعید رضوی فقیه که قبلا در داخل کشور عضو شورای مرکزی تحکیم وحدت بود در راس این انجمن می باشد.

رادیو زمانه: رادیو زمانه هم با پول یکی از موسسات هلندی تامین می شود و از طرف روزنامه نگاران و خبرنگاران اصلاح طلب که از ایران رفته اند اداره می شود. این رادیو هم از کانونهای لابی گری گروههای پان فارسیزم شده است این رادیو که برای گسترش دموکراسی و حقوق بشر در ایران باز شده است تمامی اخبار و حوادث مناطق “ملل غیر فارس” در ایران را بایکوت می کند و فقط بر اساس منافع ملی فارسها حرکت می کند.

سایت روز آنلاین: یکی از فعالترین سایتهای سیاسی گروههای پان فارس می باشد که پول این سایت هم از طرف موسسات خارجی تامین می شود و اکثر نویسندگان این سایت حقوق می گیرند و سردبیر سایت هم مسعود بهنود رونامه نگار پان فارس است. این گروه خبرنگاران تقریبا لابی اصلاح طلبان حکومتی در اروپا و آمریکا می باشند. اینها علاوه بر کار خبرنگاری لابی گری اصلاح طلبان حکومتی را هم، بیشتر در اروپا انجام می دهند

رادیو فردا: اگر چه پول این رادیو از طرف رادیو صدای آمریکا تامین می شود ولی در اصل محل تجمع روزنامه نگاران پان فارس است که نمایندگی گروه های میانه رو داخل حکومت یعنی اصلاح طلبان و گروههای ناسیونالیست فارس را انجام می دهند. این رادیو در خدمت اهداف گروههای پان فارس می باشد و تقریبا اخبار خود را بر اساس منافع ملی فارسها تنظیم می کند اخبار آذربایجان در این رادیو یا تحریف می شود یا بایکوت می شود.

بی.بی.سی. فارسی: این رادیو هم تقریبا مثل رادیو فردا کار می کند و گاهی ناسیونالیست تر از رادیو فردا هم می شود. اخبار این رادیو و سایت رادیو هم در خدمت منافع فارسها است اخبار مناطق “ملل غیر فارس” در این رایو هم تقریبا بایکوت یا تحریف می شود. این رادیو بیشتر اخبار ارامنه را در ایران پوشش می دهد.

لابی پان فارسیزم در اروپا علاوه بر این گروههای خبری و غیره از سوی مراکز دانشگاهی و افراد منفرد هم هدایت می شود مراکز فرهنگی در تمام کشورهای اروپا که با نام ایران باز می شوند تقریبا لابی گری پان فارسیزم را پیش می برند. مثلا در هلند در یکی از مراکز شرق شناسی دکتر تورج اتابکی که کتاب”آذربایجان و قومیت ” را نوشته است دقیقا لابی گری پان فارسیزم را پیش می برد و صدها دانشگاه و مراکز فرهنگی هم همین گونه است.

آمریکا

شورای روابط خارجی آمریکا: این یک مرکز غیر انتفاعی و غیر دولتی آمریکا است که برای سیاست خارجی آمریکا خط و مشی تعریف و تبیین می کند و بیشتر اعضای آن از وزیران سابق و دیپلماتهای کهنه کار و سیاستمداران نامدار می باشند و علاوه بر آن اساتید دانشگاه هم عضو این موسسه می باشند. از ایران دکتر هوشنگ امیر احمدی در این شورا عضویت دارد و لابی گری اصلاح طلبان و ناسیونالیستهای فارس را انجام میدهد. دکتر ابراهیم یزدی(دبیر کل نهضت آزادی فارس) هم با این موسسه روابط خوبی در گذشته داشته است. و می توان گفت رابط جمهوری اسلامی با بخشی از جناح های سیاسی آمریکا بوده است. دکتر یزدی هر وقت برای معالجه به آمریکا می رود بدان که پیامی بین حکومت ایران و آمریکا رد وبدل می شود. همچنین ایشان به گفته بعضی از سایتها رابط حکومت با برخی از نمایندگان و حامیان گروههای تروریست اسلامی” اخوان المسلمین” و “حماس” و “حزب الله” در غرب و آمریکا می باشد.

شورای روابط ایران و آمریکا: این هم یک موسسه غیر دولتی است که توسط گروه های پان فارس ایجاد شده است. رئیس این موسسه تریتا پارسی پور می باشد که در تلویزیون انگلیسی زبان الجزیره هم گاهی مصاحبه انجام می دهد و دقیقا مدافع سیاست اتمی اصلاح طلبان و رفسنجانی است.

مرکز مطالعات هوور دردانشگاه استنفورد: مسئول بخش ایران شناسی این مرکز توسط دکتر عباس میلانی هدایت می شود که کتاب” معمای هویدا” را نوشته است و گاهی هم برای روزنامه های پرتیراژ آمریکا مطلب تهیه می کند و مدافع سیاست دوره خاتمی و اصلاح طلبان حکومتی است. ایشان با اینکه در گدشته از گروههای چپ بوده است ولی حالا مدافع جمهوری اسلامی و خصوصا اصلاح طلبان است. و همچنین از حامیان تورهای گنجی در آمریکا و اروپا بوده است و ترتیب دهنده بسیاری از دیدارهای گنجی در آمریکا با افراد دانشگاهی بوده است.

انجمن ایرانیان یهودی: یکی از مراکز لابی گری پان فارسیزم در آمریکا است این گروه روابط خوبی با دولت آمریکا دارد. و بیشتر طرفدار سلطنت طلبان می باشند. از اعضای فعال آن هما سرشار روزنامه نگار قبل از انقلاب می باشد.

رادیو و تلویزیون صدای آمریکا: یکی از مراکز تجمع افراد پان فارس می باشد. که تماما منافع فارسها در ایران را مدافع می کند. این رادیو و تلویزیون اخبار آذربایجان را بایکوت می کند و پیشبرنده اهداف فارسها می باشد.

نگهبان حقوق بشر در آمریکا: یکی از مراکز پی گیر اهداف فارسها در آمریکا تحت عنوان حقوق بشر می باشد نماینده بخش خاورمیانه ای آنرا خانم الهه هیکس(شریفی نیا) از اهل اصفهان برعهده دارد که دوست نزدیک خانم شیرن عبادی می باشد تابحال بیانه ای درباره نقض حقوق بشر در آذربایجان جنوبی صادر نکرده است. خانم شریفی نیا شدیدا پان فارس می باشد و به حقوق بشر فارس فقط اعتقاد دارد! مثل شیرین عبادی! تلاش خانم شریفی نیا و اصلاح طلبان حکومتی در برنده جایزه نوبل حقوق بشر شدن خانم عبادی بی تاثیر نبود.

بنیاد دانشنامه ایرانیکا: بنیاد ایرانیکا در بخش ایران شناسی دانشگاه کلمبیا تاسیس شده است. این بنیاد توسط احسان یار شاطر اداره میشود که برای تحریف فرهنگ وتاریخ ممالک محروسه ایران ایجاد شده است. تقریبا تمامی مقالات آن درباره تاریخ، زیان، موسیقی و فرهنگ آذربایجان جعلی و تحریف شده است.

علاوه بر این مراکز صدها مرکز مطالعاتی و فرهنگی هم در آمریکا تحت نفوذ لابی پان فارسیزم می باشد. مراکز و انجمنهای بهاییان و زرتشتیان در آمریکا و همچنین ارامنه و گروه های سلطنت طلب و ناسیونالیستهای جبهه ملی فارس هم مدافع و پیشبرنده منافع فارسها در آمریکا می باشند. در چند هفته گذشته هاله اسنفندیاری(از مرکز مطالعاتی وودرو ویلسون وابسته به انجمن “جامعه باز”) که همسرش یهودی است، کیان تاجبخش، علی شاکری که از آمریکا به ایران آمده بودند به عنوان جاسوس آمریکا دستگیر شدند که همگی اینها لابی اصلاح طلبان حکومتی در مراکز مطالعاتی و دانشگاهی آمریکا بودند. و طرفدار سرسخت حاکمیت فارسها هستند و هیچ حقی به “ملل غیر فارس” قایل نیستند.

هدف کوتاه مدت و بلند مدت لابی فارس

هدف کوتاه مدت لابی پان فارسیزم در اروپا و آمریکا تلاش به ترغیب آمریکا برای مذاکره با ایران و ترساندن جامعه بین المللی از قدرت پوشالی ایران و ترغیب آمریکا به عدم حمله نظامی به ایران و تلقین این نکته به غرب که در صورت جنگ مشکلات غرب ده برابر عراق در ایران خواهد بود و اینکه قدرت ایران در منطقه خصوصا در بین گروه های تروریستی حزب الله و حماس، طالبان بیشتر است و می تواند منطقه خاورمیانه را به آتش بکشد.متاسفانه لابی پان فارسیزم با این ذهنیت و در تلقین و شایعه این نکات در غرب تابحال تا حدودی موفق عمل کرده است.

هدف بلند مدت پان فارسیزم هم تلاش برای حفظ تسلط فرهنگ و زبان فارسی بر ملل غیر فارس ایران و حفظ قدرت سیاسی قوم فارس با محوریت سیستم سیاسی فارسی در ایران می باشد. مبارزه با فدرالیسم با هر شکل و نوع و مبارزه با عدم تمرکز قدرت و همچنین جلوگیری از شکل گیری حرکتهای ملی در مبان ملل غیر فارس در ایران می باشد همچنین شناساندن ایران به عنوان کشور فارسها به غرب و خفه کردن خواستها و مطالبات سیاسی و فرهنگی ملل غیر فارس در بلند مدت جزء اهداف لابی پان فارسیزم می باشد

موقعیت فعالین آذربایجان جنوبی در لابی گری

موقعیت فعالین آذربایجان در لابی گری در اروپا و آمریکا نگران کننده است چرا که ورود افراد ناآشنا به سیاست و روابط بین الملل به موقعیت لابی گری برای آذربایجان جنوبی و حضور گروه های ناوارد و رهبران غیر حرفه ای موقعیت لابی گری بر فعالین آذربایجان جنوبی را سخت کرده است. علاوه بر اینها گروه رقیب پان فارس که از موقعیت بهتری برخوردار است تمامی موقعیت های لابی گری آذربایجان جنوبی در آمریکا و اروپا را خراب کرده است.

تقریبا ۲ سال قبل که مرکز آمریکن اینترپرایز یک کنفرانسی درباره فدرالیسم در ایران برگزار کرد لابی پان فارسیزم تلاش خود را دو چندان کرد تا موقیعت لابی گری را از ما بگیرد. علاوه بر آن گروه رقیب به لابی گرهای فرهنگی آذربایجان جنوبی می تازد و فرصت ابراز وجود را می گیرد در قضیه مقالات استاد براهنی اینها احترام استاد را شکستند با اینکه دکتر براهنی به ادبیات فارسی این همه خدمت کرده است ولی به خاطر چند مقاله ایشان در دفاع از زبان ترکی، ایشان را تحمل نکردند چرا که می گفت زبان مادری غیر فارس ها باید در ایران تدریس شود یا استاد ماشاء الله رزمی که یک مقاله درباره ریشه های ترک ستیزی نوشته بود باز او را هم تحمل نکردند.

تقریبا لابی پان فارسیزم در اروپاو آمریکا بر تمامی موقعیت های ما می تازد چون کورش وار با آریا تازی خود، بر حقوق حقه ما حمله می کنند وبر شخصیتهای ملی و فرهنگی ما می تازند.

فعالین ملی ما باید در کنار کار سیاسی فعالیتهای فرهنگی را هم ادامه دهند تا وقتی که در عرصه فرهنگی موفق نشویم نخواهیم توانست در عرصه سیاسی هم موفق شویم باید قبل از ایجاد یک حزب یک کتابخانه یا یک مرکز مطالعات استراتژیک آذربایجان جنوبی ایجاد کنیم یا با مراکز مطالعات خاورمیانه ای همکاری کنیم. آنوقت می توانیم لابی گری آذربایجان جنوبی را انجام دهیم.

صرف ایجاد حزب با چند نفر نمی تواند برای آذربایجان جنوبی ثمری داشته باشد باید مراکز فرهنگی و حقوق بشری خود را تقویت کنیم مراکز رسانه ای و اینترنتی خود را تقویت کنیم. افرادی که به کار سیاسی علاقه ندارند به کار فرهنگی تشویق کنیم مثلا آذربایجان جنوبی یک “کتایخانه ملی” ندارد کتابخانه ملی یعنی جائی که تمامی کتابها و نوشته جات درباره آذربایجان جنوبی در آنجا موجود باید باشد یک حزب یا گروهی اگر می خواهد برای آذربایجان جنوبی خدمت کند بیاید یک کتابخانه ملی اینترنتی ایجاد کند تا همه محققین استفاده کنند.

این همه نشریات دانشجوئی و غیر دانشجوئی هم چاپ شده و هیچ کس یکجا اینها را ندارد باید فکری به اینها شود باید میراث فرهنگی و تاریخی خود را یکجا داشته باشیم. اگر نتوانیم اینکارها را بکنیم نخواهیم توانست در لابی گری سیاسی هم موفق شویم. فارسها با پول دولت آمریکا”دایره المعارف ایرانیکا” چاپ می کنند ما هم باید از این کارهای فرهنگی انجام دهیم.

همچنین باید محققینی که درباره آذربایجان جنوبی تحقیق می کنند تشویق کنیم براندا شافر لرزه بر اندام پان فارسیزم انداخته است و تازه گی ها دکتر ژیل ریو هم از فرانسه، تحقیقات خوبی درباره آذربایجان جنوبی انجام داده که توسط دانشجویان ترجمه شده و در کتاب”چالش هویت درآذربایجان” چاپ شده است باید با اینها بیشتر همراهی شود تا آذربایجان جنوبی را بیشتر بشناسانند.

در آخر باید خاطر نشان شود که این گروه ها بیشتر خارج از سیستم حکومتی به لابی گری به نفع فارسها مشغول هستند و سیستم لابی گری حکومت هم جای خود دارد. همچنین در این نوشته آنطور که باید و شاید تمامی گروه های لابی فارس به علت عدم دسترسی به اطلاعاتی کافی درباره آنها نیامده است لطفا دوستانی که در اروپا و آمریکا هستند چهره ناپیدای لابی پان فارسیزم را برای ما آشکار کنند.


Labels:


Read more- Ardı- بقيه- آردي



پیروزی دموکراسی در انتخابات ترکیه
-------------------------------------------------------------------------------
احسان آستارالي
-------------------------------------------------------------------------------
انتخابات مجلس ترکیه با شرکت ۱۴ حزب سیاسی و بیش از ۷۰۰۰ کاندیدا برای ۵۵۰ صندلی مجلس ملی ترکیه دیروز ۲۲ جولای ۲۰۰۷ به پایان رسید و حزب حاکم ترکیه بار دیگر با اقتدار تمام به قدرت رسید. در انتخابات دیروز حزب عدالت و توسعه با بهره گیری از تبلیغات صحیح و جلب اعتماد ملت ترکیه توانست بعد از ۵۰ سال به عنوان حزب حاکم برای دومین بار با رای بیشتر به مجلس ملی ترکیه راه یابد در این انتخابات عدالت و توسعه با ۳۴۱ وکیل، جمهوریت خلق با ۱۱۱ وکیل، حرکت ملی با ۷۱ وکیل، کاندیدهای مستقل وابسته به کردها ۲۴ وکیل، دیگر کاندیداهای مستقل هم ۴ وکیل به عنوان وکلای ملت انتخاب شده و به محلس ملی ترکیه راه یافتند. مسعود ییلماز هم که سابقا دو بار به عنوان نخست وزیر انتخاب شده بود این بار به عنوان وکیل مستقل از ریضه شهری پدری خود انتخاب شد.

آنچه در این انتخابات حایز اهمیت بود توجه بیش از پیش رسانه های دنیا به انتخابات ۲۰۰۷ ترکیه بود چرا که خیلی ها این انتخابات را به عنوان رفراندوم به حساب می آوردند که ملت ترکیه بعد از ۴ سال می خواهند عملکرد احزاب در قدرت و خارج از قدرت را ارزیابی کنند و خیلی ها به این خاطر به این انتخابات به عنوان رفراندوم ملی نگاه می کردند

همچنین در این انتخابات نگاه ملت ترکیه به ثبات و استقرار، مساله امنیت، رفاه، اقتصاد هم نگاه ویژه داشتند و خیلی از تحلیل گران مسائل ترکیه بر این اعتقاد بودند که ملت ترکیه به ثبات، امنیت و اقتصاد رای خواهند داد و هر حزبی که برای این کارها برنامه مدون داشته باشد رای خواهند داد و از غوغا و هیاهو خسته شده اند و نمی خواهند بیش از این شاهد رقابتها و مجادلات بی حاصل رهبران احزاب باشند آنها از احزاب برای امنیت و اقتصاد خود برنامه می خواهند.

علاوه بر این مسائل مبارزه با ترور و اتحادیه اروپا هم برای بسیاری از مردم ترکیه برای رسیدن به ثبات اقتصادی و امنیت اقصادی با اهمیت بود

جمهوریت خلق عقب ماند

با اینکه حزب جمهوریت خلق به عنوان حزب مخالف اصلی در مجلس ملی ترکیه حضور داشت و برای انتخاب ریاست جمهوری عبداله گل رای نداد و در انتخابات ریاست جمهوری در مجلس گذشته حاظر نشد و به دادگاه قانون اساسی مراجعه کرد و دادگاه هم به نفع جمهورت خلق رای داد ولی در این انتخابات خیلی ضعیف ظاهر شد و با اینکه مدعی بود که این بار به تنهائی به حزب حاکم تبدیل خواهد شد ولی به خاطر ضعف تبلیغات و نبود برنامه مدون نتوانست مدافع ادعای خود شود بازی را به حزب عدالت و توسعه واگذار کرد. شعار جمهویت خلق به رهبری سیاستمدار باسابقه آقای دنیز بایکال “شیمدی جمهوریت خلق زامانی” و “تک باشینا اقتدار” بود که نتوانست به خاطر سخنرانی های شعارگونه سخنرانان خود و همچنین افشاء بی جهت رقیب خود اردوغان به پیروزی قابل قبول برسد. دیروز در اردوگاه جمهوریت خلق ماتم و اتهام زنی به رهبران حزب حاکم بود

بازگشت حرکت ملی به مجلس ملی ترکیه

حزب حرکت ملی با تکیه بر مبارزه جدی با ترور و حفظ منافع ملی ترکیه در مقابل کشورهای خارجی و اتحادیه اروپا پا به میدان مبارزه انتخابات نهاد و رهبر این حزب آقای دولت باغچه لی بیشترین حمله را به برنامه های ۴ سال گذشته حزب حاکم یعنی عدالت توسعه داشت و در این افشاگری ها هم تا حدودی موفق شد و توانست به عنوان سومین حزب با بیش از ۷۰ وکیل به مجلس ملی ترکیه باز گردد و به عنوان حزب مخالف حزب اردوغان در مجلس حضور داشته باشد حزب حرکت ملی در سال ۲۰۰۲ نتوانسته بود سقف رای احزاب در ترکیه برای ورود به مجلس که ۱۰ درصد کل رای است را به دست آورد ولی این بار توانست بیش از ۱۴ درصد کل رای ماخوذه را به خود اختصاص دهد. این رای نشان داد که ملت ترکیه به مبارزه با ترور هم همسان توسعه اقتصادی اهمیت می دهد

پ.ک.ک و کردهای افراطی بازنده اصلی

در این مرحله از انتخابات ترکیه با اینکه کردها می تواسنتند با نام “د.ت.پ یا حزب جامعه دموکراتیک” شرکت کنند ولی به خاطر اینکه نمی توانستند سقف 10 درصد کل رای برای ورود به مجلس را به دست آورند و به این خاطر همگی به صورت مستقل شرکت کرده بودند حتی دبیر کل این حزب هم به عنوان کاندیدا مستقل از ماردین شرکت کرده بود و انتخاب شد و در کل ۲۴ وکیل مستقل حامی هویت کردی به مجلس ملی ترکیه انتخاب شدند دراین باره این نکته حایز اهمیت است که با اینکه این کاندید ها با استفاده از چندین رادیو و تلویزیون کردی و تلویزیون های بین المللی بیشترین تبلیغات را داشتند ولی نتوانستند در شهر دیاربکر هم به اکثریت دست یابند و در این شهر حزب عدالت و توسعه رای اول را آورد، کردها که بیشترین تبلیغات را برای کردی نشان دادن شهر دیاربکر به عمل آورده بودند در عمل خلاف این ثابت و نشان داد که کردها در انتخابات آزاد نمی توانند رای اول را هم در این شهر به دست آورند مدعیان ۲۰ میلیون کرد در ترکیه در عمل شکست سختی خوردند و به زور توانستند ۲۴ وکیل به مجلس ترکیه بفرستند با این انتخابات آزاد طرفدران پ.ک.ک. عصبانی شده بودند و در چند روستا با ملت درگیر شدند و بیش از ۲۰ نفر زخمی شدند و این انتخابات درسی بود به پ.ک.ک و حامیان آن که این گروه طرفداری در میان کردها هم ندارد و باید از حمایت این گروه تروریست دست بردارند و آنها هم اگر خواهان زندگی مسالمت آمیز با تورکها هستند باید به پروسه دموکراتیزاسیون خاورمیانه بپیوندند و سلاح را بر زمین بگذارندو یا به عنوان یک گروه مافیائی به قاچاق اسلحه، مواد مخدر، ترور و قاچاق انسان ادامه دهد.

حضور پر رنگ الجزیره انگلیسی در این دوره

الجزیره انگلیسی زبان در این دوره با بیش از ۴ خبرنگار حرفه ای از ۳ شهر به صورت مستقیم این انتخابات را گزارش می کرد. نازنین مشیری و کلارک از شهر استانبول، بارنبی فلیپس از آنکارا و استانبول، جان کوکسون از شهر دیابکر در عرض یک هفته گذشته گزارش های مختلفی مخابره کردند همچنین در روز 21 جولای هم یک گزارش مستند درباره آتاتورک* به گزارشگری آقای عمران قاردا از الجزیره پخش شد و در سایت الجزیره هم موجود است در این گزارش با یک نویسنده ارمنی تبار ترکیه هم به نام “سیون نیسانیان” هم که مخالف جمهوری ترکیه بود مصاحبه شد این نویسنده یک کتابی نوشته به نام”یالنیش جمهوریت” که در این گزارش هم نشان داده شد

آقای جان کوکسون در چند روز گذشته بیشترین سمپاتی را به نفع کردها از شهر دیابکر انجام داد چندین گزارش از نحوه تبلیغات کاندیدا های کرد و از متینگهای آنها به صورت مستقیم ارائه کرد ایشان چند ماه پیش هم یک گزارش مستند از کردستان عراق هم آماده کرده بود به نام”در جستجوی کردستان” که از الجزیره انگلیسی زبان پخش شد و در این گزارش حتی با عبداله مهتدی دبیرکل حزب کومله هم مصاحبه شد و یکی مراسمات آنها را در شهر اربیل نشان داده شد و همچنین دره بارزان هم در این گزارش جایگاه خاصی داشت.

همچنین نازنین مشیری هم یک گزارش درباره ارامنه ترکیه یک گزارش هم درباه هتلهای اسلامی ترکیه هم مخابره کرد که تقریبا می توان گفت طرفدرانه بود آقای کلارک هم با دو کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه از استانبول به نام آقای مروان بیشارا از فلسطین و آقای چنگیز آکتار از ترکیه لحظه به لحظه انتخابات را به صورت مستقیم تحلیل می کردند و آقای بارنبی فلیپس هم از آنکارا تمامی لحظات انتخابات را مخابره می کرد. علاوه بر این خبرنگاران سایت الجزیره هم بیشترین مطلب و تحلیل از این انتخابات را به زبان انگلیسی منتشر کرد.

*Father of the Turks


Labels:


Read more- Ardı- بقيه- آردي



توافق و اجماع
-------------------------------------------------------------------------------
احسان آستارالي
-------------------------------------------------------------------------------
جوامع مدرن و سیاستمداران این جوامع برای ادامه حیات خویش و ملت خویش با تجربه اندوزی از گذشته، قوانین مکتوب و نانوشته ای در جامعه خویش ساری و جاری کرده اند و برای مدیریت عالی جامعه و هدایت و مدیریت سیستم جامعه خویش به روشهای مدرن و آپ دیت شده رو آورده اند و به این خاطر در جوامع مدرن و دموکرات رفراندوم به جزئی از زندگی آن جوامع تبدیل شده است و هرگاه مدیران سیاسی در مساله ای مهم به خاطر اهمیت آن قضیه خود نمی توانند تصمصم بگیرند به سوی ملت خویش رو می آورند از ملت کسب تکلیف می کنند به سوی رفراندوم می روند این مساله نشانه بلوغ سیاسی جوامع مدرن و دموکرات می باشد که از ملت خویش حرف شنوی می کنند و به رای ملت خویش تمکین می کنند.

احزاب و گروههای مدنی جوامع مدرن با عنایت به این مساله که یک گروه و یک فرد یا حزبی توانائی اداره احسن جامعه را ندارد و بدون شک در کار خویش نقصان خواهد داشت بدون اینکه خواهان حذف رقیب خویش شوند یا گروه های مدنی را از صحنه حذف کنند آنها را برای اشتراک بیشتر در سیاستگذاریها و پیگری مشکلات جامعه خود دعوت می کنند و همه نیرو ها را برای پیشرفت جامعه بکار می گیرند به این خاطر است که در این جوامع روحیه اشتراک در کارهای اجتماعی و سیاسی بالا می رود با اشتراک افراد بیشتر روح دموکراسی در این جوامع همیشه پابرجا می ماند.بای بک

در این جوامع اگر موقعی یک حزبی اگر نتواند به تنهایي اکثریت کرسی های پارلمان را بدست آورد با حزب رقیب ائتلاف می کنند و با توافق همدیگر و با توافق احزاب دیگر دولت را برای اداره جامعه تشکیل می دهند و این مساله در جوامع دموکرات و دارای سیاستمداران با تجربه هیچ وقت به مشکلی حاد تبدیل نمی شود و با توافق بین احزاب و سیاستمداران حل و فصل می شود و مدیریت جامعه و منافع ملت هیچ وقت به خاطر این کارها به خطر نمی افتد و تمامی ارگانهای دولتی به کارهای روزانه خویش بدون اینکه تغییرات اساسی صورت بگیرد ادامه می هند این نتیجه توافق و اجماع احزاب قدرتمند و سیاستمدران با تجربه آن جوامع می باشد.

حرکت ملی آذربایجان و احزاب موجود در این حرکت و فعالان ملی مستقل و منفرد به جای مجادلات بی حاصل در مورد مساله یا مسائلی که با توافق واجماع قابل حل است٫ با درس گرفتن از جوامع مدرن بلوغ سیاسی و اجتماعی خویش را به ملت آذربایجان نشان دهند و منافع ملی را قربانی منافع شخصی و گروهی خویش نکنند حرکتی که ادعا دارد در مرحله جدید دارای دو دهه سابقه فرهنگی و سیاسی است باید صاحب سیاستمداران با تجربه ای باشد که بتوانند خوب را از بد تشخیص دهند و انرژی خویش را برای کارهایی که نفعی به ملت آذربایجان ندارند کنار بگذارند با توافق همدیگر افقهای جدیدی را در حرکت ملی آذربایجان ترسیم کنند و بلوغ سیاسی و اجتماعی خود و احزاب خویش را با کارهای جدی سیاسی نشان دهند.

احزاب ملی اگر نتوانند انرژی حاصل از مبارزات شهیدان از جان گذشته و مبارزان در زندان را به یک کانال درست هدایت کنند و این انرژی را نه برای تبلیغ و مطرح کردن خویش بلکه برای منافع آذربایجان بکار نگیرند آذربایجان در آینده دچار مشکل خواهد شخصیتهای مطرح حرکت ملی آذربایجان و احزاب و گروههای ملی باید در مورد مسائل بر زمین مانده حرکت ملی و مسائلی که در مورد آنها هنور مجادله است و توافقی درباره آنها به صورت جمعی صورت نگرفته در آینده نزدیک افکار خود را باید به هم نزدیک کنند و در چاچوب سعادت ملت آذربایجان در مورد این مسائل به توافق و اجماع برسند تا بتوانند با تجمیع انرژی موجود در حرکت ملی کارهای اساسی را به نحو احسن به سرانجام برسانند.بای بک

هیچ مشکلی در دنیا بدون راه حل نیست فقط کافی است کمی دیالوگ مثبت بین گروههای و شخصیتها صورت بگیرد و با تمسک به اصول دموکراسی و رای اکثریت می توان به یک اتحاد عملی دست یافت و نظر تمامی افراد و گروهها را به هم نزدیک کرد امروزه محتوای مبارزه بیش از تبلیغ و اقناع پیروان یک فکر و گروه مهم است اگر محتوای مبارزه نتواند مریدان یک حزب را به سر منزل مقصود برساند دیر یا زود دچار ریزش نیرو خواهد شد با کارهای نمایشی، سطحی و تبلیغی چند روزی می توان میدانداری کرد ولی وقتی محتوای مبارزه را درست تعریف کنیم اگر که به هدف دیر خواهیم رسید ولی خواهیم رسید

فعالان فداکار و دلسوز حرکت ملی چه در داخل و چه در خارج باید مسائل مناقشه انگیز را هر چه سریعتر با توافق و اجماع حل و فصل کنند حرکتی که می تواند آینده خاورمیانه و منطقه را تحت تاثیر قرار دهد باید بلوغ سیاسی خویش را با کارهای پخته تر نشان دهد و راه آزادی آذربایجان جنوبی را مهیا کند نه انرژی ملی خویش را برای کارها و بحثهای به درد نخور هدر دهد ما همه مسئولیم فردای آذربایجان به تلاش و فداکاری ما نیاز دارد ما امروز فردای آذربایجان را می سازیم نباید تصمیماتی بگیریم یا کاری بکنیم که در مقابل نسلهای آینده روسیاه شویم.

Labels:


Read more- Ardı- بقيه- آردي



گذر از نشریات مجوزدار به نشریات زیر زمینی
-------------------------------------------------------------------------------
احسان آستارالي
-------------------------------------------------------------------------------
روزی که خبر توقیف نشریه” دیلماج” را از سوی دولت جمهوری اسلامی در اینرنت رویت کردم با خود گفتم مگر” دیلماج” چیزی بر علیه اسلام و حکومت اسلامی منتشر کرده است یا پایه های دین اسلام را به لرزه در آورده یا “تشویش اذهان عمومی” کرده که این آقایان با چنان عجله ای ماه نامه ای که می رفت به “دایره المعارف” آذربایجان جنوبی تبدیل شود توقیف کردند و نگذاشتند این نو نهال فرهنگ و اجتماع آذربایجان جنوبی به درختی تناور مثل “وارلیق” تبدیل شود.


دیلماج تنها نشریه ای بود که من تمامی شماره های آن را در کتابخانه خود دارم مطالب تمامی شماره های آن را خوانده ام و مطلبی که بتوان مستمسکی برای توفیق آن پیدا کرد در آن ندیدم مدیر مسئول و دست اندرکاران نشریه با وسواسی خاص تمامی محدویت های قانونی و توصیه ای را با کمال دقت مراعات می کردند تا بهانه ای به دست قلم شکنان ندهند ولی دیلماج هم بدون هیچ تقصیری گرفتار تیغ تیز آنها شد و بدست آنها از نظر ها غیب شد نگارنده چون تمام شماره های آن را در دسترس داشتم تصمیم داشتم نمایه(اندکس) برای این نشریه درست کنم، نمایه بر اساس نام نویسندگان، عنوان مقالات… تا پیدا کردن مطالب دلخواه برای هر فردی راحت باشد ولی بعد از توقیف دستم به کار نمی رود.

بهانه دولت جمهوری اسلامی برای توقیف دیلماج تقریبا مشابه داستان”کفتار و بره آهو” است که روزی کفتاری بره ای را در کنار نهر آبی می بیند و از بره می پرسد به کجا می روی رفیق؟ بره می گوید به طرف بیشه بالاا، کفتار می گوید راه بیشه بالا به طرف پایین است بره راهش را عوض می کند و به طرف پایین می رود باز کفتار می دود جلوش می گوید راه بیشه بالا به طرف غرب است باز بره راهش را به طر غرب تغییر می دهد کفتار که می بیند که بره آهو به دست او بهانه نمی دهد می گوید می خواهم تو را بخورم و حمله می کند و بره را می درد.

جمهوری اسلامی از روزی که دید “دیلماج” هر روز پربارتر از دیروز می شود و مورد توجه جوانان آذربایجان قرار گرفته به دنبال توقیف آن بود ولی به دنبال بهانه می گشت و مدیر مسئول و نویسندگان این نشریه هم هبچ بهانه ای به دست جمهوری اسلام نمی دادند ولی این عزیران نمی دانستند آنها هر چه قدر قوانین و توصیه ها را هم مراعات کنند دولت جمهوری اسلامی ول کن اینها نیست و می خواهد هر طوری که شده دیلماج را توقیف کند مثل ده ها مجله و نشریه آذربایجان جنوبی که بدون هیچ عذر و بهانه ای از سوی دست اندرکاران ضد تورک وزارت ارشاد توقیف شده اند و دیلماج هم به پیش ده ها گل فرهنگ و ادب آذربایجان که توسط جمهوری اسلام در عین طراوت پرپر شدند رفت و باد خزان جمهوری اسلامی قد گرفتن و رشد نداد.

به نظر می رسد که جمهوری اسلامی تحمل هیچگونه کار قانونی حتی بر اساس قوانین خودشان را ندارد و هر گاه مصلحت ببیند قوانین خود را هم زیر پا می گذارد و نشریات تورکی را توقیف می کند فعالان ملی در کنار اینکه باید به دنبال نشریات مجوزدار باشند تا حکومت با دوروئی و ریاکاری نگویند که آنها نمی خواهند ما در خدمتشان هستیم در کنار این کا باید به توزیع نشریات زیر زمینی بیشتر اهمیت بدهند امروزه سانسور برای جمهوری اسلامی سخت شده است و عصر ارتباطات و اطلاعات کابوسی شده برای سانسورچی ها و دیکتاتورها هر چقدر و توقیف می کنند نمی توانند جلو نشر اطلاعات را بگیرند جریان آزاد اطلاعات راه خود را پیدا می کند و بروز می کند.

نشریات زیر زمینی یکی از راه های مبارزه با سانسور و توقیف است فعالان ملی باید از طریق اینرنت تمامی مطالبی که بدرد بخور هستند از جمله مطالب استاد مهران بهاری و فعالان ملی دیگر را پرینت گرفته و بین دوستان خود توزیع کنند شبنامه ها و غیره و بیانیه ها هم نیازی به صدور مجوز ندارند حتی کتابهائی که مجور داده نمی شود باید از طریق زیرزمینی نشر و توزیع شوند اگر حاکمیت فارسگرا راه ما ببندد ما نباید نا امید شویم باید راهی جدید برای نفوذ به لایه های پایین جامعه پیدا کنیم امروزه زمان ده چهل و پنجاه نیست که برای چاپ مطالب دچار مشکل بودند ولی آنها با آنکه از روش سنتی توزیع استفاده می کردند باز از ما موفق تر در تمامی لایه های جامعه نفوذ کرده بودند چرا که هیچ وقت دست از کار نکشیده بودند رزیم طاغوت را به زانو در آوردند.

اگرچه چند مورد توزیع نشریات زیرزمینی در جامعه صورت گرفته است ولی گاها دیده می شود که اولویت و سلسله مراتب توزیع به نحو احسن صورت نمی گیرد مثلا چندی پیش مطلبی درباه نگاه گروه های” پان فارس” به مساله قیام ملی خرداد در جامعه منتشر شده که گروه “دیره نیش” مدعی شد که این مطلب قبلا از طرف آنه منتشر شده است کاری به این نداریم که کدام گروه جلوتر این مطلب را نشر داده بود و بااینکه این مطلب باید توسط گروهی که برای بار دوم منتشر می کردند باید ذکر می شد ولی هدف من گفتن این مساله است که دوستان باید در انتشار مطلب توالی و سابقه مطلب منتشره را رعایت کنند این دوستان باید اول مطلب و مدارک کامل قیام ملی خرداد را در بین جامعه منتشر می کردند و بعد نظریات احزاب دوم خردادی و دیگر احزاب پان فارس را منتشر می کردند اول ملت ما باید قیام خرداد را با جان دل درک کنند بعد از درک آن می توانند قضاوت درستی درباره نقطه نظرات گروه های پان فارس داشته باشند بدون داشتن زمینه و درک قیام ملی خرداد قضاوت درباره بیانیه ها و نظرات احزاب پان فارس باری ملت کمی سخت است و احزاب و فعالان ملی باید این را مد نظر داشته باشند

توزیع زیر زمینی نشریات ملت آذربایجان را برای خواندن و فهمیدن حریص تر می کند و ملت مجبور می شود کنجکاو شود و بداند که حتما خبر هست که اینگونه مطالب و کتابها زیرزمینی توزیع می شوند و خود اقدام به توزیع می کنند و جامعه دست به دست هم می دهد برای آگاه کردن همدیگر آن روز روز پیروزی ما خواهد بود چرا که ملت را برای حل مشکل خویش به حرکت در آورده ایم و ملت خود می خواهد با دشمنان خویش مبارزه کند و جوانان خود را تنها نخواهد گذاشت این وظیفه ماست که آنها را در مقابل مشکلات مسئول بار بیاوریم به ملت یادآور شویم که مشکل آذربایجان جنوبی تنها مشکل جوانان هویت طلب نیست بلکه مشکل همه ملت آذربایجان است این مساله را باید تعریف اصولی کنیم تا ملت خود در کنار هویت طلبان قرار گیرند با راهمنائی هویت طلبان پیشرو و رهبران جوان حرکت ملی از جمله عباس لسانی، سعید متین پور، هدایت ذاکر، ابراهیم جعفرزاده…بتوانیم آذربایجان را به آزادی برسانیم.


Labels:


Read more- Ardı- بقيه- آردي

Sunday, October 28, 2007



نامه سرگشاده دکتر علیرضا نظمی به کنگره ملتهای ایران فدرال
-------------------------------------------------------------------------------
دکتر علیرضا نظمی- کمبسیون دیپلوماتیک آذربایجان جنوبی
-------------------------------------------------------------------------------
2947-606-209 تلفن- alnazmi@msn.com

اعضای محترم و مسئولان ارجمند کنگره ملتهای ایران فدرال

بسیار متاسفم که بعد از دوماه نقاهت و جراحی سنگین قلب، در نخستین مذاکره دوستانه با یکی از فعالین سیاسی، متوجه موضع گیری غیر اصولی، خارج از حدود وظایف تشکیلاتی، برنامه ریزی شده رضاخانی برای ترک ستیزی پان فارسیستی،، و ملعبه وار کنگره ملتهای ایران فدرال، و مسئولان آن شدم.

در آغاز تشکیل، با امیدی فراوان به این کنگره پیوستم. اعتقاد خوش بینانه من آن یود که ما متفقا و یکدل، برای حقوق انسانی همدیگر بضورت تضامنی مبارزه خواهیم کرد. من آنچنان به امکانات بالقوه این کنگره معتقد بودم که از دبیرکلی جبهه ملی آذربایجان جنوبی استعفا دادم تا بتوانم در حد خود به این سازمان سیاسی نیرو بدهم. سازمانی که اگر درست عمل میکرد میتوانست تشکیلاتی محکم و مستقل، متکی به ملتهای اسیر ایران، و مورد حمایت تمام دول و ملل دموکرات و عدالت خواه جهان باشد تا حقوق تاراج شده ملل تحت ستم ایران را استرداد کند. با این عمل، بهترین دوستان سیاسیِ آذربایجانی، و صادق ترین یاران مبارز خود را ازدست دادم (یارانی که امروز شما حقانیت نظرات آنان را پابت، و به "تله ای دیگر" بودن این کنگره مهر تصدیق زدید)

من فکر میکردم این کنگره برای مبارزات داخل ایران و برای احقاق حقوق ملل تحت ستم ایرانی است. مللی که از ابتدائی ترین حقوق انسانی، فرهنگی و اقتصادی خویش محرومند. من میپنداشتم که بدون حضور و حمایت نماینده ای از سی و پنج ملیون ترک ایرانی این کنگره پشتوانه و اعتبار کمّی و کیفی نخواهد داشت. و ساده لوحانه تر از آن میپنداشتم که این مللِ بمعنای واقعی مستضعف، منصفانه وبرادرانه، با درد های مشترکی که دارند دست بدست هم خواهند داد که تا با متجاوزان حقوقشان، مبارزه کنند. نمیدانستم که گروههائی فرصت طلب، در خفا، یا، دست در دستان آلودهِ متجاوزان دیرین به حقوق ما دارند و یا ملعبه بازیگرانِ ناخوانده منطقه شده و برای آینده های خیالی، نفشه های خام در سر میپرورانند.

باید یگویم که من به حریت و آزادگی تمام انسانها، اقوام، و ملل جهان معتقدم و هرگونه تجاوز از ناحیه هرکس را در حریم ملی، فرهنگی و اقتصادی آنان، محکوم میکنم. ولی چنین توقعی یک مسئولیت متقابل بهمراه می آورد. ما وقتی شایستهِ برخورد مدنی و انسانی هستیم که خود، با روش مدنی و انسانی مبارزه بکنیم.

تروریسم و توسل به خشونت و خونریزی، نمیتواند راهی انسانی و مدنی برای مبارزات سیاسی و حق طلبانه باشد.

گروه کارگری کمونیستی پ ک ک ، بنا به تایید و تاکید تمام ملل و دول دنیا، تشکیلاتی تروریستی است که هنوز صدای انفجارهای آنان از گوش کسی بدر نرفته، بوی باروت بمب های آنان، از مشام کسی خالی نشده، رنگ خون های ریخته شده بدست آنان از چشم کسی زایل نشده، و ناله مادران ماتم زدهِ شهیدان بیگناه، در آسمان طنین افکن است. صحبت از قرنها یا دهه ها پیش نیست، سخن از هفته ها و روز های اخیر است.

دوستان و برادران کرد ما، اگر هم آرزویِ محالِ کردستان بزرگ را در سر دارند که با متلاشی شدن چهار کشور کهنسال و تاریخی اسلامی، و امحا مراکز تمدن خاورمیانه، دری به تخته ای بخورد و سیاست بازان منطقه تمام دنیای چهارصد ملیونی ترک و سیصد ملیونی عرب را با تمام نیازهای متقابل، از حوزه های نفتی خلیج عرب گرفته تا دریای همیشه ترکِ خزر، به هیچ و پوچ بفروشند، باز هم باید در قالب این کنگره، افکار بلند پروازانه خود را، به امور مربوط به ایران و حقوق ملل ایرانی محدو کنند.

محکوم کردن اقدامات امنیتی کشور ترکیه در حواشی مرزها خود، و صرفا برای کنترل اقدامات تروریستی، بخودی خود حضور به حق و ثمربخشِ کشور من آمریکا، در عراق را که تنها دلیل خلق کردستان عراق است، محکوم و نتیجتا، عوارض تالی آن یعنی سقوط صدام، و حدوث دولت منطقه ای کردستانِ عراق را هم ناشی از یک تجاوز جلوه داده، و آنرا بی اعتبار میکند.

حضور اسرائیل در شمال عراق و کمپ های آموزش نظامی و تسلیحاتی آنان را در شمال عراق "تجاوز" جلوه میدهد. حضور نظامی آمریکا و متحدانش را در افغانستان( نه در مرز کشور خود، بلکه سه قاره دور تر) بی اعتبار میکند. من معتقدم، که در جغرافیای گلوبالیزه شده امروز، برای اختفای تروریستی، و یا پناه دادن های مزورانه مناطق به تروریستان، هیچ مرزی معتبر نیست و برای تعقیب آنان هیچ حدود و ثغوری، نمیتواند حائل باشد.

نمیدانم چرا وقتی آقای پوتین، بی محابا بر سر ملل چچنیا و تاتارستان بمب و آتش میریزد کنگره ساکت است ولی تا در خارج مرزهای ما، تروریست های قاتل، تعقیب میشوند داد از کنگره ملتهای ایران، در می آید؟؟

چرا وقتی ادریس بارازانی فرمان قتل و تجاوز به ملت ترکمن کرکوک را آنچنان وقیحانه صادر میکند که حتی خدایان خالق او هم آنرا محکوم و وادار به غرامت میکنند، ما الکن هستیم، چرا جنایات مستمر ناشی از برنامه های نسل کشی و تغییز بافت ملی و قومی کرکوک مورد اعتراض این کنگره نیست؟ آیا امروز ترک ستیزی، فردا عرب ستیزی و پس فردا بهشت موعود پسر عموهای آریائی و دوران امحا مطلق عرب و ترک ایران است؟

چند ماه پیش، وقتی آقای رضا حسین بر، آمار ملل ایرانی را تنظیم میکرد و نفوس ترکان ایران را تقریبا معادل اکراد ایران نگاشته بود، نامه ای نوشتم و بشدت تذکر دادم که نگذارید این کنگره به کلوب خصوصی و دربستهِ یک شاخه و نتیجتا ملعبه عوامل مشکوک شود، پاسخی دریافت نکردم و حال که از بستر دوماهه بر نخاسته ام "دم خروسی دیگر" از گریبان کنگره سر یر آورده است. من بارها و بارها، گفته و نوشته ام که این نوع دسیسه ها، زرنگی ها،گروه معدودی نظیر ما را هم که هنوز به همکاری ملل محروم ایرانی معتقد وفعلا به فدرالیزم قانعیم، دست و پا بسته تسلیم، و در غایت هم آوای استقلال طلبان میکند. متلاشی شدن ایران مرا آزرده نمکند، ولی خونریزی و برادر کشی های سر راهِ آن، لرزه بر تنم می اندازد. من تربیت شده مکتب آذربایجانم ارمغان ما به ایران، نخستین آموزش مدرن، نخستین چاپ، نخستین نشریه، نخستین برق، نخستین قانون اساسی، نخستین حزب، نخستین مساوات،نخستین تاتر نخستین... نخستین..... بوده است. ما قدرت و حمیت را صرف تجاوز و اشغال وتهدید نمیکنیم و جز در دفاع از ناموس و ملت و سرزمین خود از خون و آتشن بیزاریم.

پاینده آذربایجان

سرافراز ملت ترک ایران



بیست و هفتم اکتبر 2007



دکتر علیرضا نظمی

کمیسیون دیپلوماتیک آذربایجان جنوبی

Labels:


Read more- Ardı- بقيه- آردي

Saturday, October 27, 2007



ناسيوناليسم و بحران دولت – ملت ها
-------------------------------------------------------------------------------
ماشاالله‌ رزمی
-------------------------------------------------------------------------------
• ناسيوناليسم هم بعنوان ايدئولوژي و هم بعنوان جنبش توده اي تاريخ دو قرن اخير را رقم زده است و باعث خوشبختي و يا بدبختي ملت ها شده است، همه انديشه ها و همه کساني که قصد برخورد با ناسيوناليسم را دارند مجبورند دو چهره متضاد ناسيوناليسم معاصر را در نظر بگيرند

• در دوران ما حرکتهاي ملي عموما براي برسميت شناساندن هويت فرهنگي متمايز از هويت ملت حاکم و فرهنگ دولتي است و جوهر قضيه اينجاست که جامعه مدرن بايد توان پذيرش پلوراليسم ملي را داشته باشد

براي آنهائي که به ناسيوناليسم با ديد اومانيستي نگاه ميکنند

ناسيوناليسم که در فاصله دو جنگ جهاني نقش تعيين کننده در سياست کشورها داشت، در دوران جنگ سرد به فراموشي سپرده شد و جاي آنرا مبارزه ايدئولوژيک دو اردوگاه اشغال کرد. بي شک ناسيوناليسم از بين نرفته بود و جنبش هاي ضد استعماري عموما جنبش رهائي ملي بودند اما ابعاد ناسيوناليسم در آنها اغلب با ماسک مارکسيسم پوشيده شده و متناسب با آن انترناسيوناليسم لفظي جايگزين ناسيوناليسم شده بود.

اين استراتژي يک انتخاب اجباري براي کمونيستهاي جهان سوم بود زيرا در چين، يوگوسلاوي و کوبا به پيروزي منجر شده بود و بدينجهت رهبران ملي ضد استعمار نيز از اين گرايش بر کنار نبودند، ناصر در مصر و موسسين احزاب بعث در سوريه و عراق سوسياليسم را به ناسيوناليسم عرب اضافه کردند و با دولتي کردن اقتصاد کشورهايشان عملا راه مارکسيستها را رفتند. در ايران سازمان مجاهدين خلق گواه صادق اين امر بود که در حين مسلمان بودن اقتصاد سوسياليستي را قبول داشتند. ميتوان گفت که دوران جنگ سرد مقطع رکود زودگذري براي ناسيوناليسم بود و بعد از اين برهه زماني کوتاه ناسيوناليسم بسان عنصر مرکزي در گذر جوامع از سنت به مدرنيته بارديگر در تمام اشکال خود ظاهر گشت و با سقوط ديوار برلين همه شعارها دگرگون شد. علت العلل تغيير مواضع اکثريت قريب باتفاق کمونيستهاي سابق و ناسيوناليست شدن آنها نيز همين تحول بين المللي مي باشد و نسل جديد مبارزان راه آزادي و مدرنيته در کشورهاي در حال رشد تمايلات آشکار ناسيوناليستي دارد.
با پايان مبارزه ايدئولوژيک بين دو اردوگاه شرق و غرب ميدان براي ناسيوناليسم قبل از همه در اروپا باز مي شود. کشورهاي بالتيک استقلال خود را بدست مي آورند و در همان حال دو آلمان متحد و يکي مي شوند، در يوگوسلاوي و قفقاز جنگهاي ملي در مي گيرد و اين همه علائم بيداري ملي و بازگشت ناسييوناليسم به خط مقدم مبارزه است.
تئورسين هاي کلاسيک در برخورد با نوزائي ناسيوناليسم مرتب اعلان خطر مي کنند و رشد ناسيوناليسم را بازگشت به گذشته هاي غير قابل تحمل ارزيابي مي نمايند، تحليل ها و ديدگاهاي آنان در شرايط جديد شنونده اي نخواهد داشت زيرا اين تحليل ها با پيش فرض ليبرالي و يا مارکسيستي بيان مي شوند که هر دو تکامل جوامع را خطي و يکطرفه مي دانند که بر اثر جبر تاريخي و با رشد دموکراسي ناسيوناليسم از بين خواهد رفت و يونيورساليسم جاي آنرا خواهد گرفت. اين تفکر مذهبي گونه و کهنه شده در پايان قرن بيستم با رشد بي سابقه ناسيوناليسم بار ديگر نفي شد، اين بدان معني نيست که ناسيوناليسم امري ازلي و ابدي است بلکه گوياي آنست که نميتوان و نبايد ناسيوناليسم را نديده گرفت و آنرا نمرده خاک کرد يعني کاري که ليبرال ها و مارکسيستها بنام راسيوناليسم و عقل گرائي انجام دادند و اکنون لاجرم خود را با واقعيتهاي انکار ناپذير رو در رو مي بينند.
کسانيکه ناسيوناليسم را نوعي قوم گرائي ابتدائي و ماقبل مدرنيته مي دانند، مانع درک صحيح واقعيت عملکرد ناسيوناليسم مي شوند زيرا بر خلاف ارزيابي منفي اين ديدگاهها از ناسيوناليسم، بايد دانست که هويت يابي و بيداري ملي از عناصر مرکزي مدرنيته و دموکراتيزاسيون جوامع است و نميتوان بسادگي از پست ناسيوناليسم صحبت کرد حتي اگر هر از چند گاهي با چهره خشن آن روبرو بشويم.
ناسيوناليسم هم بعنوان ايدئولوژي و هم بعنوان جنبش توده اي تاريخ دو قرن اخير را رقم زده است و باعث خوشبختي و يا بدبختي ملت ها شده است، همه انديشه ها و همه کساني که قصد برخورد با ناسيوناليسم را دارند مجبورند دو چهره متضاد ناسيوناليسم معاصر را در نظر بگيرند.
ناسيوناليسم بعنوان موضوع پيچيده جامعه شناسي نبايد به تحليل جنبه هاي افراطي آن محدود شود، اگر ناسيوناليسم را بمعني نفرت از ديگران در نظر بگيريم نميتوانيم ماهيت واقعي آن را درست بشناسيم و در هر حال اگر ناسيوناليسم مطلقا پديده منفي در نظر گرفته شود انکار واقعيت خواهد بود زيرا در عمل ناسيوناليسم با پرنسيپ هاي تاريخي و اجتمائي ملت ها همواره کاربرد آزاديبخش داشته است. چه کسي ميتواند نقش مترقي ناسيوناليسم را براي لهستاني ها، يهودي ها و ايرلندي ها که ملل پايمال شده، تحقير شده و قتل عام شده بودند نفي کند؟ آنان ناچار بودند مبارزات خود را بر محور ناسيوناليسم استوار کنند تا حق تعيين سرنوشت خود را بدست آورند و از اين طريق حفظ موجوديت جمعي خود را تضمين نمايند. ناسيوناليسم بخاطر آنکه فرصت طلبان و عوامفريبان از آن استفاده کرده اند نبايد بطور کلي نفي شود و ضروري است از جنبه اومانيستي با آن برخورد شود و بعنوان دفاع از حقوق بشر بدان ارج نهاده شود.
در ايران ناسيوناليسم معادل دوست داشتن هموطنان و مخالفت با اشغالگران مي باشد و اين همان پاتريوتيزم يا ميهن پرستي است که کسي نميتواند مخالف آن باشد.
ناسيوناليسم بازهم مي تواند نقش آزاديبخش داشته باشد، آيا ميتوانيم ناسيوناليسم لخ والسا در لهستان و ابراهيم بره گوا را در کوزوو نفي کنيم آنهم بخاطر اينکه نئوفاشيست هائي مانند يورگ هايدر در اطريش و ژان ماري لوپن در فرانسه خودشان را ناسيوناليست معرفي مي کنند؟ و يا مصدق را نفي کنيم براي اينکه پان ايرانيست ها ادعاي ناسيوناليسم دارند؟
ناسيوناليسم بخاطر اينکه اشکال و چهره هاي متعدد دارد مانع آن مي شود که تعريف واحدي از آن داده شود و بهمين جهت تدوين تئوري واحد براي ناسيوناليسم عملي نيست، بحث من نيز نه ارائه تعريف جامع بلکه توضيح سيماي يونيورسال ناسيوناليسم است.
ناسيوناليسم بعنوان يک پرنسيپ براي دفاع از خود ويژگي هاي جمعي از دو قرن پيش در اروپا بوجود آمد و بتدريج در سراسر جهان گسترش يافت، اگر انتر ناسيوناليسم پرولتري در حد ايده آل باقي ماند در عوض ناسيوناليسم همراه با تجدد جهانگير شد.
بر آمد مجدد ناسيوناليسم در سياست جهاني و بحراني که دولت – ملت ها گرفتار آنند تغيير ساختار کشورهاي چند مليتي را ضروري مي سازد و با تجربيات جهاني بدست آمده فدراليسم مناسب ترين سيستم براي اين کشورها مي باشد زيرا هم خواسته هاي سياسي – فرهنگي ملل ساکن در اين کشورها را بر آورده مي سازد و هم از تکه تکه شدن و از هم پاشي آنها جلوگيري مي نمايد. ساختن دولت – ملت هاي واحد تاکنون در اين کشورها نتيجه نداده و نفي هويت تاريخي و زباني ملل ساکن در آنها با سرکوب و ستم عملي نشده است. درس گرفتن از فرجام کار سه امپراطوري که در جنگ اول جهاني منقرض شدند مي تواند از تکرار فجايع جديد جلوگيري نمايد. امپراطوري هاي اطريش، عثماني و روسيه تزاري تا زماني که واقعيت فرهنگي و ملي اتباع امپراطوري را قبول داشته و تساوي حقوقي را در ميان آنان رعايت مي کردند از داخل تهديد نمي شدند اما وقتي که پان ژرمنيسم بر امپراطوري اطريش، پان اسلاميسم بر عثماني و پان اسلاويسم بر روسيه تزاري غالب شد، تحقير و سرکوب ملل غير حاکم درين امپراطوري ها شروع گشت و هر سه امپراطوري را حتي زماني که باهم متحد شدند در معرض فروپاشي قرار داد و آنگاه يک فشار خارجي کافي بود تا دفتر عمر اين امپراطوري ها بسته شود و زندان ملل ويران گردد.
اگر کشورهاي چند مليتي سيستم فدرال را انتخاب کنند در برخورد با پديده جهاني شدن مشکل چنداني نخواهند داشت زيرا سيستم اداري و فرهنگ عامه با پلوراليسم هماهنگ مي شود و در صورت بوجود آمدن اتحاديه هاي بزرگ منطقه اي و سوپر ناسيون ها نظير اتحاديه اروپا، دچارسردرگمي نخواهند شد زيرا به زندگي سياسي پلوراليستي عادت کرده اند. تجربه اندونزي و تجزيه تيمور شرقي نشان داد که کشورهاي چندمليتي متمرکز در برخورد با پديده جهاني شدن تا چه اندازه آسيب پذير مي باشند.
کسانيکه چاره عقب ماندگي ايران را در عدم ساخته شدن دولت – ملت مي دانند و از نبود دولت قانون بنياد تاسف مي خورند، آيا از خود سوال کرده اند که چرا از انقلاب مشروطيت تا بحال ساختن دولت – ملت در ايران عملي نشده است؟ چرا ايران فاقد دولت قانون محور است؟ و چرا سلطنت و جمهوري هر دو به ديکتاتوري منجر شده اند؟ يقينا ديکتاتوري، ضعف آگاهي عمومي و عدم توجه دولتمردان به حقوق شهروندي مانع بوده اند اما مشگل اصلي در جاي ديگري بوده است. مشکل در نفي فرهنگ هاي موجود در ايران بوده است، مشکل آنجا بوده است که نخبگان جامعه چند مليتي و چند فرهنگي بودن ايران را قبول نداشتند و نميخواستند قبول بکنند و حق تعيين سرنوشت را با تجزيه ايران برابر مي دانستند و به بهانه دفاع از تماميت ارضي ديکتاتوري را توجيه و سرکوب را تجويز مي کردند.
در عمل اما وقتي در تابستان 1941 نيروهاي متفقين وارد ايران شدند نه تنها کسي بفکر دفاع از تماميت ارضي نيفتاد بلکه همه خوشحال بودند که اشغال خارجي مردم را از اختناق و ديکتاتوري خلاص کرده است. و کسانيکه عمري را درسياست گذرانده اند با صراحت مي گويند که آزادي عقيده و بيان را فقط هنگام حضور متفقين در ايران ديده اند. در عين حال با کمال تاسف هستند کساني که پيوند استقلال و آزادي را درک نمي کنند و آزادي را به بهانه حفظ استقلال قرباني ميکنند ودر نتيجه از هر دو محروم مي شوند.
در دوران ما حرکتهاي ملي عموما براي برسميت شناساندن هويت فرهنگي متمايز از هويت ملت حاکم و فرهنگ دولتي است و جوهر قضيه اينجاست که جامعه مدرن بايد توان پذيرش پلوراليسم ملي را داشته باشد. نه ليبراليسم و نه جمهوريخواهي صرف و نه حتي مالتي کالچراليسم جوابگوي هويت ملي نيست، براي حل اين مشکل بايد دولت – ملت ها بطور بنيادي اصلاح و دگرگون شوند و دولت دموکراتيک جايگزين آنها شود که امروزه نماد عيني دولتهاي دموکراتيک در سيستم هاي فدرال متبلور مي باشد.
چنانچه دولت – ملت ها اصلاح نشوند خطرات متعددي آنها را تهديد خواهد کرد که رشد تجزيه طلبي و گريز از مرکز از آنجمله است و حتي امکان پيدايش قوم گرائي خوني وجود دارد که مي تواند همه را در وحشت فرو ببرد.
دولت – ملت ها هنگاميکه بعد از انقلاب فرانسه بوجود آمدند در زمان خود بسيار پيشرو و مدرن بودند ولي دولت – ملت هاي امروزي همگي در بحران بسر مي برند و اين در نتيجه دو عامل عمده است.
اول تضعيف شدن دولتها بعنوان انتظام دهنده امور جامعه و دوم بحران ايدئولوژيک آن نوع از ملت که از روي تئوري ساخته شده و دولتها در فرماسيون اجتمائي از آن استفاده مي کنند يعني ملتي که اسما و در قوانين ثبت شده ولي واقعيت موجود در جامعه چيز ديگري است.
در ايران نيز بدليل حاکم بودن سيستم ما قبل مدرن و فقدان دولت – ملت بعضي از روشنفکران قبل از هر چيز ساختن دولت – ملت را براي استقرار دموکراسي ضروري مي دانند و اين در حالي است که دنياي مدرن از مرحله دولت – ملت هاي کلاسيک عبور کرده است. مي توان گفت که اين راه حل خيلي دير به ايران رسيده است درست مانند نور ستاره اي که سالها بعد از خاموشي به کره زمين مي رسد. ايران امروز در دوران جهاني شدن احتياج به دولت مدرن دارد و بعنوان يک جامعه چند مليتي فقط از طريق فدراليسم مي تواند مدرن و دموکراتيک بشود.
براي توضيح بحران دولت – ملت ها کافي است گفته شود که اکنون دولتها مانند گذشته داراي اختيارات نامحدود نيستند، اين دولت ها از داخل و خارج سائيده و تضعيف مي شوند، جامعه جهاني در پي تدوين حقوق شهروندي است که تکامل يافته منشور حقوق بشر فعلي مي باشد که بعد از جنگ دوم بازنويسي شده است و در همين راستا با بوجود آمدن دادگاههاي بين المللي هيچ حاکميتي مصون از مجازات بين المللي نيست. بطور خود بخودي نيز دولتها با رشد دموکراسي و توسعه خود گرداني و تکامل جامعه مدني از درون تضعيف مي شوند و از خارج بعلت گسترش نهادهاي بين المللي و توسعه سريع روند جهاني شدن ميدان عمل دولتها محدود مي شود. دولتي که از داخل و خارج محدود شده در عين حال خيلي بزرگ و خيلي کوچک بنظر مي رسد، يعني با رشد سازمانهاي غير دولتي، دولتها در داخل خيلي بزرگ و در مواردي بي مصرف و مزاحم مي شوند همين دولتها در مقياس جهاني و در مقابل نهادهاي بين المللي و کمپاني هاي فرا ملي خيلي کوچک ونا توان مي باشند. خارج از اين موارد نيز ملتي که توسط دولت تعريف و شناسائي مي شود در بحران ايدئولوژيک قرار دارد.
دولت – ملت ها براي ايجاد وحدت سياسي – فرهنگي به نوعي از هويت ملي اتکا مي کنند که خارج از هويت ديني، قومي، فرهنگي و تاريخي است و به اين ترتيب با ايجاد يک هويت فرضي هويت هاي اوليه نظير هويت زباني و منطقه اي و قومي را از بين مي برند و تضاد فرهنگي و از خود بيگانگي در جامعه بوجود مي آورند. عليرغم اين تلاشها تا بحال ايجاد ملت هوموژن در حد ايده آل باقي مانده و در سراسر دنيا دولت – ملت هاي واقعي بسيار محدود هستند. دموکراتيزاسيون جوامع نيز ايجاد دولت – ملت ها بصورت سابق را بسيار شکننده و حساس کرده است. گذشت آن زماني که دولتها بنام حاکميت ملي هر ظلم وستمي را در حق اتباع کشور روا مي داشتند. اکنون براي حفظ وحدت و همزيستي بايد راهکارهاي مدرن انتخاب کرد .از سال 1989 به بعد که اتحاد شوروي وارد فاز انحلال شد و تکيه دولتها به يکي از ابر قدرت ها از بين رفت، سرکوب ملت ها توسط دولتها به بهانه حفظ وحدت نتيجه عکس ببار آورده است و جامعه جهاني در هر موردي عکس العمل نشان داده و در نهايت خود دولتهاي سرکوبگر محکوم به نابودي شده اند بديگر سخن در دنياي تک قطبي ماهيت جنگها عوض شده است، اگر در گذشته هر سفارتخانه اي يک وابسته نظامي داشت اکنون وابسته حقوق بشر جانشين وي شده است و اعمال ضد بشري دولتهاي ديکتاتوري زير نظارت بين المللي قرار گرفته است.
در چنين شرايطي براي حفظ صلح و همزيستي چاره اي جز اصلاح دولت – ملت ها باقي نمانده است. هانا آرنت از اشگ و خون بي جهتي که براي ساختن دولت – ملت ها ريخته شده بسختي انتقاد مي کند و دهه ها قبل از اين اصلاح دولت – ملت ها را پيشنهاد مي کند. اين اصلاح از فرداي جنگ دوم در کشور هاي دموکراتيک شروع شد و در ادامه آن اتحاديه اروپا بوجود آمد. در کشورهايي نظير ايران بهترين راه اصلاح ساختار دولت ايجاد سيستم فدرال است که هم اکنون يکي از شعار هاي مترقي در ميان نيرو هاي پيشرو مي باشد.
21 – 10 - 2003

Labels:


Read more- Ardı- بقيه- آردي